صاحب جاه

معنی کلمه صاحب جاه در لغت نامه دهخدا

صاحب جاه. [ ح ِ ] ( ص مرکب ) خداوند مقام و منصب. ارجمند :
با من راه نشین خیز و سوی میکده آی
تا ببینی که در آن حلقه چه صاحب جاهم.حافظ.

معنی کلمه صاحب جاه در فرهنگ عمید

دارای مقام و منصب، صاحب قدر و منزلت، ارجمند.

معنی کلمه صاحب جاه در فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - خداوند مقام صاحب منصب . ۲ - ارجمند .

جملاتی از کاربرد کلمه صاحب جاه

همیشه تا به زبان بگذرد که صاحب جاه به سرفرازی دیهیم و فرّگاه رسید
در آشیانه خود جغد صاحب جاه است درون خانه خود هر گدا شهنشاه است
در حالی که بزرگترین دلخواهم از زمانه تنها آن بوده است که شادمانه بوم نه اینکه صاحب جاه و جلال گردم.
چنان سختش نیاید صاحب جاه که گویندش مرو فردا به دیوان
ز جاهش جمله صاحب جاه گشته تمامت خاص آن درگاه گشته
نایب صدر وزیران صاحب عادل که هست صاحب جاه عریض و صاحب فضل عمیم
مستی رطل گران بالاتر از پیمانه است بیخبرتر ازجهان هرکس که صاحب جاه تر