خطابه. [ خ ِ ب َ ] ( ع اِمص ) سخن رانی. کلامی بصورتی رسمی که در سر جمع بطول گویند. ( یادداشت بخط مؤلف ). || فریب بوسیله زبان. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ). گفتار از چیزهای مقنعه و معنی اقناع آنست که شنونده ، تعقل کند گفته را و آنرا تصدیق کند و هرچند آن تصدیق به برهان نباشد. ( یادداشت بخط مؤلف ). - صناعت خطابه ؛ یکی از صناعات خمس منطق است و آن قیاسی است مؤلف از مظنونات یا از مظنونات و مقبولات در نزد منطقیان. آنرا قیاس خطابی نیز می گویند و در نزد متکلمین ، اماره نام دارد و غرض از آن ترغیب مردمانست در اموری که منفعت معاش و معاد بدانست ، چنانکه خطباء و وعاظ چنین می کنند. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ) ( تعریفات جرجانی ). ریطوریقا: و آن صناعتی است علمی که ممکن باشد که بدان اقناع جمهور کنند بدانچه تصدیق ایشان بدان خواهند بقدر امکان. ( فرهنگ اصطلاحات و تعریفات ثروتیان ص 119 از نفاس الفنون ).
معنی کلمه خطابه در فرهنگ عمید
۱. وعظ و سخنرانی کردن. ۲. (اسم ) خطبه، وعظ.
معنی کلمه خطابه در فرهنگ فارسی
۱ - ( مصدر ) خطبه خواندن وعظ کردن . ۲ - ( اسم ) سخنرانی خطیبی . ۳ - هر چه مفید اعتقاد غیر جازم بود و آن صناعتی است که با وجود وی ممکن باشد اقناع جمهور در آنچه که باید ایشانرا بدان تصدیق حاصل آید بقدر امکان . و گفته اند خطابت قوت است بر تکلف اقناع ممکن در هر یکی از امور مطروده به (( قوت ) ) ملک. نفسانی خواهند که یا بتلم قوانین حاصل شود یا بحصول تجربه از کثرت مزاولت افعال . یا فن خطابت . نزد قدمانیکی از بخشهای علوم منطقیه است . نام مکانی است در دیار کریب از دیار تمیم .
معنی کلمه خطابه در دانشنامه آزاد فارسی
(در لغت به معنی سخنرانی، وعظ و فریفتن به زبان و سخن) در اصطلاح منطق، از صناعات خمس و قیاسی متشکل از مقبولات و مظنونات. از خطابه، به قیاس خطابی و قیاس درج نیز تعبیر کرده اند و متکلّمان بر آن نام اَماره نهاده اند. هدف خطابه اقناع شنوندگان است و خطیب می کوشد تا مخاطبان خود را به ترک یا انجام عملی برانگیزد. اجزای خطابه از دو منظر بررسی می شود: الف. به لحاظ مقبولات و مظنونات که قضایای تشکیل دهندۀ خطابه به شمار می آیند؛ ب. به لحاظ مسائل و مطالب مورد بحث در خطابه. این مسائل دو گونه است: ۱) عمود، یعنی مطالب و مسائل اصلی و بنیادی خطابه که مستقیماً بر شنوندگان تأثیر می گذارد و موجب اقناع آنان می شود؛ ۲) اعوان، یعنی مطالب و مسائل فرعی که مستقیماً در اقناع شنوندگان مؤثر واقع می شود؛ ارکان خطابه شامل سه رکن است: الف. خطیب؛ ب. خطبه یا گفتار؛ ج. مخاطب که خود به سه گروه تقسیم می شود: ۱) شنوندگان اصلی که هدف خطیب، اقناع آنان است؛ ۲) حاکم، یعنی داوری که خطابه را می شنود و له یا علیه خطیب حکم می کند؛ ۳) ناظران، که شنوندگان اند و گاه در تشویق کردن یا نکردن خطیب دخالت و در کل قضاوت می کنند، مثل طرفداران یا مخالفان مناظره های تلویزیونی/رادیویی یا حضوری در روزگار ما؛ خطابه از دو دیدگاه طبقه بندی می شود: الف. ظرف زمانی، بر سه قسم: ۱) منافره، در مورد امری که در زمان حال رخ می دهد و شامل ستایش و نکوهش است؛ ۲) مشاجره، در مورد امری که در زمان گذشته رخ داده است و مشتمل است بر شکر و شکایت. در این نوع خطابه، آن جا که خطیب شکایت سر کند، اگر مخاطب درصدد دفاع برآید از او به معتذر و از دفاعیۀ او به عُذر و اعتذار تعبیر می شود؛ ۳) مشاوره، در مورد امری که در آینده رخ خواهد داد؛ ب. محتوای خطابه، که شامل خطابۀ ادبی، منطقی، فلسفی، حقوقی، سیاسی، علمی، تشریفاتی و حتی طنزآمیز و همانند آن ها می شود؛ ۴. وظایف خطیب؛ مهم ترین وظیفۀ خطیب آگاهی از قضیه های کلی است که با اهداف خطابه پیوند دارد و به کارگیری مناسب و به موقع آن ها موجب اقناع شنوندگان می شود. بخشی از این وظایف، همواره ثابت است و با تغییر موضوع و محتوای خطابه تغییر نمی کند، مثل آگاهی از فضایل و رذایل، و بخشی دیگر متغیّر است و برحسب نوع خطابه دگرگون می شود؛ ۵. توابع یا تزئینات که آراستن خطابه است از جهت الفاظ، ترتیب و طبقه بندی، و نیز از جهت ظاهر به قصد افزودن تأثیر خطابه بر شنوندگان؛ ۶. نظم و ترتیب، که می توان آن را به سه بخش تقسیم کرد: الف. تصدیر که عبارت است از تمهید مقدمه در خطابه و به تعبیر ادبی و بلاغی به کارگیری صنعت براعت استهلال است که موجب می شود تا شنوندگان برانگیخته و آمادۀ شنیدن موضوع خطابه شوند؛ ب. اقتصاص، که قصه گفتن و افسانه سرودن در اثنای خطابه است و بر تأثیر سخن می افزاید؛ ج. خاتمه، که عبارت است از بخش پایانی خطابه که خطیب در آن مطالب را جمع بندی می کند، نتیجه ای به دست می دهد و بدین سان سخن خود را به پایان می برد.
معنی کلمه خطابه در دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] خطابه، یکی از اقسام صناعات خمس در منطق می باشد. خطابه و خطاب به معنی سخن گفتن رودررو (یا فریفتن به زبان است) و در اصطلاح منطق، صناعتی علمی که هدف آن اقناع مخاطب است. خطابه در ابتدا، نام شیوهای تعلیمی بود که از پروتاگوراس (۴۸۱ـ۴۱۱ق م )آغاز شد، اما سوفسطاییان نخستین کسانی بودند که آن را به صورت یک فن و با هدف رسیدن به مقاصد سیاسی و شخصی خویش به کار گرفتند و در قبال مزد و پاداش به دیگران نیز آموختند. این رویکرد به دلیل نیاز فراوان آن زمان به ایراد سخنان قانع کننده در دادگاهها بود. سقراط و افلاطون از اولین کسانی بودند که در برابر این جریان واکنش نشان دادند و سعی کردند از درست جلوه دادن سخن نادرست به وسیله سخنوری جلوگیری کنند و به همین منظور روش دیالکتیکی را برگزیدند (جدل ). آرای افلاطون افلاطون در رساله های گرگیاس و به ویژه فایدروس، آرای خود را درباره خطابه در قالب گفتگوی دیالکتیکی سقراط با سوفسطاییان بهطور مفصّل بیان میکند. وی در گرگیاس که به منظور نکوهش فن سخنوری تصنیف شده، آن را نمودی از فن، که فقط بر تمرین تجربی مبتنی است، تلقی کرده است. افلاطون در فایدروس (۲۶۴c، ۲۶۶ ed- )، خطابه را به موجود زندهای تشبیه میکند که باید آغاز، میانه و انجامی داشته باشد و همه این قسمتها به هم پیوسته باشند. او در ادامه به ساختار مناسب سخن اشاره میکند که مشتمل است بر مقدمه، شرح مطالب، دلایل و براهین، قراین و نشانهها. وی در این رساله کوشیده است این فن را که پیشتر به طور قاطع رد کرده بود، بر پایهای دیالکتیکی و روانشناختی مبتنی سازد و بر سخنور لازم دانسته که موضوع سخنش را از عالیترین جنس تا سافل ترین آن به دقت بررسی کند و با یکیک سیرتها و خصال و کیفیت روانی شنوندگانی که میخواهد از طریق سخن بر آنان تأثیر گذارد، آشنایی کامل داشته باشد. ارسطو خطابه را همچون شعر، یکی از رشته های فرعی فلسفه عملی و نه در زمره اجزای منطق (ارگانون )میدانست نیز رجوع کنید به صناعات خمس). گفته شده که انگیزه اصلی ارسطو در تألیف دو کتاب اول ریطوریقا یا فن خطابه به احتمال قوی این بوده است که کمال مطلوب خطابه را که افلاطون در فایدروس عرضه کرده بود، تحقق بخشد. درواقع، ارسطو تکمیل کننده فن خطابه بود. وی به طور جدی و منسجم به بحث خطابه پرداخت و با تألیف کتابی در فن خطابه، قواعد حاکم بر آن را تدوین کرد. قبل از ارسطو نیز کتب و رسالاتی در باب فن خطابه تالیف شده، از جمله رسالهای که کوراکس در این زمینه نگاشته و در آن به بحث از ترتیب خطابه و استدلالهای خطابی پرداخته بود. تیسیاس، شاگرد کوراکس، نیز کتابی درباره خطابه به همان روش استادش تألیف کرده است. ریطوریقا معرب لفظ Rhetorike یونانی است (Rethorik یا Rhetoric به انگلیسی ). این صناعت که به حوزه فرهنگ اسلامی پا نهاد، به ریطوریقا یا فن خطابه معروف شد. خطابه در کتب دیگر ابنندیم به ترجمه اسحاقبن حنین و ترجمه ابراهیم بن عبداللّه از خطابه ارسطو اشاره کرده است. خطابه ارسطو از جمله کتبی است که فارابی آن را تفسیر کرده است. مسلمانان نیز در تبیین و شرح خطابه ارسطو همت گماشتند و تقریبآ بدون دخل و تصرف، مباحث آن را پذیرفتند. امروزه مباحث فن خطابه، چیزی جز تکمیل و ترجمه خطابه ارسطو نیست.ارسطو (و منطقدانان مسلمان به پیروی از او، خطابه را قوه یا ملکهای نفسانی یا صناعتی دانسته اند که با آن بتوان در هر امر جزئی، دیگران را در حد امکان اقناع کرد. آنان غرض از خطابه را نیز اقناع مخاطب بیان کرده و هیچ صناعتی را در افاده تصدیق اقناعی مانند خطابه ندانسته اند، زیرا عقول عامه مردم از ادراک قیاس برهانی قاصر است یا دستکم استفاده از برهان برای تفهیم و اقناع آن ها به زمان بیشتری نیاز دارد؛ بنابراین، از سویی عموم مردم با خطابه زودتر اقناع میشوند و از سوی دیگر، خطیب نیز برای اقناع آنان زودتر و ساده تر به نتیجه میرسد. همچنین غرض از خطابه خو گرفتن نفس به تهذیب اخلاق و تحصیل ملکه عدالت دانسته شده است. بخشهای خطابه ... [ویکی فقه] خطابه (ابهام زدایی). واژه خطابه ممکن است در معانی ذیل به کار رفته باشد: • خطابه (منطق)، یکی از اقسام صناعات خمس در منطق• خطابه (فقه)، سخنرانی یا کلام مخصوصِ مشتمل بر ستایش خداوند و صلوات بر محمّد (صلی الله علیه و آله وسلّم) و آل محمّد (صلی الله علیه و آله وسلّم) ... [ویکی فقه] خطابه (فقه). خطبه در اصطلاح، به معنای سخنرانی یا کلام مخصوصِ مشتمل بر ستایش خداوند و صلوات بر محمّد (صلی الله علیه و آله وسلّم) و آل محمّد(صلی الله علیه و آله وسلّم) است. خُطبه کلام مخصوص، مشتمل بر ستایش خداوند و صلوات بر محمّد و آل محمّد است.بنابر آنچه در منابع حدیثی و تاریخی آمده است پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلّم) و دیگر معصومان (علیهم السّلام) به مناسبت های مختلف در اجتماع مردم خطبه می خواندند. موارد ایراد خطبه مهم ترین مواردی که خواندن خطبه به نحو واجب یا مستحب در فقه مطرح است، عبارت است از: نماز جمعه، نماز عیدین (فطر و قربان)، نماز باران، موسم حج، هنگام خواستگاری و عقد نکاح. ← نماز جمعه ۱. ↑ محمدحسن نجفی، جواهر الکلام، ج۱۱، ص۲۰۷. ... [ویکی فقه] خطابه (منطق). خطابه، یکی از اقسام صناعات خمس در منطق می باشد. در تعریف خطابه آنرا صناعتی دانسته اند که به وسیله آن می توان مردم را نسبت به چیزی که انتظار تصدیق آن می رود در حد امکان قانع ساخت. خطابه شامل سه بخش مقدمه یا صدر، اقتصاص و خاتمه است. زندگی اجتماعی ضرورت های خاص خود را دارد، کسی که سر و کارش با اجتماع باشد نمی تواند به این مقتضیات گردن ننهد و آن ها را پاس ندارد. از جمله این الزامات یکی سخن گفتن بر اساس میزان درک و شعور مخاطبان است. طبیعی است در متن جامعه افراد در یک سطح نیستند، برخی اهل علم و فضل اند و عده ای از دانش بهره اندکی دارند، از سوی دیگر پیچیدگی زندگی اجتماعی و تخصصی شدن رشته های علمی موجب شده است که افراد متخصص در یک رشته نسبت به رشته های دیگر اطلاعات اندکی داشته باشند. از یک فیزیک دان نمی توان انتظار داشت که به رغم تمام دقت نظرهایش در عرصه تعلیم و تربیت حرفی برای گفتن داشته باشد یا از نظریات موجود در آن مطلع باشد. بدین جهت در مواجهه با چنین حالتی برای همراه ساختن زمانه و هموار ساختن زمینه نمی توان به برهان و جدل تمسک کرد، بلکه باید به صناعت دیگری متوسل شد که بتواند افزون بر الزام دیگران به پذیرش یک مطلب، به لحاظ درونی نیز اقناع شان سازد. صناعتی که متکفل این امر خطیر است، نزد منطق دانان به خطابه نامبردار است. در مسائل اخلاقی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و مانند آن هدف تاثیرگذاری عمومی است نقش خطابه انکار ناپذیر است. چه بسیار تحولات فردی و اجتماعی که بر اثر خطابه ایجاد شده و فرجام یافته است. کسانی چون ابن سینا خطابه را از عوامل بستر ساز برای رشد معنوی سالک و تقرب به حق تعالی نیز دانسته اند. معنای خطابه خطابه و خطاب به معنی سخن گفتن رودررو خلیل بن احمد، کتاب العین، چاپ مهدی مخزومی و ابراهیم سامرائی، قم ۱۴۰۵. افلاطون در رساله های گرگیاس و به ویژه فایدروس، آرای خود را درباره خطابه در قالب گفتگوی دیالکتیکی سقراط با سوفسطاییان به طور مفصّل بیان می کند. وی در گرگیاس که به منظور نکوهش فن سخنوری تصنیف شده، آن را نمودی از فن، که فقط بر تمرین تجربی مبتنی است، تلقی کرده است. تئودور گمپرتس، متفکران یونانی، ج۲، ص۸۶۷ـ۸۶۸، ترجمه محمدحسن لطفی، تهران ۱۳۷۵ش. ...
جملاتی از کاربرد کلمه خطابه
عصار پس از تأسیس دانشگاه تهران در سال ۱۳۱۳ شمسی، در مؤسسه وعظ و خطابه و «دانشکده علوم معقول و منقول» به سمت استاد استخدام شد. و از آغاز تأسیس این دانشکده در ۱۳۱۳ شمسی تا وقتی که به دلایل سیاسی در ۱۳۱۸ تعطیل شد، به تدریس منطق و فلسفه اشتغال داشت. او در دوره رضاشاه و در جریان متحدالشکلشدن لباسها، از خود مقاومت نشان داد و با اینکه درآمدی جز تدریس در دانشگاه نداشت، از تدریس چشم پوشید اما تغییر لباس نداد.
خطابهای تو را دهر برنهاد به سر مثال های تو را باز بسته ملک به جان
پس از صدور حکم مرگ با نوشیدن شوکران و ردشدن پیشنهاد سیمینه جریمه، سقراط خطابهٔ نهاییاش را ایراد میکند.
میگوید: من شما را از چیزی نهی نکنم که پس خود کنم بخلاف آنچه میگویم و این از نکوترین خطابهاست در قرآن و پندها که علما را دادهاند و آن سه آیتاند در قرآن یکی اینست، دیگر أَ تَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنْسَوْنَ أَنْفُسَکُمْ سه دیگر لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ بر علما واجب است نظر درین آیات کردن و حقّ آن بجای آوردن و کار بند آن بودن، خود در آن پند پذیرفتن، و آن گه دیگران را در آن پند دادن، و باین معنی گفتهاند:
و هذه الیمین یمینی و البیعة المسطورة فیها بیعتی حلفت بها من اوّلها الی آخرها حلفا معتقدا لوفائها، و هی لازمة مطوّقة فی عنقی معقودة بعضها الی بعض. و النّیة فی جمیعها نّیة سیّدنا عبد اللّه ابی جعفر الامام القائم بامر اللّه امیر المؤمنین اطال اللّه بقاءه طولا وافیا للدّنیا و الدّین و عمرا کافیا للمصالح اجمعین و نصر رایاته و اکرم خطابه و اعلی کلمته و کبّ اعدائه و اعزّ احبابه و اشهد اللّه تعالی علی نفسی بذلک و کفی به شهیدا. *
این سخن بجای آنست که عجم گویند: نکردم و نکنم، ای لست «اعبد» الآن وَ لا أَنا عابِدٌ فیما استقبل. و قوله: «ما أَعْبُدُ» تأویله من «اعبد» و هذا خطاب لمن سبق فی علم اللَّه انّهم لا یؤمنون کقوله: «سبحانه انّه لن یؤمن من قومک الّا من قد آمن». و قال اهل المعانی: نزل «القرآن» بلسان العرب و علی مجاری خطابهم و من مذاهبهم التّکرار ارادة التّوکید و الافهام کما انّ من مذاهبهم التّخفیف و الایجاز و قال القتیبی: بین نزولیهما زمان. و ذلک انّ القرآن نزل شیئا بعد شیء و آیة بعد آیة، فکانّهم قالوا: «اعبد» آلهتنا سنة، فقال اللَّه: «قل» لهم لا أَعْبُدُ ما تَعْبُدُونَ ثمّ قالوا بعد ذلک: استلم بعض آلهتنا، فانزل اللَّه:
بار اول که پیرمرد را دیدم در کنگرهٔ نویسندگانی بود که خانهٔ «وکس» در تهران علم کرده بود. تیرماه ۱۳۲۵. زبر و زرنگ میآمد و میرفت... شبی که نوبت شعر خواندن او بود –یادم است- برق خاموش شد. و روی میز خطابه شمعی نهادند و او در محیطی عهد بوقی «آی آدمها»یش را خواند.
به جانب تو نهان بس خطابهاست ز غیب ولی تو گوش نداری، که بر خطاب کنی
گفت: اگر آنچه می دانم، دانید، ملامتم نکنید. چه من از سخنان این جاهلان نکته هائی در خطابه یافته ام که اگر همی خواستم، مانندشان را نمی آرستم آورد. من از این رو در حلقه ی ایشان همی ایستم که سخنانشان بشنوم.
در بیان خطابهی آن امام مهربان و موعظت مخالفان با حقیقت، گو زبان، از راه رحمت و از در شفقت و هدایت بر سبیل اجمال گوید:
در سال ۱۹۶۸ با قبول عنوان استادی در رشتههای جامعهشناسی و انسانشناسی به دانشگاه پنسیلوانیا رفت و تا پایان عمر در آنجا به فعالیت خود ادامه داد. گافمن در سال ۱۹۸۱، یک سال قبل از مرگش، در شرایطی به ریاست انجمن جامعهشناسی آمریکا برگزیده شد که به علت بیماری و وخامت اوضاع جسمی قادر به ایراد خطابه ریاستش نبود.
«آنچه مردم از خطابههای علی در مقامات و حوادث مختلف حفظ کردهاند، بالغ بر چهارصد و هشتاد و اندی میشود. علی آن خطابهها را بالبداهه و بدون یادداشت و پیشنویس بیان و انشا میکرد و مردم هم الفاظ آن را میگرفتند و عملاً نیز از آن بهرهمند میشدند.»
اگرچه اعتقاد به رستاخیز همگانی مردگان در میان یونانیان باستان وجود ندارد، ولی آنان معتقد بودند که خدایان نه فقط قادر بودند گوشت بدن را مجدد خلق کنند حتی بدنی که سوخته یا از میان رفته را نیز از نو به وجود آورند. نظریه یک رستاخیز عمومی برای مردگان در ظاهر برای یونانیان بهطور کامل نامعقول بود. این موضوع در خطابه پل در ائروپاگوس نیز دیده میشود. پس از اولین گفته دربارهٔ رستاخیز عیسی که آتنیها را به شنیدن بیشتر ترغیب میکند. پل دربارهٔ چگونگی ارتباط یافتن این پدیده با یک رستاخیز عمومی مردگان میافزاید،[پانویس ۳]
نه صنم به جای بینی نه گلی به آب و رونق ز خطابه هم برآمد همه خاک و خشت ما را
در این مجموعه تلویزیونی ولیالله مومنی نقش پدر امام را ایفا کرد. علت اصلی انتخاب وی برای این نقش نیز چهره کمتر شناخته شده و تسلط بیانی وی برای خواندن متون و خطابه ها بود. حسین انصاری، رضا سعیدی، بهمن دان، لعیا باستانی، ثریا سلطانی، ماشاءالله شاهمرادیزاده، برات الله شیبانی، غلامرضا عارف نژاد، فرهاد خانمحمدی، مجید عبدالعظیمی و. . . دیگر بازیگران این مجموعه تلویزیونی بودند.
نبود جرأت گفتار اگر نبود مرا خطابهای فصیح و جوابهای سدید
گاه آوردن یک مَثَل در نظم و نثر یا خطابه و سخنرانی، اثرش در پروراندن مقصود و جلب توجه خواننده و شنونده، بیش از چندین بیت منظوم و چند صفحه مقاله و رساله باشد.
از بخشهای این کتاب میتوان به «خطابه آلکیبیادس: قرائتی از رساله مهمانی افلاطون - مارتا نوسباوم، فضیلت عشق (اروتیک) - رابرت سالومون پیوند عشق- رابرت نوزیک، دلایلی برای عشق ورزیدن- لارنس تامس، عشقهای مخاطره آمیز- انت بایر و دربارهٔ آینده عشق: روسو و فمنیستهای رادیکال- الیزابت راپاپورت» اشاره کرد.