طاحون. ( ع اِ ) آسیا. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). رجوع به طاحونه شود : بر در یاران تهیدست آمدن هست بی گندم سوی طاحون شدن.مولوی.چون شما را حاجت طاحون نماند آبرا از جوی اصلی باز راند.مولوی.
معنی کلمه طاحون در فرهنگ عمید
= آسیا
معنی کلمه طاحون در فرهنگ فارسی
طاحونه: آسیا، آسیاب ( اسم ) آسیا طاحونه . یا طاحون هوا ( هوایی ) . آس بادی آسیایی که با باد گردد .
جملاتی از کاربرد کلمه طاحون
فعل تو چو تخم و این جهان طاحون است تا خشت بر آسیا بری خاک آری
بر در یاران تهیدست آمدن هست بیگندم سوی طاحون شدن
هرگز کسی به گنبد وارون دید سیر رحی و گردش طاحون را
گرت نبود شبی نوبت مبر گندم از این طاحون که بسیار آسیا بینی که نبود جوی او جاری
چو گندم اندرین طاحون خورم از سنگ او کوبی چو آبم گر روان دارد چو چرخم گر بگرداند
چون شما را حاجت طاحون نماند آب را در جوی اصلی باز راند