حجاز

حجاز

معنی کلمه حجاز در لغت نامه دهخدا

حجاز. [ ح ِ ] ( ع اِ ) هرچه بدان میان بندند وقت برچیدن دامن. ( منتهی الارب ). || ریسمانی که بپای و کمر شتر بندند تا علاج زخم او کرده شود. هر ریسمانی که جامه را بدان بالا بندند. || آن رسن که سپل شتر بدان بر میان بندند. ( منتهی الارب ). آن رسن که زانوی شتر بدان با میان بندند. ( مهذب الاسماء ). || حدفاصل میان دو چیز. ( منتهی الارب ).
حجاز. [ ح ِ ] ( اِخ ) سرزمین معروف. مکة و مدینة و طائف و روستاهای آنها. و از آنروی بدین ناحیت حجاز گویند که حاجز و فاصل و حائل است میان نجد و تهامة یا بین نجد و سراة اولاَِنّها اُحتجزت بالحرار الخمس : ِحرّةُ بنی ُسلیم و راقم و لیلی و شوران والنار. ( منتهی الارب ). و حجاز نام کوهی طویل است که حائل است میان غور [ زمین پست ] و تهامه و نجد و راجع به این کلمه اقوالی گوناگون است ، بهترین آنها قول «هشام کلبی » است : به تحدید حدودی در جزیرة العرب قائل شده اند و پنج قطعه برای نزول و زادوولد اعراب تشخیص کرده اند: 1- تهامة. 2- حجاز. 3- نجد. 4- عروض. 5- یمن. و بنا به این ترتیب اعظم جبال عرب یعنی جبل السراة از قعر زمین یمن رو به سوی شام امتداد پیدا کرده و عرب آنرا حجاز نامیده چه آن مانند حاجزی است میان نشیب غور و فراز نجد. قسمت عقبی کوه در طرف مغرب تا حدوددریا تعلق دارد ببلاد اسعربن وعک ، و کنانة، و غیره وقسمت پیشین تا ذات عرق و الجحفه و زمین های نشیب غورتهامه را تشکیل میدهد، و تهامه جامع هر دو قسمت است و قسمت مشرقی نجد را تشکیل میدهد و عبارت است از صحاری نجد تا اطراف عراق و سماوة. و خود کوه نامبرده یعنی سراةالحجار از کوههای مشرقی بوجود آمده و تا نواحی فید والجبلین تا مدینة امتداد پیدا کرده و یک تثلیث بوجود آورده و مادون اینها در ناحیه حجاز است که عرب آنرا نجد، حلس و حجاز نامد و حجاز مشتمل برتمام اینها است. بلاد یمامة و بحرین و آنچه تالی اینهاست ،عروض را بوجود آورده است. فید، نجد و غور هم در همین قسمت است که نزدیک بدریا و دارای نشیب هاست و وادیها و مسیل ها دارد. پس عروض جامع تمام اینها میباشد.
طرف پشت و اطراف تثلیث ، یمن را بوجود آورده که تا صنعاء و نواحی تالیه آن امتداد پیدا کرده و شامل قطعات حضرموت و الشحر و عمان و قطعات واقعه مابین این دو میباشد. و حجاز را بلادالبهش نیز نامند. از آن روی که بهش یعنی مقل بدانجا روید :
خواهی اندک تر از جهان بپذیر

معنی کلمه حجاز در فرهنگ معین

(حِ ) [ ع . ] (اِ. )یکی از دوازده مقام موسیقی .

معنی کلمه حجاز در فرهنگ عمید

۱. گوشه ای در دستگاه شور.
۲. [قدیمی] از الحان قدیم ایرانی، حجازی، حجیز.

معنی کلمه حجاز در فرهنگ فارسی

منطقه غربی شبه جزیره عربستان است که در امتداد بحر احمر قرار دارد . شهرهای مهم و قدیمی آن مکه و مدینه است و اکنون قسمت آباد و پر جمعیت کشور پادشاهی عربستان سعودی است .
( اسم ) یکی از دوازده مقام موسیقی ایرانی .
سرزمین معروف مکه و مدینه و طائف و روستاهای آنها

معنی کلمه حجاز در دانشنامه عمومی

حجاز (دمشق). حجاز ( به عربی: الحجاز ) یک منطقهٔ مسکونی در سوریه است که در دمشق واقع شده است. حجاز ۵٬۵۷۲ نفر جمعیت دارد.

معنی کلمه حجاز در دانشنامه آزاد فارسی

حِجاز
سرزمین الحجر، اقامتگاه ثمودیان، شمال غربی حِجاز
سرزمین الحجر، اقامتگاه ثمودیان، شمال غربی حِجاز
سرزمین الحجر، اقامتگاه ثمودیان، شمال غربی حِجاز
ناحیۀ تاریخی در عربستان سعودی نزدیک دریای سرخ، با ۲۹۰هزار کیلومتر مربع مساحت. این منطقه قبلاً پادشاهیِ مستقلی بود و تحت حکومت شریف مکه اداره می شد. در ۱۳۴۳ق (۱۹۲۴) با سقوط ملک حسین آخرین شریف مکه ناحیۀ تحت سیطره در ۱۹۳۲، با منطقۀ نجد ادغام شد و عربستان سعودی به وجود آمد. به لحاظ تاریخی مهم ترین شهر آن مکه است. شهرهای مهم دیگر آن عبارت اند از مدینه، جده (نزدیک ساحل) و طایف، تفریحگاهی کوهستانی در ارتفاع ۱,۸۰۰متری. حجاز خاستگاه و مرکز روحانی و معنوی اسلام است. در لغت به معنای کمربند، ریسمان و به طور وسیع به مفهوم «مانع» است؛ اما در تعبیر آن بین اعراب اختلاف نظر وجود دارد. رایج ترین عقیده بر این است که سلسله کوه های سراة که سرزمین های کم ارتفاع تهامه به محاذات دریای سرخ را از بلندبوم داخلی شبه جزیره (نجد) جدا می کند، همان حجاز است. مطابق نظری دیگر، حجاز بین شام در شمال، و یمن در جنوب جزیرةالعرب است. این واژه امروزه معمولاً بر ایالت غربی عربستان سعودی اطلاق می شود. حجاز به سه بخش شمالی، مرکزی، و جنوبی تقسیم می شود. بخش مرکزی به اراضی اطراف طائف، مکه، و جده محدود است و مهم ترین نقش را در تاریخ اسلام داشته است.
حجاز (موسیقی). رجوع شود به:ابوعطا

معنی کلمه حجاز در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] حِجاز، سرزمینی در مغرب عربستان سعودی واقع در کرانه دریای سرخ، در بخش مرکزی جزیرة العرب است.از احکام آن در باب جهاد سخن گفته اند.
درباره حدود حجاز اختلافاتی وجود دارد. به طور کلی، حدود حجاز از شمال به جنوب به طول ۲۰۰، ۱ کیلومتر از مرزهای اردن و عربستان سعودی آغاز می شود و به موازات کرانه دریای سرخ تا منطقه عسیر در جنوب عربستان سعودی امتداد می یابد. عریض ترین بخش آن در طول این مسیر ۴۵۰ کیلومتر و مساحت آن حدود ۴۵۴، ۴۳۶ کیلومتر مربع است. مکه، مدینه، جُدَّه، طائف، تبوک و ینبُع از مهم ترین شهرهای حجازند. حجاز همواره یکی از نواحی مهم جزیرة العرب بوده است. این ناحیه در حدود قرن دوم مشتمل بر دوازده «دار» (قسمت) بود: مدینه؛ خیبر؛ فدک؛ دوالْمَروه؛ بَلِیّ؛ اَشْجع؛ مُزَینه؛ جُهینه؛ نفر، که قبیله هوازن در آن جا بودند؛ جُلّسلیم؛ جُل هلال؛ و ظهر حرّة لیلی. در تقسیمات اداری عثمانیان، منظور از ولایت حجاز، منطقه مکه بوده است که به سه سنجق به نام های مکه، مدینه و جده تقسیم می شده و دارای پنج قضا (شهرستان) و بیست ناحیه بوده است. در ۱۳۰۲ ش/۱۹۲۳ که عربستان سعودی به دو منطقه اداری بزرگ تقسیم شد، یکی از آن ها حجاز، نجد و ملحقات آن نام داشت که، به مرکزیت مکه، در نیمه غربی عربستان سعودی واقع بود و شامل مناطق هم مرز با اردن (قَریات، جوف و تبوک)، مدینه، مکه، طائف، غامِد، لیث، زهران (منطقه باحه کنونی)، قُنفذه و تمام مناطق مرتبط با حجاز بود. در تقسیمات کشوری عربستان در ۱۳۷۱ ش/۱۹۹۲، کشور عربستان سعودی به سیزده منطقه اداری تقسیم شد که سرزمین حجاز در پنج منطقه آن (به ترتیب از شمال به نامهای تبوک، مدینه، مکه، باحه و عسیر) قرار گرفته است.
جمعیت
جمعیت حجاز در ۱۳۵۳ ش/۱۹۷۴ حدود ۰۰۰، ۶۵۷، ۲ تن (۳۳% جمعیت کشور) بود که این تعداد در ۱۳۶۴ ش/۱۹۸۵ به ۰۰۰، ۳۷۱، ۴ تن و در ۱۳۷۰ ش/۱۹۹۱ به ۰۰۰، ۴۶۳، ۵ تن (۳۲% جمعیت کشور) رسید. در ۱۳۷۲ ش/ ۱۹۹۳ پرجمعیت ترین شهرهای حجاز به ترتیب عبارت بودند از: جده (۰۰۰، ۰۴۶، ۲ تن) که پرجمعیت ترین شهر عربستان پس از ریاض بود، مکه (۶۹۷، ۹۶۵ تن)، مدینه (۰۰۰، ۶۰۸ تن)، طائف (۰۰۰، ۴۱۶ تن)، تبوک (۰۰۰، ۲۹۲ تن)، ینبع (۰۰۰، ۱۲۰ تن) و باحه (۰۰۰، ۱۱۶ تن).
موقعیت جغرافیایی
شهرهای حجاز با راه اصلی شمال غربی ـ جنوب شرقی باهم و با راه های شرقی ـ غربی به دیگر شهرهای عربستان سعودی مرتبط اند. راه های دریایی نیز، به ویژه از طریق بندرهای جده و ینبُع فعال است و فرودگاه های جده و مدینه، بیشترین ارتباط هوایی حجاز را با دیگر نقاط دارند.
اقتصاد
...
[ویکی شیعه] حِجاز، سرزمینی در غرب عربستان واقع در کرانه دریای سرخ است. به سبب وجود شهرهای مکه و مدینه در آن، همواره در جغرافیای اسلامی جایگاه مهمی داشته و بسیاری از حوادث مهم صدر اسلام و تاریخ شیعه در این منطقه رخ داده است.
واژه حجاز به معنای مانع و حائل است و درباره وجه تسمیه حجاز گفته اند که چون این منطقه میان نَجد و تِهامَه، حائل شده است، بدان حجاز می گویند.
درباره حدود حجاز اختلافاتی وجود دارد. حدود حجاز از شمال به جنوب به طول ۱۲۰۰ کیلومتر از مرزهای اردن و عربستان سعودی آغاز می شود و به موازات کرانه دریای سرخ تا منطقه عَسیر در جنوب عربستان امتداد می یابد. مساحت این منطقه، حدود ۴۵۴، ۴۳۶ کیلومترمربع است. مکه، مدینه، جَدّه، طائف، تبوک و ینبُع از مهم ترین شهرهای حجازند.
[ویکی اهل البیت] بخش شمالی و غربی شبه جزیره عربستان را گویند. سرزمین حجاز از نظر جغرافیایی همانند دیگر مکان های جزیره العرب، بسیار خشک و کم آب است.
از این رو مناطق قابل سکونت دائم در آن کم بوده است. در هنگام ظهور اسلام فقط چند شهر مکه، مدینه، طائف و خیبر از مراکز آباد و مسکونی حجاز به شمار می آمد ولی اکنون حجاز قسمت آباد و پرجمعیت کشور پادشاهی عربستان را تشکیل می دهد.
و از آن روی بدین ناحیت حجاز گویند که حاجز و فاصل و حائل است میان نجد و تهامة یا بین نجد و سراة اولاَِنّها اُحتجزت بالحرار الخمس: ِحرّةُ بنی ُسلیم و راقم و لیلی و شوران والنار. (منتهی الارب) و حجاز نام کوهی طویل است که حائل است میان غور و تهامه و نجد و راجع به این کلمه اقوالی گوناگون است، بهترین آنها قول «هشام کلبی» است. به تحدید حدودی در جزیرة العرب قائل شده اند و پنج قطعه برای نزول و زادوولد اعراب تشخیص کرده اند:
و بنا به این ترتیب اعظم جبال عرب یعنی جبل السراة از قعر زمین یمن رو به سوی شام امتداد پیدا کرده و عرب آن را حجاز نامیده چه آن مانند حاجزی است میان نشیب غور و فراز نجد. قسمت عقبی کوه در طرف مغرب تا حدود دریا تعلق دارد ببلاد اسعر بن وعک و کنانة و غیره و قسمت پیشین تا ذات عرق و الجحفه و زمین های نشیب غورتهامه را تشکیل می دهد و تهامه جامع هر دو قسمت است و قسمت مشرقی نجد را تشکیل می دهد و عبارت است از صحاری نجد تا اطراف عراق و سماوة. و خود کوه نامبرده یعنی سراةالحجار از کوههای مشرقی بوجود آمده و تا نواحی فید والجبلین تا مدینة امتداد پیدا کرده و یک تثلیث بوجود آورده و مادون اینها در ناحیه حجاز است که عرب آن را نجد، حلس و حجاز نامد و حجاز مشتمل بر تمام اینها است. بلاد یمامة و بحرین و آنچه تالی اینهاست، عروض را بوجود آورده است. فید، نجد و غور هم در همین قسمت است که نزدیک به دریا و دارای نشیب هاست و وادیها و مسیل ها دارد. پس عروض جامع تمام این ها می باشد.
طرف پشت و اطراف تثلیث، یمن را بوجود آورده که تا صنعاء و نواحی تالیه آن امتداد پیدا کرده و شامل قطعات حضرموت و الشحر و عمان و قطعات واقعه مابین این دو می باشد. و حجاز را بلادالبهش نیز نامند. از آن روی که بهش یعنی مقل بدانجا روید.
پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم در شهر مکه، واقع در منطقه حجاز متولد شدند. زمان ولادت ایشان مقارن با دوران جاهلیت بود. ولی بعثت پیامبر اکرم این سرزمین را به جائی رساند که بزودی تمدنهای بزرگ جهان آن روز در برابر تمدن منبعث از این سرزمین سر فرود آوردند.

معنی کلمه حجاز در ویکی واژه

یکی از دوازده مقام موسیقی.

جملاتی از کاربرد کلمه حجاز

نقلست که چون به حجاز رفت اهل فید او را گفتند ما را سخن گوی بر منبر شد و سخن می‌گفت. مستمع نیافت روی به قنادیل کرد که با شما می‌گویم سخن محبت درحال آن قنادیل بر یکدیگر می‌آمدند و پاره می‌شدند.
از نویسندگان برجسته‌ای که در این مجله آثار قلمیشان را می‌خوانیم یکی سید حسن تقی‌زاده است و دیگری محمود محمود، که به اسلوب مرسوم خود در مجله آینده و نشریات دیگر، مقالاتش را با نام قلمی «رسول نخشبی» منتشر می‌کرد. از ادبای مشهور جوان‌تر آن روزگار چون احمد کسروی، سعید نفیسی، محمدمطیع الدوله حجازی، دکتر صادق رضازاده شفق، غلامرضا رشید یاسمی و مجتبی مینوی نیز مقالاتی می‌بینیم.
محمد بن عبدالله بن مسلم شهرت‌یافته به ابن المولیٰ (؟ -۷۵۶م) شاعر حجازی مخضرم بود که هر دو دولت امویان و عباسیان مدح نمود. جز این، به غزل نیز پرداخت.
تا نگویی سفر صوب حجازست صواب وقت باشد که تو را راه خطا، باید رفت
المسعود یوسف (عربی: الملك المسعود صلاح الدين أبو المظفر يوسف بن محمد؛ ۱ ژانویهٔ ۱۲۰۱ – ۱ ژانویهٔ ۱۲۲۹)، آخرین امیر ایوبی یمن و حجاز از سال ۱۲۱۵ تا ۱۲۲۹ بود. پس از وی سلسله رسولیان در یمن به قدرت رسیدند.
جسته از محنت و بلای حجاز رسته از دوزخ و عذاب الیم
که مانده است ز مال حجاز هر چه بجا به این جوان عرب ده که او بود اولی
خیز که شد پرده کش و پرده ساز مطرب عشاق ز راه حجاز
از دل پرده نشینان حجازی عراق می دود تا بفلک ناله و فریاد امشب
کرد رو سوی خیام و ز سر سوز و گداز گفت کی باب گرامی من ای میر حجاز!
بدان بزرگ حسینی نوای پرده ی راز کزو بلند شد آوازه ی نهفت حجاز
ابراهیم بن علی کُنانی قرشی شهرت‌یافته به ابن هَرمه (۷۰۸–۷۸۶م) شاعر مدح‌سرای حجازی بود که فاطمیان، امویان و عباسیان را مدح نمود. جز مدح، در هجو و فخر و حکمت نیز سرود. او را بسیار دلبستهٔ شراب دانسته‌اند تا حدّی که یک بار رئیس امنیت مدینه او را بازداشت.او شاعر مخضرم دو دولت بوده‌است. به دمشق رفت و ولید بن یزید را مدح نمود اما سپس به طالبیان (پیروان علی) پیوست. آخرین شاعران مخصرم اموی شمرده می‌شود.
او با تو در حجاز و ز بیم سنان او در روم زلزله است و به هندوستان وباست
شامل ۲۵۶ صفحه مروری بر اوضاع سرزمین حجاز، خاندان وی، معرفی ویژگی‌های عبادی، اخلاقی و رفتاری و علمی و نهایتاً بررسی عهدنامه مالک اشتر
اگر جانت مرکب ندارد ز دانش مکن خیره رنجه به راه حجازش
در بخشی از این کتاب، از قول ناصر حجازی آمده‌است: «وقتی نام «زرافشان» را می‌شنوم تمام عکس‌های دوران جوانی‌ام از مقابل چشم‌هایم رژه می‌روند.»