جدان

معنی کلمه جدان در لغت نامه دهخدا

جدان. [ ج َدْ دا ] ( اِخ ) نام پسر جدیله از قبیله ربیعه. ( منتهی الارب ).مؤلف منتهی الارب در ذیل جد آرد: جدان بن جذیلةبن اسد از قبیله ربیعه است. ( از منتهی الارب ). بنابراین یکی از جدیله و جذیلة مصحف دیگری است. مؤید آن اینکه مؤلف لباب الانساب ذیل جدانی نسب جدان را چنین مینگارد: جدان بن جدیلةبن اسدبن ربیعةبن نزار. ( از لباب الانساب ).
جدان. [ ج َدْ دا ] ( اِخ ) تثنیه ، و نام موضعی است که در شعر اعشی آمده است. ( از معجم البلدان ):
فاحتلّت الغمرَ فالجدّین ِ فالفَرَعا. اعشی ( از معجم البلدان ).
جدان. [ ج ُدْ دا ] ( اِخ ) نام موضعی است. ( منتهی الارب ). ظاهراً همان جدان بفتح صحیح باشد. رجوع بماده قبل شود.

معنی کلمه جدان در فرهنگ فارسی

نام موضعی است . ظاهرا همان جدان بفتح صحیح باشد .

جملاتی از کاربرد کلمه جدان

و گفت: شادی طلب تمامتر از شادی وجدان از بهر آنکه- شادی وجدان را خطر زوالست و در طلب امید وصال.
سر سوید ای او منزه از چند و چون صورت و معنای او نگنجداند و ضمیر
بود الحق تاء چند دیگر از وجدان ولیک چون ممات و چون قنات و چون روات و چون عدات
دارا بودن بیش از ۸۰٪ آمار. در فرایند رأی‌گیری، کسب رضایت بیش از هشتاد درصد واجدان شرایط را اکثریت مطلق می‌گویند.
"همه انسان‌ها آزاد و از نظر کرامت و حقوق برابر به دنیا می‌آیند. آن‌ها دارای عقل و وجدان هستند و باید با روحیه برادری نسبت به یکدیگر رفتار کنند. "
به وی «وجدان ادبیات لهستان» لقب داده بودند. استفان ژرومسکی ۴ مرتبه نامزد دریافت جایزه نوبل ادبیات گشت.
از در وجدان و دید آمد صفایی را مشاهد جای اطمینان و امید آیت حرمان و بیمی
اگر ممکن است، خاطراتم را نزد والدینم در ارمنستان بازگویی کن. من به همراه ۲۳ نفر دیگر با افتخار و سربلندی و به‌عنوان مردی با وجدان آسوده می‌میرم…
شوهرت را وفا و وجدان نیست بلکه درنده‌ایست انسان نیست
دیوخویی به صورت انسان زاین به خود بسته تهمت وجدان
داشت اصرار شوهر نادان که شود زن مطاوع وجدان
اگر از هزینه‌های سنگین و عملیات عظیم خود نتیجه نمی‌گیرید شاید صحنه درگیری را اشتباه گرفته‌اید؛ در خیابان با سایه‌ها می‌جنگید حال آن که در میدان وجدان‌های مردم خاکریزهایتان پی در پی در حال سقوط است. ۱۶ آذر دانشگاه را تحمل نمی‌کنید. ۱۷ آذر چه می‌کنید؟ ۱۸ آذر چه می‌کنید؟
گزنفون نیز در کوروش‌نامه بارها از قربانی‌های کوروش نام برده‌است، «در نخستین روزی که کوروش، شاهنشاهی خود را آغاز کرد و به کاخ شاهی قدم گذاشت و در حین ورود به درگاه قصر، برای (هستیا) خدای اجاق خانوادگی و اهورامزدا، پروردگار عالم و دیگر خدایان که مغ‌ها اسم برده بودند قربانی کرد، در هنگام پادشاهی، کوروش هر روز سحرگاه عبادت و قربانی به جای می‌آورد». گزنفون در نوشته‌هایش اشاره کرده‌است که «رسم قربانی کردن در دستگاه پادشاه ایران معمول بوده و پارسیان از شهریاران خود مجدانه پیوری می‌نمودند و می‌پنداشتند که هر چه در کار عبادت کوشاتر باشند، نیک‌بختی ایشان بیشتر خواهد شد. کوروش همه مال و ثروت خود را صرف خیرات و قربانی می‌کرد و همچنین پس از پیروزی‌هایش در صدد قربانی برمی‌آمد».
گفت اندر فشار وجدانم راز کس فاش کرد نتوانم
مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ، محمد رسول خداست و پیغامبر خدای، وَ الَّذِینَ مَعَهُ، و ایشان که با وی‌اند (از گرویدگان)، أَشِدَّاءُ عَلَی الْکُفَّارِ، سخت‌اند بر کافران، رُحَماءُ بَیْنَهُمْ، با یک دیگر بر یکدیگر مهربان‌اند، تَراهُمْ رُکَّعاً سُجَّداً، ایشان را بینی راکعان و ساجدان یَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَ رِضْواناً، از خدای عز و جل نیکویی و پاداش میجویند و خوشنودی او، سِیماهُمْ فِی وُجُوهِهِمْ، نشامندی ایشان در رویهای ایشان، مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ از نشان نماز، ذلِکَ مَثَلُهُمْ فِی التَّوْراةِ، صفت ایشان در توریة موسی اینست، وَ مَثَلُهُمْ فِی الْإِنْجِیلِ، و مثل ایشان در انجیل عیسی، کَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ، چون نو کشتی که بیرون داد تخ خویش، اللَّه بیرون آورد تخ آن، فَآزَرَهُ، و نیروی داد آن را، فَاسْتَغْلَظَ، تا محکم شد، فَاسْتَوی‌ عَلی‌ سُوقِهِ، تا بر بنهاء خویش راست ایستاد، یُعْجِبُ الزُّرَّاعَ، سخت خوش آید برزگران را تا ایشان را بشگفت آرد، لِیَغِیظَ بِهِمُ الْکُفَّارَ، تا اللَّه برسول خویش و یاران او کافران را بدرد آرد.
من این کتاب را از نام محمود به نام تو خواهم کردن که این کتاب همه اخبار و آثار جدان توست.