دوده
معنی کلمه دوده در لغت نامه دهخدا

دوده

معنی کلمه دوده در لغت نامه دهخدا

( دودة ) دودة. [ دَ ] ( ع اِ ) بطن اوسط دماغ و از آن ، آن را دوده خوانند که چون کرمی باز شود و فراهم آید. ( یادداشت مؤلف ). || نام آلتی است که بدان آب را تقطیر کنند. ( یادداشت مؤلف ).
دودة. [ دو دَ ] ( ع اِ ) کرم. ( زمخشری ) واحد دود؛ یعنی یک کرم. ( ناظم الاطباء ). یکی کرم. ج ، دیدان و دود. ( از غیاث ) ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ). کرم. ج ، دود. ( دهار ). حشره درازی است مانند کرم ابریشم. ج ، دود و دیدان. ( از اقرب الموارد ). رجوع به دود شود.
دوده. [ دَ دَ / دِ ] ( اِ ) دایره و برهون. ( ناظم الاطباء ). دایره. ( برهان ).
دوده. [ دو دَ / دِ ] ( اِ ) ( دود + ه ، پسوند اتصاف ) دودمان. ( فرهنگ جهانگیری ) ( برهان ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). خاندان. ( شرفنامه منیری ) ( غیاث ). خانواده. ( لغت محلی شوشتر ) ( برهان ) ( آنندراج ). خویش. ( غیاث ). طایفه و قبیله. ( ناظم الاطباء ).فصیله. ( دهار ). کس و کار. عترت. عترة. عشیرة. عشیره. عیال. عایله. فامیل. ( یادداشت مؤلف ) :
ای سر آزادگان و تاج بزرگان
شمع جهان و چراغ دوده و نوده.دقیقی.همه مرز ایران پر از دشمن است
به هر دوده ای ماتم و شیون است.فردوسی.ز بهر زن و زاده و دوده را
نپیچد روان مرد فرسوده را.فردوسی.همه دوده اکنون بباید نشست
زدن رای و سودن بدین کار دست.فردوسی.سیاوش به آزار او کشته شد
همه دوده را روز برگشته شد.فردوسی.نمانم جهان را به فرزند تو
نه بر دوده و خویش و پیوند تو.فردوسی.به دل گفت اگر جنجگجویی کنم
به پیکار او سرخ رویی کنم
بگیرد مرا دوده و میهنم
که با سر ببینندخسته تنم.عنصری.زین گرفته ست از او دین شرف و دوده فخار.منوچهری.ز هر دوده کانگیخت او دود زود
دگر نآید از کاخ آن دوده دود.اسدی.همه دوده با وی به تاب اندرند
ز دیده به خون و به آب اندرند.شمسی ( یوسف و زلیخا ).شعاع درخش تو بر هر که تابد
نزاید ز اولاد آن دوده دختر.ازرقی.فرزند سعد دولت فرزند سعد ملک
چون جد و چون پدر شرف دوده و تبار.سوزنی.

معنی کلمه دوده در فرهنگ معین

(دِ ) [ په . ] (اِمر. ) ۱ - دودمان . ۲ - ماده ای سیاه و نرم که از دود مواد نفتی ، حاصل شود.

معنی کلمه دوده در فرهنگ عمید

۱. جسمی نرم و چرب و سیاه رنگ که از دود نفت می گیرند. از سوزاندن بعضی مواد صمغی و سقزی هم به دست می آید. در صنعت برای ساختن رنگ های نقاشی و مرکب چاپ به کار می رود.
۲. [قدیمی] = دودمان
۳. [قدیمی] نسل.

معنی کلمه دوده در فرهنگ فارسی

( اسم ) یکی دود یک کرم جمع دیدان

معنی کلمه دوده در فرهنگستان زبان و ادب

{combustion residue} [قطعات و مجموعه های خودرو] کربن و دیگر رسوبات برجای مانده از فرایند احتراق
{soot} [مهندسی محیط زیست و انرژی] غبار کربن همراه با ترکیبات روغنی که از احتراق ناقص مواد کربن دار از جمله نفت و چوب و زغال به وجود می آید

معنی کلمه دوده در دانشنامه عمومی

دوده مخلوط کربن و مواد آلی دیگر است که از سوختن ناقص ( سوختن بدون حضور کافی اکسیژن سوختن ناقص است خلاف سوختن کامل که اکسیژن کافی برای واکنش با ماده سوختنی دارد ) هیدروکربن های سنگین تولید می شود.
زمانی که هیدروکربن ها با اکسیژن بسیار پایین در غالب سوختن ناقص سوخته می شوند دوده به عنوان فراوردهٔ فرعی به وجود می آید.
همان طور که گفته شده دوده از سوختن ناقص هیدروکربن های سنگین به وجود می آید پس آلکان ها ( هیدروکربن های سیر شده ) با مولوکول های کوچک و سبک و با رنگ آبی - زرد می سوزند تولید دوده زیاد نمی کنند.
دوده همان عنصر کربن حاوی ایزوتوپ های ۱۲و ۱۳ و بسیار تا بسیار کمی از ۱۴ هست که به علت رادیواکتیویته با درصد فراوانی ۱ در میلیارد در دوده بسیار کم وجود دارد ( البته باید به این نکته اشاره کرد که کربن حاوی ۱۵ ایزوتوپ بوده که ایزوتوپ های ۱۲ و ۱۳ به طور هسته پایدار در طبیعت یافت شده و ایزوتوپ ۱۴، ایزوتوپ طبیعی رادیواکتیویته آن است که ۵۷۳۰ سال نیمه عمر آن است همان طور که از نظر محاسباتی واپاشی هسته ای آگاه هستید ثابت سرعت واپاشی آن با این نیمه عمر حدود 3. 9E - ۱۲ ثانیه اینورس است که ناپایداری ان را از نظر سینتیکی می توان بررسی کرد، رابطه محاسباتی آن به شرح ذیل است:
l n ( A ) − l n ( A . ) = − k t
) فرق اساسی دوده با آلوتروپ های کربن ( گرافیت، الماس، فولرن، گرافن ) نداشتن یکپارچگی در ساختار بلورین است، دوده انواع ساختارها را از هر ۴ آلوتروپ دارا می باشد و این به هم ریختگی کریستالی وجود گازهای انتشار یافته در واکنش یا وجود گازهای مختلف در سیستم و فشار کم این از هم گسیختگی را در آن بوجود آورده که باعث شده نه تنها حاوی بلور منظم نباشد بلکه از انواع بلورها در آن دیده شود.
( گیر افتادن مولکول ها در فولرن نشان از این موضوع دارد - ترکیب Li@C60 را ملاحظه کنید )
همان طور که گفته شده است، دوده معمولاً از سوختن ناقص هیدروکربن ها از خانواده آلیافاتیک ها و حتی آروماتیک ها و … حاصل می شود و علت آن کمبود اکسیژن برای سوختن هست و بسیاری از عوامل در تعیین میزان آن در واکنش شیمیایی مؤثر بوده و حتی با داشتن فرمول سوبسترا و به عبارتی واکنشگر و میزان اکسیژن سیستم نمی توان تعیین کرد که چه میزان دوده یا کربن منوکسید یا کربن دی اکسید حاصل شده است، برای مثال به واکنش های زیر دقت کنید:
دوده (ژن). رنگ کت اسب که دارای ویژگی دوده ای است با موهای سیاه یا تیره تر مخلوط شده در کت اسب مشخص می شود که معمولاً در امتداد خط رویی اسب متمرکز شده و در قسمت زیرین کمتر دیده می شود. فرض بر این است که دوده یک صفت ارثی است، اگرچه مکانیسم ژنتیکی دقیق، یا مجموعه ای از مکانیسم ها، به خوبی درک نشده است.
در بیشتر موارد، کت های دوده ای سایه های روشنی از خود نشان می دهند. ناحیه پشتی تیره تر از ناحیه شکمی است. با این حال، به نظر می رسد که برخی از اشکال قسمت های پایین تر تیره تری تولید می کنند. «پشتی کاذب» یا «پشتی متقابل» می تواند نوار پشتی مرتبط با اسب های سمندی را تقلید کند و با ویژگی دوده ای مرتبط است. گسترده ترین حالت دوده، گچ گیری تیره و غالباً داپلی شده ایجاد می کند که از خط بالایی به سمت پایین می رود. بسیاری از اسب های دارای ویژگی دوده، ماسک تیره تری روی قسمت های استخوانی صورت دارند.
زمانی تصور می شد که ویژگی دوده ای عامل تبدیل شاه بلوط به شاه بلوط کبدی است، اما مشخص نیست که به طور یکنواخت پوشش را تیره می کند. صفت دوده مسئول بسیاری از کهرهای تیره است و به ویژه تأثیر مشخصی بر روی پوست های سیاه و پالومینو پوست سیاه ( اسب ) دارد.
اگرچه این صفت «ژن دوده» نامیده می شود، اما شرایط مشابه تیره شدن پوشش مورد مطالعه در موش نشان می دهد که تیره شدن پوشش یک صفت چندژنی است. درست مانند اسب ها، درجه دوده در موش ها بسیار متفاوت است. برخی از افراد دارای موهای تیره تری هستند که یک خط پشتی را تشکیل می دهند، در حالی که برخی دیگر دارای دوده شدید در سرتاسر آن هستند. تجزیه و تحلیل آماری از ۱۳۶۹ فرزندان پنج اسب نر فرانچ - مونتاگن نشان داد که سایه های تیره تر شاه بلوط و خلیج ممکن است از یک حالت وراثت مغلوب پیروی کنند.
اسب هایی که هیچ اثر دوده ای ندارند، «پوشش شفاف» نامیده می شوند.
دوده (ماهی). دوده ( ماهی ) ( نام علمی: Heteropneustes fossilis ) نام یک گونه از راسته گربه ماهی سانان است.
معنی کلمه دوده در فرهنگ معین
معنی کلمه دوده در فرهنگ عمید

معنی کلمه دوده در ویکی واژه

دوده
ویس، دودمان، خاندان، طایفه، قبیله.
ماده‌ای سیاه و نرم که از دود مواد نفتی، حاصل شود.

جملاتی از کاربرد کلمه دوده

قطران و دوده بر رخ خود سوده زبیم یا میخ گشته شکل مهیبت رضاقلی
دوش رخ بر آستانش سوده ام گرد دولت را بر او اندوده ام
رنگ قرار گرفته در کنار محدوده پرکننده که به صورت کلی رنگ زمینه پرچم را معرفی می‌کند
طلایه نگه کن که از خیل کیست سرآهنگ آن دوده را نام چیست
محدوده روستا: از شمال به کوه نمک از جنوب به کوه شب و آوین علیا از غرب به گرده سیاه و از سمت مشرق به زاهدمحمود از توابع استان فارس منتهی می‌شود.
اغلب شنوایی‌سنجی‌ها در بسامد بین ۲۵۰ تا ۸۰۰۰ هرتز که محدوده اصلی شنوایی انسان است انجام می‌شوند.
برادر نخوانم تو را من نه دوست نه مغز تو از دودهٔ ما نه پوست
قله آمنه ماچین (بالاترین نقطه محدوده) در شهرستان ماچن واقع در استان گولوگ قرار دارد. ارتفاع آن ۶۲۸۲ متر (۲۰۶۱۰ فوت) برآورد شده‌است. بلحاظ ارتفاع این بیست و سومین رتبه را در میان قله‌های کوهستان چین دارا می‌باشد.
علامت یا نشانی که در محدوده پرچم قرار دارد.
ظل حق چشم و چراغ دوده چنگیز خان شیخ حسن نویان امین این فضای کفر کاه
فروغ دیده ی دولت چراغ دوده ی ملت زلال چشمه ی حکمت محیط نقطه ی دانش
قوت دین مبین فرموده‌اش کائنات آئین‌پذیر از دوده‌اش
پیشه اصلی این محدوده مزرعه داری بوده و محل چشمه‌های آب گرم می‌باشد.
سپهر افکنده در آفاق دوده زمین بر سطح گردون قیر سوده
بی حجاب آن جهان نموده شدی زانکه شرک از همه زدوده شدی
زهد می آلوده نیرزد به هیچ مس زراندوده نیرزد به هیچ