حوایج

معنی کلمه حوایج در لغت نامه دهخدا

حوایج. [ ح َ ی ِ ] ( ع اِ ) توابل. دیگ افزارها. || ج ِ حاجة و این خلاف قیاس است. ( منتهی الارب )( از ناظم الاطباء ). ج ِ حاجة. مأخوذ از تازی ، کارهای لازم و حاجت ها. ( ناظم الاطباء ). رجوع به حوائج شود.

معنی کلمه حوایج در فرهنگ معین

(حَ یِ ) [ ع . حوائج ] (اِ. ) جِ حاجت . ۱ - نیازها، احتیاج ها. ۲ - کارهای لازم .

معنی کلمه حوایج در فرهنگ عمید

= حاجت

معنی کلمه حوایج در فرهنگ فارسی

( اسم ) جمع حاجت . ۱ - نیازها احتیاجها نیازمندیها . ۲ - کارهای لازم . ۳ - ما یحتاج مطبخ لوازم آشپز خانه . ۴ - تره که از آن نانخورش سازند .

معنی کلمه حوایج در ویکی واژه

حوائج
جِ حاجت.
نیازها، احتیاج‌ها.
کارهای لازم.

جملاتی از کاربرد کلمه حوایج

چون این قصیده در تربت مقدس در حضور فرزندان شیخ برخواندم، شیخ عبدالصمدبن الحسین الصوفی السرخسی که از مریدان خاص شیخ بود و از اصحاب عشرۀ او، گفت صدق این دو بیت را حکایتی بشنو. پس بر سر تربت مطهر در حضور جمع گفت من درخدمت شیخ بنشابور بودم، شبی بخواب دیدم که شیخ جایگاهی نشسته بودی که معهود او نبود مثل آنجا نشستن. چون شیخ را گفتمی چیست ای شیخ که بر جایگاه خویش ننشستۀ؟ شیخ گویدی من بر جایگاه خویشم، دیگربار گفتمی که ای شیخ چونست که برجایگاه خویش ننشستۀ؟ خیرهست. شیخ گفتی مرا مکان نیست نه تحت و نه فوق، نه یمین و نه یسار و نه جهت و اینک ما در مکان می‌نشینیم برای مصالح مردمانست و برای آنک تا حوایج خلق از ما روا شود و کار ایشان به سبب ما برآید. از خواب بیدار شدم و باوراد مشغول شدم. بامداد در مجلس بودم نشسته کی شیخ ازصومعه بیرون آمد و بر تخت نشست چنانک معهود او بود، لحظه سر در پیش افگند، پس سر برآورد و گفت یا عبدالصمد بیا و آن خواب کی دوش دیدۀ ما را حکایت کن. من از آن حال به تعجب بماندم که من آن خواب به هیچ آفریده نگفته بودم. سر بگوش شیخ بردم و آن خواب را اساس نهادم و می‌کوشیدم تا کسی دیگربنشنود. هنوز من آغاز نکرده بودم که شیخ آواز بلند کرد و گفت چنان گوی که مردمان شنوند کی مادر مکان برای ایشان می‌نشینیم والا ما را مکان نیست. فریاد بر من افتاد وآن خواب با مردمان تقریر کردم، حالتی خوش پیدا شد. اکنون این دو بیت بعد از وفات او بر زفان تو رانده است.
حضرت پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود که «شفاعت من حقی است ثابت از برای هر که ذریه مرا اعانت کند به دست و زبان و مال» و فرمود که «چهار نفرند که من در روز قیامت شفاعت ایشان را خواهم کرد، اگر چه گناه اهل دنیا را داشته و آورده باشند: کسی که اکرام کرده باشد ذریه مرا کسی که حوایج ایشان را برآورده باشد کسی که سعی از برای ایشان کرده باشد در وقتی که مضطر باشند کسی که ایشان را به دل و زبان دوست داشته باشد» و مروی است که «چون روز قیامت شود، منادی از جانب پروردگار ندا می کند که ای خلایق خاموش باشید که محمد صلی الله علیه و آله و سلم می خواهد تکلم کند پس همه مردم خاموش می گردند پس آن حضرت می گوید که ای مردمان هرکس که او را بر ذمه من منتی و نعمتی باشد برخیزد تا من تلافی آن را بکنم خلایق گویند: یا رسول الله ما را چه منت و نعمتی بر تو است؟ بلکه منت و عطا، خدا و رسول او راست بر ما آن حضرت گوید: هر که با ذریه من نیکوئی نموده، و رانده ایشان را جای داده، و گرسنه ایشان را سیر کرده، و یا برهنه ایشان را پوشانیده، برخیزد تا من تلافی آن را کنم پس قومی که این کار را کرده باشند برخیزند پس از جانب خدا به حضرت رسالت پناه خطاب آید که پاداش ایشان را به تو واگذاشتم، ایشان را در هر جای از بهشت که خواهی جای ده پس آن حضرت ایشان را در وسیله، که از منازل آن حضرت است جای دهد».
قوله تعالی: وَ اتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ إِبْراهِیمَ الآیة، عاتب اباه و قومه و طالبهم بالحجّة علی ما عابهم به و قال: لم تعبدون ما لا یسمع و لا یبصر و لا ینفع و لا یضرّ و لا یحسّ و لا یشعر. ابراهیم (ع) پدر خود را و قوم خود را دید که بت می‌پرستیدند، ایشان را به پرستش بتان عتاب کرد و عیب بتان بر ایشان پیدا کرد وانگه حجّت و بیّنت بر آن عبادت ازیشان درخواست کرد، گفت: باری بدانید که معبود شنوا و بینا و دانا باید تا عابد را نفع و ضر بکار آید. بچه می‌پرستید شما این بتان را که نمی‌شنوند نمی‌بینند و نمی‌دانند و نه بهیچ وقت هیچکس را بکار آیند؟ سزای معبودی اللَّه است که شنوا و بینا و دانا است و از همه کارها آگاه است. او را چه بانگ بلند چه سرّ دل، چه روز روشن چه شب سیاه است. بت‌پرستان چون از ابراهیم این سخن شنیدند از جواب درماندند دست در تقلید پدران زدند گفتند: ما میدانیم که درین بتان نفع و ضرّ نیست امّا پدران خود را و اسلاف خود را دیدیم که پرستیدند ما نیز پرستیدیم و بر پی ایشان رفتیم. ربّ العالمین بجواب ایشان گفت: قالَ أَ وَ لَوْ جِئْتُکُمْ بِأَهْدی‌ مِمَّا وَجَدْتُمْ عَلَیْهِ آباءَکُمْ یا محمد ایشان را بگوی باش، و اگر من بشما آوردم راست‌تر از آن چیز که پدران خویش بر آن یافتید شما هم بر پی پدران خواهید رفت و آورده من نخواهید پذیرفت؟ ابراهیم چون حجّت خود بریشان ثابت دید و عجز ایشان در جواب ظاهر گشت از ذکر ایشان و معبود ایشان اعراض کرد و مدح مولی آغاز کرد و در وصف او جلّ جلاله اطناب کرد، گفت: فَإِنَّهُمْ عَدُوٌّ لِی إِلَّا رَبَّ الْعالَمِینَ، الَّذِی خَلَقَنِی فَهُوَ یَهْدِینِ. نشان محبّت آنست که محبّ چون در وصف محبوب آید دل از دیگران واپردازد، همه ذکر محبوب کند، همه ثنای محبوب گوید، از ذکر و ثناء و شکر او سیر نشود و خاموشی نتواند، چنان که خلیل (ع) چون در ذکر و مدح اللَّه آمد، بنگر که چون در ذکر و ثناء فراوان آویخت و دعا و خواهش بسیار کرد. بسا فرقا که میان دو قوم است یکی ارباب حوایج دیگر اصحاب حقایق ارباب حوایج جهد کنند و طاعت آرند و اوراد شمرند وانگه حاجتهای خود بر پی آن عرضه کند و دل در پاداش بسته و الحاح در دعا و حاجت خواست کرده. و فی الخبر: ان اللَّه عز و جل یحب الملحین فی الدعاء.
زان نی که منکشف شود ازوی حوایجم زان نی که منطوی شود از وی منازلم
فیض است و در گه تو از این در رود کجا کام حوایج همه زین در روا شود
بصدرت رخ نهاده هر زمانی ز اصحاب حوایج کار وانیست
رو به هر چیز کاورد هر دم در فضای حوایج عالم
تا خود چه می‌شودکه من از یک‌کلام تو یک عمر بر حوایج‌گردم مظفرا
وان حوایج که نقد گنجینه بود ز آیندگان پیشینه
قمر بنی هاشم معروف‌ترین لقب وی می‌باشد. به او بعدها القاب دیگری مانند علمدار، سقای کربلا و باب‌الحوایج نیز داده شد.
قال النبیّ (ص): «انّ للَّه عزّ و جلّ عبیدا استحبّهم لنفسه لقضاء حوایج الناس ثمّ آلی علی نفسه الّا یعذّبهم، فاذا کان یوم القیمة جلسوا علی منابر من نور یحدّثون اللَّه تعالی و النّاس فی الحساب».