تیقن

معنی کلمه تیقن در لغت نامه دهخدا

تیقن. [ ت َ ی َق ْ ق ُ ] ( ع مص ) بی گمان شدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( دهار ). بی گمان دانستن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). علم و آگهی یافتن بر چیزی.( از اقرب الموارد ). بایقین شدن. بی گمانی. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ) : با خود گفتم اگر بر دین اسلاف بی ایقان و تیقن ثبات کنم ، همچون آن جادو باشم که بر آن نابکاری مواظبت می نماید. ( کلیله و دمنه ).

معنی کلمه تیقن در فرهنگ معین

(تَ یَ قُّ ) [ ع . ] (مص ل . ) بی گمان شدن ، یقین داشتن .

معنی کلمه تیقن در فرهنگ عمید

یقین داشتن، بی گمان دانستن، باور کردن، به تحقیق دانستن.

معنی کلمه تیقن در فرهنگ فارسی

یقین داشتن، بی گمان دانستن، باورکردن
۱- ( مصدر ) یقین کردن بی گمان شدن . ۲- ( اسم ) بی گمانی یقین . جمع تیقنات .

معنی کلمه تیقن در ویکی واژه

بی گمان شدن، یقین داشتن.

جملاتی از کاربرد کلمه تیقن

کشیدم جرعهٔ از بادهٔ عشقت ز خود رفتم تیقنت دوامی بک و انی فی دوامی لک
و هم بر این جمله که تحریر افتاد موش بندها ببرید و یکی که عمده بود بگذاشت، و آن شب ببودند. چندان که سیمرغ سحرگاه در افق مشرقی پروازی کرد و بال نورگستر خود را بر اطراف عالم پوشانید صیاد از دور پدید آمد. موش گفت: وقت آنست که باقی ضمان خود به ادا رسانم؛ و آن عقده ببرید. و گربه به هلاک چنان متیقن بود و بدگمانی و دهشت چنان مستولی بود که از موشش یاد نیامد، پای‌کشان بر سر درخت رفت، و موش در سوراخ خزید، و صیاد پای دام گسسته و نومید و خایب بازگشت.
کما تیقن ان الوقت منصرف ایقن بانک محشور لمیعاد
شیر سخن مادر نیکو استمالت کرد و آن را بر خرد خویش باز انداخت و شگال را پیش خواند و گفت: میل ما، بحکم آزمایش سابق، بقبول عذر تو زیادت ازان است که بتصدیق حوالت خصمان. شگال گفت:من از موونت این تهمت بیرون نیایم تا ملک حیلتی نسازد که صحت حال و روشنی کار بدان بشناسد، با آنکه بیراءت ساحت و کمال دیانت خوطش ثقتی تمام دارم و متیقنم که هرچند احتیاط بیشتر فرموده شود و مزیت و رجحان من در اخلاص و مناصحت برکافه حشم و خدم ظاهرتر گردد.
چون شیر این سخن بشنود حقیقت آن بشناخت و متیقن گشت که آن ناکامی او را از خودکامی بروی آمده ست. بترک ناشایست بگفت و از خوردن گوشت باز بود وبمیوها قانع گشت. و راست گفته اند:
دگر احصاتیقن برمعا نیست بر آنها هم عمل کردن عیانیست
تا که یهلک من هلک عن بینه تا که ینجو من نجا واستیقنه
وتو می‌دانی که در مدت خدمت تو و پیش ازان گوشت نخورده ست؛ مسارعت در توقف دار تا صحت این حدیث روشن گردد، که چشم و گوش بظن و تخمین بسیار حکمهای خطا کند، چنانکه کسی در تاریکی شب، یراعه ای بیند، پندارد که آتش است و بر وی مشتبه گردد، چون در دست گرفت مقرر شود که باد پیموده ست و پیش از تیقن در حکم تعجیل کرده. و حسد جاهل از عالم، و بدکردار از نیکو فعل، و بددل از شجاع مشهور است.
۱۲ ـ الکافی فی اصول الفقه در خصوص اصول فقه مستدل و متیقن در سه جلد مرقوم فرموده‌اند.
لِیَسْتَیْقِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ لانّه مکتوب فی التّورات و الانجیل انّ خزنة جهنّم تسعة عشر. و قیل: لیستیقنوا انّ محمّدا نبیّ صادق حین اخبرهم بما یوافق کتبهم و هو امّیّ لا یکتب و لا یقرأ من الکتاب. وَ یَزْدادَ الَّذِینَ آمَنُوا إِیماناً یعنی: من آمن من اهل الکتاب یزدادون تصدیقا بمحمد (ص) و یزدادوا یقینا الی یقینهم وَ لا یَرْتابَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ وَ الْمُؤْمِنُونَ ای لا یشکّوا فی انّ عددهم علی ما اخبر به محمّد (ص) عن الوحی و انّ القرآن وافق ما فی کتابهم.
وَ إِلی‌ مَدْیَنَ ای و ارسلنا الی مدین أَخاهُمْ شُعَیْباً و کان مرسلا الی بنی مدین بن ابرهیم. قال قتادة ارسل شعیب الی امّتین: الی اهل مدین و الی اصحاب الایکة فَقالَ یا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ ارْجُوا الْیَوْمَ الْآخِرَ، ای خافوا الیوم الآخر و احذروه. و قیل هو من الرّجاء ای اقرّوا به و صدّقوه و تیقنوه، لانّ الراجی للشی‌ء عالم به غیر منکر و لانّه لم یوجد الرّجاء فی کلامهم بمعنی الخوف الّا اذا قارنه الجحد وَ لا تَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ مُفْسِدِینَ یعنی لا تسعوا فی الارض بالفساد.