معنی کلمه خرچنگ در لغت نامه دهخدا
شکل ظاهری خرچنگ : شکل خرچنگ معمولاً مثلثی یا بیضویست و شکم آن که شبیه دنباله ای می باشد در زیر بدن حیوان قرار دارد، خرچنگ مانند اغلب حیوانات پوسته دار بروی خود زره شاخی دارد و این زره در اوقات معینی می افتد و دوباره بیرون می آید چه اگر یک زره همواره بروی پوست حیوان باقی بماند پس از چندی آنچنان محکم میشود که دیگر رشد حیوان امکان ناپذیر می شود. چشم خرچنگ در بدن آن قرار داردو قادر است بهمه جهات بگردد و حتی در چشم کاسه فرورود. خرچنگ را یک جفت چنگل بزرگ است و چون بیشتر کارهایی که با این چنگل انجام می دهد کارهایی است که دیگرجانوران با دستهای خود انجام می دهند بهتر است این چنگل ها را بازوان خرچنگ بدانیم تا پاهای او. هر خرچنگ با چنگل های خود بشکار می پردازد و گاهی با آن بصورت دشمن چنگ می زند و جای این سلاح در ناحیه سر جانور است. در وراء چنگلها چهار جفت پا برای راه رفتن وجود دارد و این پاها چنانست که اگر در لای سنگی قرار گیرد یا در جنگ با جانوری بچنگ دشمن بیفتد به آسانی حیوان آن پا را رها می کند و خود را از مخمصه نجات می دهد وپای دیگر بر جای پای از دست رفته دوباره خواهد رویید. در بعضی از انواع خرچنگ دیده شده که یک جفت پا یاهمه پایهای حیوان در آب تغییر شکل داده و بصورت وسیله ای برای شنا کردن درآمده است. اندازه چنگال کوچکترین خرچنگ ها 12 اینچ و بزرگترین آنها نوع عظیم الجثه ژاپونی است و در بین نوع اخیر انواعی دیده شده اند که طول چنگلهای آنها به یازده پا می رسد. خرچنگ رنگ ثابتی ندارد و برنگهای گوناگون ازجمله سفید و سیاه دیده شده است.