جلیلی. [ ج َ ] ( ص نسبی ) نسبت است به جلیل. ( منتهی الارب ). رجوع به جلیل شود. جلیلی. [ ج َ ] ( اِخ ) ابومسلم جلیلی از تابعیان است ، وی منسوب است به جلیل که گروهی هستند بیمن یا به ذی الجلیل که نام وادیی است بیمن. ( از منتهی الارب ). جلیلی. [ ج َ ] ( اِخ ) دهی از دهستان رباط سرپوشیده بخش حومه شهرستان سبزوار. واقع در 20کیلومتری خاور سبزوار، کنار جاده قدیمی سبزوار به نیشابور. جلگه ، معتدل ، سکنه 822 تن شیعه و فارسی زبان هستند. آب آن از قنات ، محصولش غلات ، پنبه ، شغل اهالی زراعت و کرباس بافی راه آن اتومبیل رو است. مزرعه خوشاب جزء این ده است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9 ).
معنی کلمه جلیلی در فرهنگ فارسی
ابو مسلم جلیلی از تابعین است وی منسوب است به جلیل که گروهی هستند بیمن یا به ذی الجلیل که نام وادیی است بیمن .
جملاتی از کاربرد کلمه جلیلی
زهی به ذات جلیلی که برقد صفتش قصیر مانده لباس فصاحت فصحا
ابوالفضل جلیلی (زاده ۱۳۳۶ در ساوه) کارگردان، فیلمنامهنویس و تدوینگر ایرانی است. اکثر فیلمهای وی توسط جشنوارههای بینالمللی تحسین شدهاست و همچنین در ایران مورد سانسور قرار گرفته یا نمایش داده نشدهاست.
جلیلی-تَعالی شأنُهُ- که نُه فُلکِ فلک، از دریای جلالش حبابی و ملیکی- عَلَی بُرْهانُهُ- که معموری معموره از ملک بی زوالش خرابی:
فلاحی در انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۹۲ رئیس ستاد سعید جلیلی در استان همدان بود.
سید موسی صدر در کنار تحصیلات حوزوی در قم، دروس دبیرستان خود را به اتمام رساند و در سال ۱۳۲۹ به عنوان نخستین روحانی دانشجو و دانشگاهی به همراه دوستش عبدالجلیل جلیلی کرمانشاهی، در لیسانس رشتهٔ «اقتصاد در حقوق» (معادل رشتهٔ حقوق اقتصادی کنونی) وارد دانشگاه تهران شد و در سال ۱۳۳۲ فارغالتحصیل شد.
روزی چند بمرو ببودند پس سوی سرخس کشیدند و بگتوزون بخدمت استقبال با لشکری انبوه تا آنجا بیامد، نیافت امیر خراسان را، چنانکه رای او بود، که قیاس بیشتر سوی امیر محمود بود، در سرّ فائق را گفت که این پادشاه جوان است و میل با امیر محمود میدارد، چندان است که او قویتر شد نه من مانم و نه تو . فائق گفت همچنین است که تو گفتی. این امیر مستخفّ است و حقّ خدمت نمیشناسد. و میلی تمام دارد بمحمود، و ایمن نیستم که مرا و ترا بدست او بدهد، چنانکه پدرش داد بو علی سیمجور را بپدر این امیر محمود، سبکتگین. روزی مرا گفت: «چرا لقب ترا جلیل کردهاند و تو نه جلیلی.» بگتوزون گفت: رای درست آنست که دست وی از ملک کوتاه کنیم و یکی را از برادرانش بنشانیم. فائق گفت: سخت نیکو گفتی و رای این است. و هر دو این کار را بساختند .
در سال ۱۳۵۴ نصیری به اقدامات خود شدت داد و ساواک ۹ تن از مهمترین زندانیان سیاسی را در تپههای اوین به گلوله بست. بیژن جزنی، حسن ضیاظریفی، مشعوف کلانتری، احمد جلیلی افشار، عزیز سرمدی، محمد چوپان زاده و عزیز سورکی از چریکهای فدایی خلق به همراه کاظم ذوالانواری و مصطفی جوان خوشدل از چریکهای مسلمان نسل اول سازمان مجاهدین خلق در این زمان کشته شدند.
ابجد فیلمی به کارگردانی، نویسندگی ابوالفضل جلیلی ساخته سال ۱۳۸۱ است.
نطقم گل مداحی صادق زده در بر سر رو کرده ذلیلی سوی درگاه جلیلی
پس انقلاب در ایران، جلیلی در اثر یک سوءتفاهم در دانشکده ادبیات از کار بیکار شد و بیشتر زمان خود را در پاریس گذراند.
جلیلی کز علوشان شد ایندولت ورا ارزان ز حق تیغ از نبی دختر علی هو علی حق
ابرندآباد نام روستایی خوش آب و هوا در حومه شهر یزد است. سابقه تاریخی این روستا طبق آنچه که به دست آمده مربوط به دوره ساسانیان است. ایراندخت دختر خسرو پرویز به یکی از سرهنگهای خود به نام ابرند دستور میدهد که املاکش را در یزد سر و سامان بدهد چون پادشاه ساسانی یزد را به دخترش داده بود. ابرند وقتی در یزد کارش تمام شد در نزدیکی یزد روستایی خوش آب و هوا یافت او در آنجا قلعهای ساخت و نام خود را بر آنجا نهاد و ایران آباد به ابرند آباد تغییر نام یافت. قلعه ابرندآباد هم اینک موجود است. فامیل اکثر ساکنان ابرندآباد میرجلیلی است.
به گفته ایران جلیلی، مادر نسیم سلطانبیگی خبرنگار معترض زندانی یکشنبه دهم دی هنگامی که برای ملاقات با دخترش به زندان اوین مراجعه کرده است به وی و به خانوادههای نیلوفر حامدی و الهه محمدی دو روزنامهنگار زندانی دیگر نیز ملاقات داده نشده است.
خاصه صاحبخانه ای چون تو جلیل هر جلیلی با جلیل تو ذلیل
نسل جدید ایرانیان خارج از کشور نیز، با اجرای استندآپ کمدی به زبان انگلیسی، به چهرههای شناختهشدهای تبدیل شدهاند. از جملهٔ این افراد میتوان از ماز جبرانی، شاپی خرسندی، مکس امینی و امید جلیلی یاد کرد.
بر گرد رخش بر، نقطی چند ز بسد وندر دم او سبز جلیلی ز زمرد
چون سلیمان جلیلی که اگر مور ذلیل یابد از تربیتت بهره کند ثعبانی
آن شاه جلیلی تو که با قدرت قدرت در دیدهٔ انصاف امیلست بئیلی
این افراد بیشترین تأثیر را بر عاطفی داشتهاند: نخست برادرِ شاعرِ جوانمرگش که دو سال از او بزرگتر بود، اسداللٰه عاطفی (۱۳۲۱ ـ ۱۳۵۲)، سپس آشنایی و دوستی او با وفا، پرتو، یداللٰه بهزاد، جلیلی بیدار و کیوان سمیعی. نخستین دیدار و آشناییاش با بهزاد کرمانشاهی، در سال ۱۳۴۳ و در دفتر کار سیّد جلیل قریشیزاده (وفا) واقع در میدان وزیری بود. ویژگیهای بهزاد بیش از دیگران بر او تأثیر گذاشت و این دوستی و ارادت حدود نیمقرن تا روز مرگ بهزاد (۱۳۸۶) ادامه داشت.