تصدق

معنی کلمه تصدق در لغت نامه دهخدا

تصدق. [ ت َ ص َدْ دُ ] ( ع مص ) صدقه دادن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ) ( دهار ) ( ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). صدقه کردن. ( منتهی الارب )( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). بخشیدن صدقه بر مسکینان : تصدق و لو بظلف محرق ؛ ای اعط صدقة و لو خسیسة کالظلف المحرق و لاترد السائل. ( از اقرب الموارد ) : از ملک من بیرون است و تصدق است بر مسکینان. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 318 ). || ( اِ ) مأخوذ ازتازی صدقه و خیرات و هر چیز که دفع بلا کند و بلا گرداند. ( ناظم الاطباء ). ج ، تصدقات : وجوه برّ و تصدقات را پادشاه نزد او می فرستاد که به مستحقین رساند. ( تذکرة الملوک چ دبیرسیاقی ص 2 ). زکوة و خمس و تصدق و روشنایی مسجد... ( تذکرةالملوک ایضاً ص 96 ).
- وجه تصدق ؛ خیرات دفع بلا : ملخص این که برسانیدن وجه تصدق خسوف و کسوف در روز مولود به جماعت مستحقین به منجم باشی یا ملاباشی بی نسبت نیست. ( تذکرة الملوک ایضاً ص 20 ).

معنی کلمه تصدق در فرهنگ معین

(تَ صَ دُّ ) [ ع . ] ۱ - (مص م . ) صدقه دادن . ۲ - (اِمص . ) صدقه ، بلاگردان .

معنی کلمه تصدق در فرهنگ عمید

۱. صدقه دادن، چیزی برای دفع بلا به مستحق دادن.
۲. (اسم ) بلاگردان.

معنی کلمه تصدق در فرهنگ فارسی

صدقه دادن، بلاگردان، چیزی برای دفع بلابه مستحق دادن
۱ -( مصدر ) چیزی بمستمندان دادن برای دفع بلا صدقه دادن . ۲ - ( اسم ) صدقه بلا گردان . جمع : تصدقات .

معنی کلمه تصدق در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی تَصَدَّقَ: صدقه داد
معنی تَصَدَّقْ: صدقه بده - ببخش
ریشه کلمه:
صدق (۱۵۵ بار)

معنی کلمه تصدق در ویکی واژه

صدقه دادن.
صدقه، بلاگردان.

جملاتی از کاربرد کلمه تصدق

روزی که دهی جامی، از بهر سرانجامی یک جرعه تصدق کن آن واعظ رعنا را
به شاهی که او در نماز ایستاده تصدق نموده است خاتم به سائل
بلکه بسا باشد که زمین مسجد و مدرسه را به غصب تصرف نمایند، یا آلات و ادوات آن را به جبر از مردم بگیرند و گاهی موقوفاتی که از غیر ممر حلال به دست آورده اند بر آنجا وقف کنند و بجز ریا و شهرت باعثی دیگر بر این عمل ندارند و به این جهت سعی می کنند که اسم خود را در آنجا بر سنگها نقش کنند که مردم بدانند این عمل از که صادر شده و خود در محافل و مجالس، حکایت می کنند و به اینکه کسی مدح ایشان گوید که چنین کاری کرده اند شاد شوند و می خواهند که آن را به نام او بخوانند و مساکین بیچاره چنین پندارند که به این جهت مستحق آمرزش پروردگار عالم شده اند و از این غافلند که اگر به قدر دیناری مال حرام در آن صرف شده، یا به فقیری از آن ستم رسیده مستوجب غضب الهی و سخط نامتناهی گشته، و واجب بر او این بود که چنین مالی را نگیرد و اگر معصیت کرد و گرفت به صاحبش رساند و اگر صاحبش معلوم نشد به فقرا تصدق نماید و اگر مال حرامی صرف آن نکرده به همین که طالب آن است که به نام او شهرت کند در این عمل ریاکار است.
نیز در همان کتاب روایت شده است که امام حسین(ع) همان ناحیه را که مدفن وی در آن است، از مردم نینوا و غاضریه به شصت هزار درهم خرید و همان جا را بدیشان تصدق کرد بدان شرط که مردم را به مدفن وی راهنمائی کنند و زائرانش را سه روز میهمان کنند.
کنم ز اشک پیاپی دُرو عقیق تصدق مبادا آن که برآید به گرد ماه تو هاله
حضرت پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند که «با هم دوستی کنید و هدیه به یکدیگر بفرستید، که آن کینه ها را برطرف می کند» و از حضرت امیرالمومنین علیه السلام مروی است که «من هدیه از برای برادر مسلم بفرستم دوست تر دارم که مثل آن را تصدق کنم» و حضرت امام جفعر صادق علیه السلام فرمود: «از جمله اکرام آدمی برادر خود را، این است که تحفه او را قبول کند و هر چه داشته باشد به جهت او تحفه بفرستند و تکلف نکند».
حتی اینکه نقل شده است که «یکی از نیکان را دیدند که گندمی تحصیل نموده و آن را تصدق می کند از سبب آن پرسیدند گفت: یک دفعه کفش پا می کردم سهوا ابتدا پای چپ را داخل کفش کردم خواستم تلافی آن را به تصدق کنم».
مبتدی را بکرم جرعه تصدق فرما منتهی را مده آن جرعه ولی خم آرش
روی انه لما نزلت هذه الایة جعل ابو الدحداح یتصدق بنصف کل شی‌ء یملکه فی سبیل اللَّه حتی انه خلع احدی نعلیه ثم جاء الی ام الدحداح فقال: انی بایعت ربی فقالت: ربح بیعک، فقال النبی (ص): کم من نخلة مدلاة عذوقها فی الجنة لابی الدحداح‌
ببین برای که آورده‌ای تصدق نسان به آتش دل من از چه می‌زنی دامان؟
من ذا بخاتمه تصدق راکعا فاثابه ذوالعرش منه ولاءا