بی‌رنگ

معنی کلمه بی‌رنگ در لغت نامه دهخدا

بیرنگ. [ رَ ] ( ص مرکب ) ( از: بی + رنگ ) که رنگ ندارد. که فاقد لون است.بدون رنگ. عدیم اللون : آب ماده ای است بیرنگ. || ( اِ مرکب ) نشان و هیولایی باشد که نقاشان و مصوران ، مرتبه اول بر کاغذ و دیوار بکشند و بعد از آن قلم گیری کنند و رنگ آمیزی نمایند و همچنین بنایان که طرح عمارتی را رنگ بریزند. ( برهان ). طرحی که نقاشان به قلم موی افکنند بعد رنگ آمیزند. ( از شرفنامه منیری ). نمونه ای که پیش از بنای عمارت کشند و بمعنی نقشه ٔتصویر که هنوز در آن رنگ آمیزی نکرده باشند. و بمعنی گرده نقاشان که بر کاغذ سوزن زده دوده یا سپیده میگذرانند و بر اثر آن آنچه مطلوب باشد مینگارند. ( غیاث ). آن باشد که چون مصوران و نقاشان خواهند که تصویرو نقاشی کنند نخست طرح آن را بکشند و بعد از آن پر کنند و بنایان چون عمارتی که خواهند بسازند طرح ریزی نمایند. ( فرهنگ جهانگیری ). نمونه و طرحی که پیش از کشیدن صورت یا پیش از بنای عمارت کشند. ( رشیدی ). آن باشد که نقاشان چون خواهند که تصویر کنند نخست طرح آن را بکشند بیرنگ ، پس از آن برنگ بیارایند. بنایان نیز چنین کنند اول طرح عمارت به بیرنگی و بعد از آن رنگریزی کنند. ( انجمن آرا ). نمونه و طرح که پیش از کشیدن صورت یا بنای عمارت نقاشان از زگال و غیره کشیده و پس از آن برنگ بیارایند و بعد از آن رنگریزی کنند و بعضی آن را هیولی ̍ خوانند و این مجازی است که حقیقت گشته و با لفظ زدن بمعنی ساختن این کار بود. ( آنندراج ). هیولای هر چیز را گویند و نقاشان چون صورتی کشند بیرنگ بکشند و بعد از آن نقش کنند. ( اوبهی ). رقمی را گویند که نقاشان پیش از کشیدن صورت کشند و آن را رنگ کاملی نباشد. نشان و هیولائی که نقاشان در اول به روی کاغذ و پرده کشند و بعد قلمگیری کنند و رنگ آمیزی نمایند و نیز رنگ و طرح عمارتی که معماران سازند. ( ناظم الاطباء ). طرح. گرده. نقشه. زمینه :
همه را تا ابد به أمر قدم
زده بیرنگ در سرای عدم.سنائی.چارگوهر بسعی هفت اختر
شده بیرنگ را گزارش گر
آنکه بی خامه زدترا بیرنگ
هم تواند گزاردن بیرنگ.سنائی.داده رنگ ترا قضا ترکیب
زده نقش ترا قدر بیرنگ.انوری ( از شرفنامه منیری ).نگار لاله و گل بین که نقشبند بهار
بچربدستی بر آب میزند بیرنگ.نجیب جرفاذقانی.مثال بزم توپرداخت نقشبند ازل

معنی کلمه بی‌رنگ در فرهنگ معین

(رَ ) (ص مر. ) ۱ - بدون رنگ . ۲ - عالم وحدت . ۳ - کنایه از: ساده و بی آلایش .

معنی کلمه بی‌رنگ در فرهنگ عمید

۱. آنچه رنگ نداشته باشد.
۲. [مجاز] ساده و بی آلایش.
۳. (اسم ) طرح ساده که نقاش بر روی پارچه یا کاغذ می کشد و بعد آن را رنگ آمیزی می کند.

معنی کلمه بی‌رنگ در فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - بدون رنگ بدون لون . ۲ - طرحی که نقاشان بر روی کاغذ کشند و بعد آنرا کامل کنند . ۳ - طرح ساختمانی که معماران ریزند و از روی آن ساختمان بنا کنند . ۳ - عالم وحدت که عبارت از مرتب. بیمرتبه و اسقاط اضافات باشد .

جملاتی از کاربرد کلمه بی‌رنگ

سراغ جیب سلامت نمی‌توان دریافت مگر ز کسوت بی‌رنگ هیچ بودن‌ها
همه را رنگ و نشان است و تو بی‌رنگ و نشانی هرچه دارد جهتی لیک تو بیرون ز جهاتی
اسید لینولئیک چربی غیر اشباع چندگانه اسید چرب امگا ۶ است. این مایع بی‌رنگ است و در آب، نامحلول می‌باشد. مصرف این اسید با کاهش خطر بیماری قلبی-عروقی، دیابت و مرگ زودرس مرتبط است. انجمن قلب آمریکا به مردم توصیه می کند که برای کاهش خطر بیماری قلبی-عروقی، چربی اشباع‌شده را با اسید لینولئیک جایگزین کنند.
به گفته علی‌اصغر یوسفی‌نیا نام کاس در زبان طبری به عنوان صفت برای هرچیز بی‌رنگ گرفته تا چشمان کبود و زاغ و دودی روشن استفاده می‌شود.
چهره او نه زیبا، بلکه ظاهری خشن و مالیخولیایی توصیف شده است. او دارای موهای سیاه، بینی قاطع، صورت بی‌رنگ، چرب، مربع، ابروهای پهن و اسکلتی، چشمانی عمیق با ویژگی‌های قوی و محکم و با دهانی تیره و تار توصیف شده است. در رمان، جین اغلب او را با یک پرنده وحشی، مانند عقاب، شاهین و باکلان مقایسه می‌کند. در طول آتش‌ سوزی در تورنفیلد، او یک دست، یک چشم و بینایی خود را از دست می‌دهد، که تنها تا حدی پس از ازدواج با جین باز می‌گردد.
رمز بی‌رنگی ما فاش شد از شوخی رنگ شیشه آورد برون آنچه پری پنهان داشت
با صفای دل چه لازم اینقدر پرداختن جلوه بی‌رنگی‌ست اینجانیست راه آیینه را
چو اصل رنگ بی‌رنگست و اصل نقش بی‌نقشست چو اصل حرف بی‌حرفست چو اصل نقد کان اینک
به‌طور کلی، زمانی که نام الکل به تنهایی به کار می‌رود، معمولاً منظور اتانول است که همان الکل گرفته‌شده از جو یا عرق یا همان مشروبات الکلی می‌باشد. اتانول مایعی بی‌رنگ و فرار وبا بویی بسیار تند است که از تخمیر شکرها به دست می‌آید. همچنین گاه به هر گونه نوشیدنی که الکل داشته‌باشد، الکل می‌گویند. هزاران سال است که معمولاً الکل به عنوان یکی از عامل‌های اعتیادآور به‌شمار می‌آید.
در واقع الماس‌های زینتی مصنوعی بخش کوچک و در عین حال پر سودی از صنعت الماس را تشکیل می‌دهند. این الماس‌های رنگی که در مقایسه با همتاهای بی‌رنگ شان فوق‌العاده کمیاب و در نتیجه بسیار گران‌ب‌ها ترند با توجه به نوع ناخالصی‌ها در رنگ‌های گوناگون از سرخ و صورتی گرفته تا آبی، سبز و حتی زرد روشن و نارنجی تولید می‌شوند. در واقع این الماس‌ها می‌توانند چنان کیفیت بالایی داشته باشند که حتی ماشین‌های ساخته شده برای تشخیص سنگ‌های مصنوعی از طبیعی در تفکیکشان از یکدیگر دچار مشکل شوند، همان‌طور که امروزه برخی از بزرگ‌ترین الماس فروشان در صنعت نیز به زحمت از پس آن بر می‌آیند.
به نام همت مولا به نقش بی‌رنگی خوشم به عشق علی در خیال ارشادم
دستگه دیده چو بس تنگ شد هستی بی‌رنگ به صد رنگ شد
شد فروزان آتش سودایت اندر جان و دل درفکن در جام بی‌رنگ آب رنگ آمیز را
است. این محلول دارای دمای جوش ۱۲۰٫۵ درجه سانتی گراد در ۱ اتمسفر است. به عنوان «اسید نیتریک غلیظ» شناخته می‌شود. اسید نیتریک غلیظ خالص مایعی بی‌رنگ در دمای اتاق است.
تا رنگ مهر از رخ روشن گرفته‌ام بی‌رنگ او ببین که چه شیون گرفته‌ام
جایگزین لنزهای دوتایی بی‌رنگ‌کننده، استفاده از عناصر اپتیکی شکننده نور[پانویس ۳] است. این عناصر اپتیکی شکنندهٔ نور، دقیقاً همان ویژگی‌های پراکندگی شیشه را دارد.
در ژوئن ۲۰۱۴، فردی زلاندنویی به نام راسل، با عکسی از خودش که در آن یک صافی اسپاگتی آبی‌رنگ بر سر داشت، مجوز رانندگی گرفت. این امر بر اساس قانونی شکل گرفت که پوشش مذهبی سر را در عکس‌های رسمی مجاز می‌نماید.
اگر فردی به زانوی خود آسیب بزند، ممکن است کبودی در جلو، طرفین یا پشت زانو پیدا کند. گاهی تحمل وزن در مفصل زانو غیرممکن و درد غیرقابل تحمل می‌شود. کبودی ممکن است به صورت ضایعه آبی‌رنگ دیده شود.
چو درویشِ بی‌رنگْ دیدم درخت قوی بازوان، سُست و درمانده سخت
«اداره هم‌اکنون یک سایه بی‌رنگ و بی‌روح از چیزی است که قبلاً یک شاهکار بود.»