خودکامگی

معنی کلمه خودکامگی در لغت نامه دهخدا

خودکامگی. [ خوَدْ / خُدْ م َ / م ِ ] ( حامص مرکب ) جباری. استبداد. خودسری. کله شقی. یکدندگی :
جهان کام و ناکام خواهی سپرد
بخودکامگی پی چه باید فشرد؟نظامی.

معنی کلمه خودکامگی در فرهنگ معین

( ~. مِ ) (حامص . ) ۱ - خودسری . ۲ - هوی پرستی .

معنی کلمه خودکامگی در فرهنگ فارسی

۱ - خودسری خودرایی. ۲ - هوی پرستی هوس جویی .

معنی کلمه خودکامگی در فرهنگستان زبان و ادب

{despotism} [باستان شناسی، علوم سیاسی و روابط بین الملل] رفتار هر نظام سیاسی که در آن یک فرد به صورت مطلق و با اِعمال زور حکومت می کند

معنی کلمه خودکامگی در دانشنامه آزاد فارسی

خودکامگی (autocracy)
نوعی حکومت با قدرتِ مطلق در دست یک شخص. فرمانروای خودکامه دارای اقتداری مهارنشدنی و بی چون وچراست. حکومت تزارها بر روسیه نوعی خودکامگی بود که از میانۀ قرن ۱۶ تا اوایل قرن ۲۰ ادامه یافت. کاترین دوم، ملکۀ روسیه، در قرن ۱۸ خود را بانوی خودکامه می نامید.

جملاتی از کاربرد کلمه خودکامگی

باز این خودکامگی بین کز برای اعتبار با چنین پیغمبری چون گفته باشد برملا

اکثر کشورهای جهان اسلام آمار پایینی در مردم‌سالاری و آمار بالایی در استبداد، تمامیت‌خواهی، یکّه‌سالاری و خودکامگی دارند.

دو کاوند را نیز اگر داندی ز خودکامگی تن بگرداندی
خودکامگی گونه‌ای از شیوه‌های حکومتی تمامیت‌خواه و شکلی از حکومت است که در آن قدرت سیاسی در دست یک حاکم خودگمارده قرار دارد. در حکومت خودکامه دامنه اختیارات حاکم و طول دوره حکومت آن‌ها بسیار است و توزیع قدرت عادلانه نیست.
«ضحاک فردوسی درست همان گئومات غاصبی است که داریوش از بردیا ساخته بود… می‌بینید دوستان، که حکومت ضحاک افسانه‌ای با بردیای تاریخی را ما به غلط و به اشتباه مظهری از حاکمیت استبدادی و خودکامگی و ظلم و جور و بیداد فردی تلقی کرده‌ایم. به عبارت دیگر شاید تنها شخصیت باستانی خود را که کارنامه‌اش به شهادت کتیبه بیستون و حتی مدارکی که از خود شاهنامه استخراج می‌توان کرد سرشار از اقدامات انقلابی توده‌ای است، بر اثر تبلیغات سوئی که فردوسی بر اساس منافع طبقاتی و معتقدات شخصی خود برای او کرده به بدترین وجهی لجن‌مال می‌کنیم و آنگاه کاوه را مظهر انقلاب توده‌ای به حساب می‌آوریم. درحالی‌که کاوه در تحلیل نهایی عنصری ضد مردمی است.»
در ره خودکامه ای خاک شدیم و هنوز از سر او کم نشد نخوت خودکامگی
جوهر خودکامگی زینگونه از ما یافت کام دولت بیدولتی زینگونه با ما داد کرد
در اصل برای جلوگیری از خودکامگی حکومت این حق به شهروندان داده شد و موسسان ایالات متحده این اختیار را به مردم دادند تا با ایجاد گروه‌های شبه نظامی برای مقابله با خودکامگی احتمالی زمامداران و جلوگیری از ایجاد استبداد در این کشور بتوانند عکس‌العمل نشان دهند
علت‌های کاهش مردم‌سالاری شامل عدم حمایت عمومی از مردم‌سالاری، نابرابری اقتصادی و تنش‌های اجتماعی، سیاست عوام‌گرایانه یا شخصیت‌گرایانه و نفوذ خارجی قدرت‌های بزرگ است. در حالی که تغییر حکومت از طریق کودتا‌های نظامی پس از پایان جنگ سرد کاهش یافته‌است، اشکال ظریف تر خودکامگی افزایش یافته‌است. در طول موج سوم مردم‌سالاری سازی در اواخر قرن بیستم، بسیاری از دموکراسی‌های جدید و ضعیف نهادینه شدند. دقیقاً این رژیم‌ها در برابر رشد خودکامگی آسیب‌پذیرتر هستند. موج سوم خودکامگی از سال ۲۰۱۰، زمانی که تعداد دموکراسی‌های لیبرال در بالاترین حد خود بود، ادامه دارد.[۲][۳]
کراهست خودکامگی زیر دست به مینو رسید و زآتش برست
چند کنی خواب ز خودکامگی با دل فارغ ز سیه نامگی
از دیگر نقدهای وارد بر فعالیت‌های سید جمال، بی‌توجهی به جایگاه و نقش توده‌های مردم در مبارزه و تمرکز بر روابط با سران حکومت‌ها و نخبگان سیاسی در بسیاری از مقاطع است، که موجب ابتر ماندن و ناکامی بخش زیادی از تلاش‌های وی گردید. کسروی، تاریخ‌نگار، در کتاب تاریخ مشروطه ایران اگرچه شجاعت و مبارزه او با خودکامگی را ستوده اما گفته است که او راه را به‌درستی نمی‌شناخته و به‌جای کوشش برای «بیدار ساختن مردم و پیراستن اندیشه‌ها»، از این دربار به آن دربار می‌رفته است.
ز خودکامگی کرد بر عزم چین پذیرفت گفتار او شاه چین
در اصل برای جلوگیری از خودکامگی حکومت این حقوق شهروندان تصریح شد و مؤسسان ایالات متحده این اختیار را به مردم دادند تا با ایجاد گروه‌های شبه نظامی برای مقابله با خودکامگی احتمالی زمامداران و جلوگیری از ایجاد استبداد در این کشور بتوانند عکس‌العمل نشان دهند.
آن کسم منکر سر خودکامگی سر فرو نارم به نزد هیچ کس
در عصری که خودکامگی قدرتِ قانون به خود می‌گیرد.
اکثر کشورهای جهان اسلام آمار پایینی در مردم‌سالاری و آمار بالایی در استبداد، تمامیت‌خواهی، یکّه‌سالاری و خودکامگی دارند.
همی بر شبستانت فرمان دهم به خودکامگی پیش تو جان دهم