( دابة ) دابة. [ داب ْ ب َ ] ( ع اِ ) جمنده. ( السامی ). گام زننده از حیوان و ستور برنشست و هو الاکثر، و استعمالش بر مذکر نیز آمده. ( منتهی الارب ). جنبنده ، مذکر و مؤنث را گویند. ج ، داوب. ( مهذب الاسماء ). جنبنده و آن شامل هر حیوان شود از ممیز و جز آن ، ذکر و اُنثی. هر حیوان که بر زمین راه رود و غالب اطلاق آن بر چهارپایه شود که به آن سوار شوند یا بار کشند. ( غیاث ). حیوانی که بر روی زمین بلغزد و یا با چهار دست و پای برود. گام زننده از حیوان. استر و اسب و عموم جنبندگان حتی مرغان.صاحب کشاف اصطلاحات الفنون آرد: دابة، بفتح دال و تشدید باء در اصل اسم است برای هر جنبنده در روی زمین از حیوان یعنی در روی زمین حرکت کننده سپس آن را اختصاص دادند تا بدان حیوانات که با چهار دست و پا بر زمین راه میروند چنانچه در جامعالرموز گفتند. آنگاه این لفظ را مخصوص داشتند بدان حیوانات که سواری دهند وبار بردارند. مانند اسب و شتر و استر. بالاخره این نام را بر اسب اطلاق کردند چنانچه میگویند: جامه های خود را پوشیدند و چارپایان خود را سوار شدند. || مطیه. بارگی. ستور برنشست. ستور. ( زمخشری ) : حامد انگور بستد و بر آن دابه بر نشست. ( مجمل التواریخ و القصص ). دابه او ( کیخسرو ) برمید اصحاب خود را گفت دابه من برمید. بر این کوه بروید و تفحص کنید و بجویید. اصحاب متفرق شدند و دابه طلب میکردند. ( تاریخ قم ص 81 ). دابة حیوص ؛ ستور رمنده. مرّغ دابته ؛ بغلطانید ستورش را در خاک. ( منتهی الارب ). || دابةسوء؛ خروسک و مانند آن. ( منتهی الارب ). دابه. [ داب ْ ب َ ] ( اِخ ) نام قصبه ای در حدود جنوبی نوبه بساحل نیل ، کاروانیان که به سودان روند از آنجا رفتن آغازند. ( قاموس الاعلام ترکی ).
معنی کلمه دابه در فرهنگ معین
(بَّ ) [ ع . دابة ] (اِ. ) ۱ - هر حیوانی که روی زمین راه رود. ۲ - چارپا. ج . دواب .
معنی کلمه دابه در فرهنگ عمید
هر حیوانی که روی زمین راه برود. &delta، بیشتر به چهارپایان باری و سواری اطلاق می شود.
معنی کلمه دابه در فرهنگ فارسی
هرحیوانی که روی مین راه برود، چهارپایان باری ۱ - جانوری که روی زمین راه میرود ۲ - چارپا ( باری و سواری ) جمع دواب . نام قصبهای در حدود جنوبی نوبه بساحل نیل
معنی کلمه دابه در دانشنامه عمومی
دابه (فیلم). دابه ( به انگلیسی: d@bbe ) یک فیلم ترسناک ترکی ساخت سال ۲۰۰۶ است که توسط حسن کاراجاداغ ساخته و نوشته شده است. این فیلم روایت داستانی واقعی در شهر آنکارا را شرح می دهد.
معنی کلمه دابه در دانشنامه اسلامی
[ویکی الکتاب] معنی دَابَّةٍ: جنبنده -هر موجودی است که حرکتی هر چند اندک داشته باشد معنی دَوَابُّ: جنبندگان (جمع دابة به معنی هر جنبنده و جانداری است که روی زمین حرکت و جنبشی دارد ، و شامل تمامی حیوانات میشود ) معنی نَاصِیَتِهَا: موی جلوی پیشانی آن (درعبارت "مَّا مِن دَابَّةٍ إِلَّا هُوَ ءَاخِذٌ بِنَاصِیَتِهَا" گرفتن ناصیه موی جلوی سر کنایه است از کمال تسلط و نهایت قدرت بر آن ) معنی مَنَاکِبِهَا: شانه هایش (کلمه مناکب جمع منکب است ، که نام محل برخورد استخوان بازو با شانه است واین استعاره ایست شبیه آیه 45 سوره فاطر که فرموده : ما ترک علی ظهرها من دابة - هیچ جنبندهای بر پشت زمین زنده و باقی نمیگذاشت . مانند اینکه زمین را به اسبی رام تشبیه کرد... ریشه کلمه: دبب (۱۸ بار) «دابَّه» تنها به جنبندگانی گفته می شود که جسمانی هستند، و اگر فرشتگان رفت و آمدی دارند، و حضور و غیابی، نه به معنای جسمانی و مادّی است تا در مفهوم دابّه داخل گردند. و بر خلاف آنچه بعضی می پندارند، «دابّه» تنها به جنبندگان غیر انسان اطلاق نمی شود، بلکه مفهوم وسیعی دارد که انسان ها را نیز در بر می گیرد. «دابّه» از مادّه «دبیب» به معنای آهسته راه رفتن و گام های کوتاه برداشتن است، ولی چنان که اشاره شد از نظر معنای لغوی معمولاً هر جنبنده ای را شامل می شود، خواه سریع راه برود و یا آهسته، ولی گاهی «دوابّ» به خصوص حیوانات سواری اطلاق می گردد. و اگر به شخص سخن چین «دَیْبُوب» گفته می شود و در حدیث وارد شده: لا یَدْخُلُ الْجَنَّةَ دَیْبُوبٌ «هیچ گاه سخن چین داخل بهشت نمی شود» نیز از همین نظر است که او آهسته میان دو نفر رفت و آمد می کند تا آنها را نسبت به هم بدبین سازد، و گاهی به خصوصِ اسب و یا هر حیوان سواری اطلاق می گردد; بنابراین آیه مورد بحث (آیه 6 سوره هود)، تمام موجودات زنده و همه جنبندگان را شامل است. دبّ و دبیب به معنی راه رفتن آرام و حرکت خفیف است در حیوان به کار میرود و در حشرات بیشتر استعمال میشود (مفردات) قاموس نیز راه رفتن آرام گفته است در صحاح گوید: هر راه روند بر روی زمین دابّه است. اینکه دابه را جنبنده گفتهاند به اعتیار حرکت و راه رفتن است . در قرآن مجید درباره تمام جنبندگان اعمّ از انسان و حیوان و غیره بکار رفته است مثل:. دوّاب جمع دابّة است در بعضی موارد از آن تمام حرکت کنندگان مراد است مثل یعنی بدترین جنبندگان در نزد خدا این کفّار کرولالاند که نمیفهند و آیه به طور قطع به انسان شامل است. و در بعضی از موارد مراد از آن غیر انسان و غیر چهارپایان سه گانه (بقر و غنم و شتر) است نحو . * از این آیه بدست میآید که در آینده جنبندهای از زمین خارج شده و با مردم سخن خواهد گفت و کلمه «اَنّ» در آخر آیه به فتح الف است و لام علّت در آن مقدّر میباشد و بعضی آن را به کسر الف خواندهاند: در آن صورت احتیاج به تقدیر نیست و در هر دو صورت، علّت قبلی است یعنی دابّه را خارج میکنیم و با ایشان سخن میگوید زیرا که مردم به آیات ما ایمان نمیآورند و خروج دابّه برای آن است که ایمان بیاورند و حق برای آنها روشن شود (گرچه از عذاب رها نخواهند شد). اگر این دابّه انسان باشد بیرون آمدن او خرق عادت ولی سخن گفتن او قهراً عادی خواهد بود و اگر حیوان باشد کلامش مثل خودش خارق عادت است. درباره این دابّه سخن بسیار گفتهاند عدّه ای گویند از شرایط قیامت و از مقدّمات آن است در المیزان میگوید: در کلام خدا چیزیکه بیان و تفسیر این آیه باشد پیدا نیست و آن کدام است و چه صفت دارد و کی خارج میشود و چه سخن میگوید؟ بلکه سیاق آیه بهترین دلیل است که قصد از آن مبهم گوئی است و آن کلامی است مرموز. نا گفته نماند در بعضی روایات به علی علیه السلام و امام زمان علیه السلام تفسیر شده ولی روایات دیگری که ضدّ آنهاست نیز نقل شده است. ما بعد آیه فوق در قرآن چنین است «وَ یَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ کذلِّ اُمَّةٍ فَوْجاً مِمَّنْ یُکَذِّبُ بِآیاتِنا فَهُمْ یُوزَعُونَ. حَتّی اِذا جاؤُ قالَ اَکَذَّبْتُمْ بِآیاتی وَلَمْ تُحیطُو ابِها عِلْماً اَمّا ذاکُنْتُمْ تَعْمَلُونَ وَ وَقَعَ الْقَوْلْ عَلَیْهِمْ بِما ظَلَمُوا فَهُمْ لا یَنْطِقُونَ». به نظر میآید که مراد از «وَقَعَ الْقَوْلُ» در اینجا همان «وَقَعَ الْقَوْلُ» در آیهاوّل باشد و این آیات صریح در وقوع قیامت نیستند به نظر میآیدکه آیات صریح در وقوع قیامت نیستند به نظر میآید که ایات فوق از یک تحوّل عجیبی در آینده خبر میدهد و شاید مراد عصر امام زمان علیه السلام باشد: فقرید وجدی در دائرة المعارف مادّه دبب درباره دابّه بعضی از آنچه را که در بالا نقل شد و احتمالات دیگر نیز نقل کرده و آنگاه «تُکَلِّمُهُمْ» را در آیه که به معنی سخن گفتن است با تخفیف به معنیزخم زدن گرفته و احتمال داده که در آینده چنین حشرهای پیدا و تکثیر گشته و مردم را اذیّت خواهد داد و نیز دابّه را اسم جنس گرفته است ولی سخنش با اوّل و آخر آیه چنانکه گفته شد جور در نمیآید چنانکه گفته شد جور در نمیآید و طبرسیقرائت «تکلّم»زا به فتح تاء و تخفیف لام شاذ دانسته است . * همچنین است . مضمون هر دو آیهآن است که هرگاه خدا میخواست مردم را با اعمال بد آنها مؤاخذه کند هیچ جنبندهای در روی زمیت نمیماند. گفتهاند: پیامبران و اوصیاء معصوم اند چون آنها ظالم نیستند پس لازم بود آنها به مانند در این صورت به حکم کلّی «ما تَرَکَ عَلَیْها مِنْ دابَّةٍ» خدشه وارد میشود یعنی اگر خدا میخواست همه را مؤاخذه کند باز عدّهای در روی زمین میماندند زیرا گناه ندارند. وانگهی اگر دابّه شامل غیر انسان باشد آنها چه تقصیری دارند تا در اثر عقوبت انسان آنها هم از بین بروند؟. در المیزان میگوید اگر خدا مؤاخذه میکرد اکثر مردم در اثر ظلم از بین میرفتند و معصومین نیز در اثر هلاکت پدرانشان به دنیا نمیآمدند و آنگاه در نقل وردّ اشکالها مفصّل بحث کرده است. و نیز گفته بعید نیست که مراد از دابّه انسان باشد. به نظر نگارنده هیچ یک از دو اشکال وارد نیست و آیه شریفه در صدد بیان مهلت خداوند نسبت به مردم است و منظور از دابّه انسان و عموم عقوبت نسبت به گناهکاران است یعنی اگر خدا میخواست مردم را مهلت ندهد و در اثر گناهان به فوریّت مؤاخذه کند لازم بود احدی از مجرمین را در روی زمین نگذارد و لیکن سنّت خدا بر مهلت جاری است «وَلکِنْ یُؤَخِّرُهُمْ اِلی اَجَلٍ مُسَمًّی» این است آنکه با ذهن خالی از ایه بدست میآید.
معنی کلمه دابه در ویکی واژه
دابة هر حیوانی که روی زمین راه رود. چارپا. دواب.
جملاتی از کاربرد کلمه دابه
کنون کار رودابه و کام زال به جای آمد و این بود نیک فال
پس از آن درویش در فیلمهایی چون یلدا، سودابه به کارگردانی محمدعلی سجادی، پسرکشی، موافقت اصولی و سریال نمایش خانگی ملکه گدایان به ایفای نقش پرداخت.
پس پردهٔ من ترا خواهرست چو سودابه خود مهربان مادرست
به رودابه گفت ای سرافراز ماه گزین کردی از ناز برگاه چاه
آرامگاه مالک آرامگاهی در شهر سنقر از توابع استان کرمانشاه است. این آرامگاه هشت ضلعی، دو قسمت دارد. قسمت فوقانی که از آجر ساخته شده و سردابه که از سنگهای تراش خورده ساخته شدهاست.
ساختمان اصلی بقعه یک بنای آجری هشت ضلعی است که ۲۲ در ۲۰ متر مساحت دارد. این ساختمان از چهار طرف ورودیهایی دارد که ورودی جنوبی، مدخل اصلی بنااست. هر ورودی ابتدا به یک اتاق کوچکتر مرتبط میشود و سپس به فضای گنبدخانه راه مییابد. ورودی غربی به یک بست یا فضای سرپوشیده مجاور منتهی میشود که غربیترین بخش بناست. ضریح در گنبدخانه و در زیر گنبد اصلی قرار گرفته و جنس آن از چوب است. قبر اصلی پائینتر از کف بناست و شش پله از کف حرم پائینتر است که در یک سردابه آجری با بلندی ۳ متر و مساحت ۳/۱۰ در ۷۰/۲ متر قرار گرفتهاست.
عروس جهان گرچه هم خوابه است که آخر تو را جای سردابه است
سیاوش چو از پیش پرده برفت فرود آمد از تخت سودابه تفت
بران تخت سودابه ماه روی بسان بهشتی پر از رنگ و بوی
پس از شهریور ۱۳۲۰ و خروج رضا شاه از کشور، اشرف پهلوی از این فرصت استفاده کرد و از شوهرش طلاق گرفت. به این ترتیب، ارتباط علم با دربار قطع شد. سالهای پایانی تحصیلات علم همزمان با اشغال شهر به دست ارتش سرخ بود. وی همسرش را به تهران فرستاد و خود در کرج ماند. در سال ۱۳۲۱ عَلم فارغالتحصیل شد و برای رسیدگی به املاک خانوادگی و کمک به پدرش همراه همسرش راهی بیرجند شد. در همین سالها فرزندان آنها رودابه در سال ۱۳۲۳ و ناز در سال ۱۳۲۶ به دنیا آمدند.
آرامگاه مالک هماکنون دارای یک در ورودی به طبقه فوقانی است و راهی به طبقهٔ زیرین یا سردابه در آن مشاهده نمیشود. در سردابه از سال ۱۳۵۹ به بعد بسته بوده و ورود به آن امکانپذیر نیست. گفته میشود که دو طبقهٔ دیگر در زیر طبقهٔ فوقانی مقبره قرار دارد و آرامگاه در مجموع از سه طبقه تشکیل شدهاست، که طبقهٔ آخر آن به سردابه میرسد که راه آن در طبقه فوقانی قرار دارد. این راه به صورت یک دریچهٔ مربع شکل به سمت پایین است و پلههای طولانی به سمت طبقهٔ میانی و سردابه ادامه دارد. هماکنون به دلایل مختلف راهی وجود ندارد یا اینکه امکان عبور از آن دریچه یا پلهها به دلیل فرسایش دیوارهها و پلهها وجود ندارد.
بسودابه فرمود کاندر نشین نشست و به خورشید کرد آفرین
چو رودابه کمند زلف مشکین کند فایز جزایش بوسه کاری
به آب انبار، اَنباز، حوض انبار، سردابه، بِرکه، مَصنَع، مَنبَع و گاه آبدان نیز گفته میشد. در گویش یزدی، آب انبار را «اومبار» مینامند. طبق تحقیقات انجام شده از گذشته دور تا زمان قاجار به آب انبار «مَصنَعه» میگفتند.[نیازمند منبع]
مسجد جامع جاجرم، نارین قلعهٔ جاجرم، کوشک جاجرم، سردابهٔ جاجرم، ارگ کاظم خان جاجرم، قلعهٔ خان جاجرم، بقعهٔ مبارکهٔ خواجه علی بن مهزیار جاجرم، کوه بابای جاجرم، تنگهٔ جاجرم، تپهٔ پهلوان جاجرم، تپهٔ حیدران جاجرم رباط قلی حمام جاجرم، پول چوبی ابریشم، قلعه جلال الدین
بدین نیز همداستانم که زال ز گیتی چو رودابه جوید همال
که آیا کجا رفت و چون بود کار ز سردابه چون گشت گم آن نگار