ثواقب
معنی کلمه ثواقب در فرهنگ معین
معنی کلمه ثواقب در فرهنگ عمید
معنی کلمه ثواقب در فرهنگ فارسی
( اسم ) جمع ثاقب . ۱- روشنی ها. ۲- ستاره های روشنی دهنده .
جمع ثاقب روشنی ها لوامع
معنی کلمه ثواقب در ویکی واژه
روشنیها.
ستارههای درخشان.
جملاتی از کاربرد کلمه ثواقب
چنان کوه گردون شکوهی که بودی درو چشمهسار از نجوم ثواقب
پس این مواکب کواکب و این اختران ثواقب اندر مراتب فلک کی روا بود بیصنع قادری و بیجبر قاهری؟
قوله تعالی: یَوْمَ یَجْمَعُ اللَّهُ الرُّسُلَ الایة صفت روز رستاخیز است، و نشان فزع اکبر، آن روز که صبح قیامت بدمد، و سراپرده عزت بصحراء قهاری بیرون آرند، و بساط عظمت و جلال بگسترانند. این هفت آسمان علوی که بر هواء لطیف بی عمادی بر یکدیگر بداشته، و بقدرت نگه داشته، ترکیب آن فرو گشایند، همه بر هم زنند، و بر هم شکنند، که میگوید جل جلاله: إِذَا السَّماءُ انْشَقَّتْ. و این هفت فرش مطبق را توقیع تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَیْرَ الْأَرْضِ برکشند، و ذره ذره از یکدیگر برفشانند، و بباد بینیازی بردهند، که میگوید: دُکَّتِ الْأَرْضُ دَکًّا دَکًّا. و این خورشید روان که چراغ جهانست، و دلیل زمان و مکان است، بسان مهجوران حضرت رویش سیاه کنند، در پیچند و بکتم عدم باز برند، که میگوید: إِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَتْ، و این نجوم ثواقب را و کواکب زهرا را همی بیک بار بر صورت برگ درخت بوقت خریف فرو بارانند، و در خاک مذلت بغلطانند، که میگوید: وَ إِذَا النُّجُومُ انْکَدَرَتْ.
نگر موجها در خشیشی که بینی نشان سپهر ونجوم ثواقب
بر روشن آن لمعه انوار ثواقب در گلشن این نغمه مرغان خوش الحان
احمدالله علی سلامه ابناء الکرام الافاضل و سلایل الاخیار الامائل لاسیما من بینهم کالشمس بین الکواکب و شمسه القلاده بین الدرر الثواقب.
رتبت درگاه او سپهر مطبق قبه خرگاه او نجوم ثواقب
خیز چو عیسی برین طارم خضرا خرام گوش ثواقب بمال چشم ثوابت بکن
ایا آفتابی که مر همتت را نجوم ثواقب طناب سرادق
به یاری یاران احمد که بودند ز راه هدایت نجوم ثواقب