معنی کلمه تجزیه در لغت نامه دهخدا
1 - تجزیه در اصطلاح فلسفه :
این نوع تجزیه را گاهی تجزیه منطقی نیز مینامند و از قدیم یکی از کارهای اولیه هر فیلسوف بوده است. کانت میگوید: «تجزیه عبارت از بیان صریح و روشن محتویات دقیق و سربسته ذهن مااست ». فلاسفه قرن بیستم معتقدند که تجزیه کار فلسفه است ( حتی در زمینه های غیر فلسفی ). و غرض از آن بسط دادن و روشن کردن معلومات انسانی است. یعنی تجزیه آنچه را که میدانیم از زیر پرده های ابهام و سربستگی های ناشی از فهم غلط و فرضیات ناهنجار ( نه ناشی از جهل ما ) خارج میکند. از آنجا که حقایق همواره قابل تجزیه و تبدیل به عناصر اولیه خود هستند، کار تجزیه یافتن این عناصر است و گاه ممکن است بوسیله عمل تجزیه عناصری که مفهوم پیچیده ای را تشکیل میدهند دریافت و از مجموع آن عناصر ترکیب دقیق تری را بوجود آورد. این نکته را نیز باید گفت که در تجزیه فلسفی کار ما تعقیب یک سلسله اعمالی است که بر اثر آنها مبهمات ذهنی و فروبستگیهای مغزی منحل میگردد و بهیچوجه در این مورد با حل مسائل متافیزیکی کار نداریم. البته باز باید بگوئیم که ما واجد فن خاصی بنام فن تجزیه نیستیم وهر گونه قاعده و فنی در این زمینه قابل طرد و نفی است و همین امر موجب شده که بعضی از فلاسفه بگویند این قول که تجزیه کار فلسفه است قولی است که فقط صرف خبر بوده یعنی نه قابل قبول و نه قابل رد میباشد. ولی اگر خواسته شود که تجزیه در طبقه مطالب فلسفی قرار گیرد باید برای موضوع مطالب فلسفی یک امر عام و کلی فرض کرد و در این وقت بسیاری از امور تحت مطالب فلسفی قرار میگیرند.