تركي
معنی کلمه تركي در لغت نامه دهخدا

تركي

معنی کلمه تركي در لغت نامه دهخدا

ترکی. [ ت ُ ] ( ص نسبی ) منسوب است به ترک. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( شرفنامه منیری ). منسوب به ترک که طایفه مشرقی و از کفار می باشند و جمعی ازآنها اسلام پذیرفته اند. ( انساب سمعانی ) : 
سپاهش همه تیغ هندی بدست 
زره ترکی و زین سغدی نشست.فردوسی.دیبای رومی و ترکی و دیداری و دیگر اجناس. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 424 ).
نه ترکی وشاقی ، نه تازی براقی 
نه رومی بساطی ، نه مصری شراعی.خاقانی ( دیوان چ عبدالرسولی ص 454 ). || ( ص نسبی ) زشت. خشن : 
با این همه ما را به از این داشت توانی 
پنهان ز خوی ترکی ما را به از این دار.سنائی. || زبانی که ترکان بدان تکلم کنند. زبان ترک. دکتر معین در حاشیه برهان آرد: زبانهای ترکی طبق خصایص صوتی عمومی بدو دسته عمده تقسیم میشوند: زبانهای «ر» ( تخر جدید ) و زبانهای «ز» ( تغز جدید ) بین زبانهای قدیم در دسته اول بلغاری یا یکی از لهجه های آن وجود داشته و بین زبانهای جدید فقط «چووش » را جزو این دسته باید بشمار آورد. همه در زبانهای دیگر ترکی قدیم و جدید از جمله «یاکوت » به دسته دوم «ز» تعلق دارد. زبانهای دسته «ز» سابقاً در نواحی مغولستان سیبری جنوبی و استپ های آلتایی کنونی و در مسکن کلیه قبایل ترک از دریای اختسک تا بحرالروم - باستثنای ناحیه چووش ، تکلم می شده اند. هریک از این دسته ها نیز به لهجه هایی فرعی تقسیم می شوند: زبان ترکی عثمانی که امروز زبان رایج و رسمی کشورترکیه است ، در پایان قرن چهاردهم میلادی ( هشتم هجری )بصورت زبانی ادبی و فرهنگی درآمد ودر ظرف چهار قرن ثبات و استقرار یافت. تکامل و توسعه آن وابستگی کامل به توسعه سیاسی و فرهنگی دولت عثمانی داشته است وبهمین واسطه زبانی عمده در عالم اسلامی شناخته شد و آن از فارسی و عربی اقتباس فراوان کرده است. برای اطلاع بیشتر، رجوع به مقاله ترک در دایرة المعارف اسلام شود و بجهت اطلاع از ترکی آذری ( ترکی معمول در آذربایجان ایران ) بمقاله «آذری » در دائرة المعارف مزبور رجوع شود : 
زبان را به ترکی بیاراستی 
ز کیخسرو از وی نشان خواستی.فردوسی.زبانها نه تازی و نه خسروی 
نه رومی نه ترکی و نه پهلوی.فردوسی.ترکان این دو سالار را بترکی ستودندی و حاجب بزرگ بلکاتکین را مخنث خواندندی. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 220 ). امیر به ترکی مرا گفت زه کمان جدا کن و بر پیل رو و از آنجا بر درخت. ( تاریخ بیهقی ایضاً ص 458 ). || اسب. ( آنندراج ) ( شرفنامه منیری ). برذون ،اسب ترکی. ( زمخشری ). نوعی اسب :

معنی کلمه تركي در فرهنگ معین

(تُ ) (ص نسب . ) ۱ - ترک بودن . ۲ - کنایه از: سفید و زیبا بودن .

معنی کلمه تركي در فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱- منسوب به ترک . ۲- زبان ترکان ۳- آواز دوم از اصول در موسیقی قدیم که آنرا بحر ترک نیز گویند.
محمد معاویه بن محمود بن محمد بن مصطفی بن حسین بن بابا محمد تونسی حنفی رئیس العلمائ بتونس بود مردی عالم و متکلم متوفی ۱۲۹۴ ق .

معنی کلمه تركي در دانشنامه عمومی

ترکی (لهستان). ترکی ( به لهستانی: Torki ) یک روستا در لهستان است که در گمینا مدکا واقع شده است. ترکی ۸۵۱ نفر جمعیت دارد.
ترکی (کوهرنگ). تِرکی روستایی است در شهرستان کوهرنگ، بخش بازفت، استان چهارمحال و بختیاری.
معنی کلمه تركي در فرهنگ معین

معنی کلمه تركي در دانشنامه آزاد فارسی

تُرْکی
از گروه زبان های آلتایی غربی، مشتمل بر ترکی ترکیه، آذربایجانی، ترکمنی، قزاقی، قرقیزی، باشقیری، ازبکی، تاتاری، و اویغوری.

معنی کلمه تركي در ویکی واژه

ترکی
منسوب به تُرک، ترک بودن.
کنایه از: سفید و زیبا بودن.
زبان کشور ترکیه و جمهوری آذربایجان و زبان بومی مردم آذربایجان ایران.

جملاتی از کاربرد کلمه تركي

ازجور الترکی (عربی: أزجور التركي) فرمانروای مصر در دوران خلافت عباسی بود.