معنی کلمه تسدیس در لغت نامه دهخدا
مه به تسدیس زحل کرده نظر با آفتاب
وصلتی کرده برسم بخردان باستان.انوری.به تثلیث بروج و ماه و انجم
به تربیع و به تسدیس ثلاثا.خاقانی ( دیوان چ عبدالرسولی ص 25 ).و علامات درج و دقایق و... و تسدیس بنوشت ( سندبادنامه ص 64 ). و رجوع به نظر ( اصطلاحات نجوم ) شود.
زثورش زهره و ز خرچنگ برجیس
سعادت داده از تثلیث و تسدیس.نظامی.گفت وقتی چو زهره در تسدیس
با سلیمان نشسته بد بلقیس.نظامی.