خودمختاری

معنی کلمه خودمختاری در لغت نامه دهخدا

خودمختاری. [ خوَدْ / خُدْ م ُ ] ( حامص مرکب ) استقلال. بدون قیمومت. بدون صاحب اختیاری. آزادی.
- حکومت خودمختاری ؛ با استقلال حکومت کردن. حکومت بدون قیمومت. حکومت بدون سرپرست.

معنی کلمه خودمختاری در فرهنگ فارسی

۱ - عمل خود مختار . ۲ - وضع ناحیه و کشور خود مختار .

معنی کلمه خودمختاری در فرهنگستان زبان و ادب

{autonomy} [باستان شناسی، علوم سیاسی و روابط بین الملل] اختیار محدود مردم یک منطقه یا سرزمین یا یک قوم برای حکومت بر خود در داخل یک کشور

معنی کلمه خودمختاری در دانشنامه آزاد فارسی

خودمختاری (autonomy)
اصطلاحی برای تشریح خودگردانی سیاسی یک دولت یا معمولاً بخشی از آن. خودمختاری ممکن است بر پایۀ تفاوت های فرهنگی یا قومی استوار باشد و غالباً در نهایت به استقلال می انجامد. مستعمرات و قلمروهای وابسته از درجات متفاوتی از خودمختاری بهره مندند. نمونۀ کامل تر آن اختیاراتی است که جوامع شهری یونان باستان برای اجرای اقدامات مستقل داشتند. خودبسندگی را می توان نوع افراطی خودمختاری سیاسی و اقتصادی انگاشت. در فلسفۀ ایمانوئل کانت این اصطلاح برای بیان اصلی به کار می رود که براساس آن هیچ قانونی را بدون داشتن بنیانی اخلاقی نمی توان برای وجدان بشر الزامی دانست.
خودمختاری (فلسفه). خودْمُخْتاری (فلسفه)
خودْمُخْتاری (فلسفه) autonomy در فلسفه، قابلیت اداره کردن و هدایت خویشتن. فاعل عمل، هنگامی خودمختار است که افعالش به راستی از خود او صادر شده باشد. ضرورت این آزادی اخلاقی، نخست در آثار روسو مطرح می شود و سنگِ بنای نظریة کانت دربارة اخلاق را تشکیل می دهد که در آن اختیارً شرط ضروری عمل اخلاقی است. اِشکال این مفهوم در آن است که امیال، گزینش ها و اعمال ما همگی تا حدودی به واسطة عواملی خارج از تسلط ما، از جمله عواملی که از آغاز در شکل گیری شخصیت های ما دخیل هستند، تعیین و ایجاب می شوند. پس به سهولت می توان دید که خودمختاری حقیقی، افسانه ای بیش نیست. با این حال، این مفهوم حائز اهمیت است؛ زیرا می توان قبول کرد که فقط فاعلانی که خودمختار عمل می کنند، مسئول اعمال خویش اند. اما این عقیده نیز به تناقض دچار می شود. خودمختاری غالباً با حالت بندگی هواهای نفسانی، در تعارض است. اما اگر فرد خودمختار را بتوان مسئول اعمال خویش دانست، (با توجه به بندگی هواهای نفسانی) بی درنگ این نتیجه حاصل می شود که هیچ کس مسئول اعمال بد نیست. در دفاع از این مفهوم پیشنهاد می شود که فاعلانِ اعمال را وقتی خودمختار بدانیم که فقط از عقل فرمان بگیرند، یعنی یا انگیزه های عقل پسند عمل خویش را تأیید کنند یا توانایی تغییر آن ها را بیابند. فاعلانِ عمل هنگامی نامختارند که ارادة آن ها تحت تسلط عامل دیگری باشد. باید توجه داشت که نامختار ممکن است نه به علت تسلط یک فرد دیگر، بلکه به علت عوامل و اجبارهای خارجی دیگری خودمختار نباشد. در فلسفة اخلاقِ کانت، این دو اصطلاح معنای خاص تری دارند. خودمختاری به معنای توانایی شناخت مقتضای اخلاقیات است؛ عمل اخلاقی به معنای آزادی تعقیب غایات خودمان نیست، بلکه عملی است مطابق با قواعد عینی و کلی رفتار که مهر تأیید خود را فقط از عقل می گیرد. بسیاری از نظریه پردازان اخلاق، ازجمله فمینیست ها، اهمیت و محوریت مفهوم خودمختاری را نفی می کنند و آن را توهّمی می دانند که سرچشمه های اجتماعی و فردی اندیشه ها و افعال را به محاق می برد.

جملاتی از کاربرد کلمه خودمختاری

فرقهٔ دمکرات خواهان عدم مداخله خارجی در ایران، معافیت آذربایجان ایران از مسئولان منصوب دولت تهران، خروج نیروهای خارجی از ایران، اجرای صادقانه قانون اساسی و خودمختاری محلی بود. خیابانی گرچه در ابتدا از حامیان شوروی بود، پس از ایجاد پایگاه بلشویکها در انزلی، نسبت به آنان بدبین شد. پس از این رخداد، دولت آزادیستان مخالف شوروی و پناهگاهی برای مخالفان حکومت شمال ارس شد.
فیلسوفان فمینیست به نقد اخلاق سنتی و خصوصاً دیدگاه مردان در این زمینه می‌پردازند و توجه چندانی به دیدگاه زنان ندارد.به‌طور کلی، زنان در مقایسه با مردان از نظر اخلاقی نابالغ و سطحی نشان داده می‌شوند. اخلاق سنتی ویژگی‌های فرهنگی مردانه مانند «استقلال، خودمختاری، عقل، اراده، احتیاط، سلسله مراتب، سلطه، فرهنگ، زهد، جنگ، و مرگ» را می‌ستایدو و به ویژگی‌های فرهنگی زنانه مانند «وابستگی متقابل، اجتماع، ارتباط، اشتراک، عاطفه، بدن، اعتماد، عدم وجود سلسله مراتب، طبیعت، ماندگاری، شادی، صلح و زندگی» اهمیت کمتری می‌دهد.و اگر زنان هم هر گونه ویژگی فرهنگی سنتی مردانه را اقتباس و اتخاذ کنند، آنها اغلب تلاشی برای شبیه شدن به مردان کرده‌اند.
استقلال لندن اشاره به اعتقاد به طرفداری از استقلال یا تجزیهٔ شهر لندن دارد. هدف از آن خودمختاری بیشتر برای لندن به عنوان یک کشور جداگانه از انگلیس (هم ارز با ولز، اسکاتلند و ایرلند شمالی) یا استقلال کامل به عنوان یک دولت‌شهر جدا از پادشاهی متحده است. گاهی از دومی به عنوان یک هدف دراز مدت یاد می‌شود.
مبارزه برای تشکیل یک دولت مستقل کردی در شمال عراق از دوران حکومت بریتانیا در عراق آغاز، و در سال ۱۹۶۱ توسط حزب دموکرات کردستان مصطفی بارزانی از سر گرفته شد. این روند به جنگ کردها با دولت انجامید و در سال ۱۹۷۰ با یک توافقنامه صلح که به کردها خودمختاری اعطا کرد، به پایان رسید.
«من کمک [آنگ سان] و ارتش او را تنها با درک روشنی که به معنای عدم به رسمیت شناختن هیچ دولت موقتی است، می‌پذیرم… دولت بریتانیا قصد خود را برای اعطای خودمختاری به برمه در داخل کشورهای مشترک المنافع بریتانیا اعلام کرده بود. و بهتر است بحث خود را به بهترین روش بیرون راندن ژاپنی‌ها از کشور به عنوان گام بعدی به سوی خودگردانی محدود کنیم.»
سپس با میانجی‌گری روسیه و نظارت سازمان امنیت و همکاری اروپا در ۱۹۹۲ میلادی، در اوستیای جنوبی آتش‌بس شد، اما کشمکش بین اوستی‌ها و گرجیها همچنان حل‌نشده باقی ماند. طرح صلح پیشنهادی دولت گرجستان که قول خودمختاری بیشتر به اوستیای جنوبی می‌داد و تعهد می‌داد برای کاستن از تنش‌ها، استفاده بیشتری از ظرفیت‌های بین‌المللی شود، در حل این مناقشه مؤثر واقع نشد. همزمان مقامات استقلال‌طلب اوستیای جنوبی خواهان استقلال این ناحیه یا اتحاد این ناحیه با اوستیای شمالی بودند.
بر طبق این قانون اساسی اسپانیای امروز شامل ۱۷ بخش خودمختار و دو شهر خودمختار با درجه‌های گوناگونی از خودمختاری می‌باشد با این حال این قانون اساسی، اسپانیا را صراحتاً کشوری متحد و غیرقابل تقسیم می‌داند. همچنین بر طبق قانونی اساسی اسپانیا هیچ دینی در این کشور رسمی نیست و همه مردم در اعمال و باورهای دینی خود آزادند.
نگرش‌های خاص آنارشیست نسبت به دولت متفاوت است. رابرت پائول ولف معتقد بود که تنش بین اقتدار و خودمختاری به این معنی است که دولت هرگز نمی‌تواند مشروع باشد. باکونین دولت را «به مثابه اجبار و سلطهٔ با زور، که در صورت امکان در لفافه است، اما در صورت لزوم غیر متعارف و آشکار می‌شود» توصیف کرده. ا. جان سیمونز و لسلی گرین که به آنارشیسم فلسفی گرایش داشتند، معتقد بودند که اگر دولت با اجماع اداره شود، می‌تواند مشروعیت داشته باشد؛ اگرچه آن‌ها این امر را بعید می‌دانستند. عقاید در مورد چگونگی الغای دولت نیز متفاوت است.
جفرسون تصور می‌کرد که آمریکا تبدیل به " امپراتوری آزادی " بزرگ جهان، مدلی برای دموکراسی و جمهوری‌خواهی شد. او ملت خود را به عنوان چراغی برای جهان معرفی کرد، همان‌طور که در هنگام خروج از ریاست جمهوری در سال ۱۸۰۹ گفت: "امانت به سرنوشت این جمهوری منزوی جهان، تنها یادگار حقوق بشر، و تنها سپرده آتش مقدس است. آزادی و خودمختاری، از این رو باید در مناطق دیگر زمین روشن شود، اگر نواحی دیگر زمین مستعد تأثیرات خوش‌خیم آن شوند.»
در سال ۱۹۲۱، در بحبوحه درگیری بین ترکیه و اتحاد جماهیر شوروی، جمهوری خودمختاری آدکارا برای حمایت از مسلمانان در منطقه تأسیس شد. با این حال، از آن زمان به بعد، نسبت اسلام شروع به کاهش آهسته کرد، تا اینکه اکثریت مذهبی در آندارا به کلیسای ارتدکس گرجستان وابسته شدند.