خانه داری
معنی کلمه خانه داری در لغت نامه دهخدا

خانه داری

معنی کلمه خانه داری در لغت نامه دهخدا

خانه داری. [ ن َ / ن ِ ] ( حامص مرکب ) میانه روی. درست خرجی. ( ناظم الاطباء ). || تدبیر منزل. مواظبت زن در کارهای خانه.

معنی کلمه خانه داری در فرهنگ معین

( ~. ) (حامص . ) ۱ - هنر ادارة خانه یا مجموعة آگاهی های مربوط به آن مانند: آشپزی ، خیاطی ... ۲ - شغل و عمل خانه دار.

معنی کلمه خانه داری در فرهنگ عمید

فن یا هنر اداره کردن خانه، شامل آشپزی، خیاطی، بهداشت، تغذیه، تربیت اطفال، اقتصاد، صنایع دستی، اخلاق، مقررات خانوادگی، و مانند آن، تدبیر منزل.

معنی کلمه خانه داری در فرهنگ فارسی

۱ - عمل خانه دار . ۲ - شغل خانه دار تدبیر منزل .

معنی کلمه خانه داری در فرهنگستان زبان و ادب

{housekeeping} [گردشگری و جهانگردی] نظافت و آراستن اتاق ها و راهروهای مهمان خانه/ هتل

معنی کلمه خانه داری در دانشنامه عمومی

به گرداندنِ کارهای وابسته به خانه، خانه داری می گویند. نگهداری از خانه، بخشی از خانه داری می باشد، که می تواند دربرگیرنده ی کارهایی مانندِ آشپزی، شست وشو، نگهداری از نوزاد، باغبانی و همچنین خرید باشد.
به زنی که پیشهٔ اصلیِ او خانه داری است، «زن خانه دار» گفته می شود، و همچنین به مردی که پیشهٔ اصلیِ او خانه داری است، «مرد خانه دار» گفته می شود.
در سال های اخیر، در ایران، تلاش شده تا خانه داری یک شغل شمرده شود و زنانِ خانه دار بیمه شوند.
خانه داری از نمودهای تقسیم کار جنسیتی ( تقسیم کار بر اساس جنسیت ) است. در تقسیم کار جنسیتی از زنان و مردان انتظار می رود فقط به دسته خاصی از کارها که از قبل تعیین شده است و به اختیار خود شخص نیست بپردازند. در این تقسیم بندی، زنان مسئول کارهای خانه و خانه داری، و بزرگ کردن بچه ها شمرده می شوند که کار بدون درآمد است. در نتیجه از نظر مالی وابسته به مردان می شوند و دسترسی به پولی که از آنِ خود بدانند نخواهند داشت.
بتی فریدان در کتاب پژوهشی مشهور خود، راز و رمز زنانه، به «مشکلی که نامی ندارد»، افسردگی پنهان زنانی که خانه دار و بدون شغل خارج از خانه هستند پرداخته است. آن اکلی نیز در کتاب های مهم خود زنِ خانه دار و جامعه شناسی خانه داری، برای بار اول خانه داری را به عنوان مسئله ای مهم و به عنوان «کار» مطرح کرد. به طور مداوم جامعه شناسان بیشتری به این موضوع پرداختند.
آنتونی گیدنز کارخانگی را «کار بی مزدی که بدون پرداخت مستقیم و خارج از حوزه یک شغل خاص انجام می گیرد» تعریف می کند. به گفته فاکس هاردینگ «در خارج از بازار بخش اعظم کارهای مراقبتی و وظایف خانگی به عهده زنان است. به کوتاهی آنکه: الگوی غالب، شامل یک «نان آور» است و به زنان نقش های تدبیر منزل و پرورش کودکان محول می شود که فرض بر این است که با طبیعت آن ها تناسب دارد؛ بنابراین فعالیت های آن ها در مراکز کاری محدود است. موضوعی که تمایزگذاری بین مردان کارگر و زنان مراقبت کننده را منعکس می کند. » دلفی دربارهٔ کار خانه داری نوشته است «کارگر نیروی کار خود را میفروشد در حالی که زن متأهل نیروی کارش را به رایگان واگذار میکند. حق انحصاری و نپرداختن مزد با هم ارتباط نزدیک دارند عرصه کار خانگی در چهار چوب رابطه شخصی و عام ( ازدواج ) در اصل نوعی بردگی است. »
خانه داری (رمان). خانه داری ( انگلیسی: Housekeeping ) یک کتاب از مریلین رابینسون است که توسط فرار، اشتراوس و ژیرو منتشر شد.
این کتاب توسط مرجان محمدی ترجمه و توسط نشر چلچله چاپ شده است.
معنی کلمه خانه داری در فرهنگ معین
معنی کلمه خانه داری در فرهنگ عمید

معنی کلمه خانه داری در ویکی واژه

هنر ادارة خانه یا مجموعة آگاهی‌های مربوط به آن مانند: آشپزی، خیاطی...
شغل و عمل خانه دار.

جملاتی از کاربرد کلمه خانه داری

خانه داری ز ما نمی آید آشیان سوز و خانه پردازیم
اگر صد آشنا درخانه داری چو مُردی آن همه بیگانه داری
امشب ای دیده خیالش می‌رسد مهمان‌پذیر هر چه اندر خانه داری پیش مهمان در نظر
ای خسروانِ صورت رحمی به این گدایان تا جامه خانه دارید رحمی به بی‌قبایان
گرچه دارد جنگ صائب خانه داری با جنون می توانم خانه زنجیر بر پا داشتن
گفت که آن منجّم می‌گوید که ‌«غیر افلاک و این کرهٔ خاکی که می‌بینم شما دعوی می‌کنید که بیرون آن چیزی هست، پیش من غیرِ آن چیزی نیست و اگر هست بنمایید که کجاست؟» فرمود که آن سؤال فاسد است از ابتدا، زیرا می‌گویی که ‌«بنمایید که کجاست؟‌» و آنرا خود جای نیست و بعد از آن بیا بگو که اعتراض تو از کجاست؟ و در چه جای است؟ در زبان نیست و در دهان نیست! در سینه نیست! این جمله را بکاو و پاره پاره و ذرّه ذرّه کن ببین که این اعتراض و اندیشه را در اینها همه هیچ می‌یابی؟ پس دانستیم که اندیشهٔ ترا جای نیست. چون جای اندیشهٔ خود را ندانستی جای خالق اندیشه را چون دانی؟. چندین هزار اندیشه و احوال بر تو می‌آید به دست تو نیست و مقدور و محکوم تو نیست و اگر مَطلَع این را دانستیی که از کجاست، آن را افزودیی. ممرّیست این جمله چیزها را بر تو و تو بی‌خبر که از کجا می‌آید و به کجا می‌رود و چه خواهد کردن. چون از اطلّاع احوال خود عاجزی چگونه توقّع می‌داری که بر خالق خود مطلّع گردی؟. قحبه خواهرزن می‌گوید که «در آسمان نیست» ای سگ چون می‌دانی که نیست؟ آری آسمان را وژه وژه پیمودی؟ همه را گردیدی؟ خبر می‌دهی که درو نیست؟ قحبهٔ خود را که در خانه داری ندانی؛ آسمان را چون خواهی دانستن؟ هی آسمان شنیده‌ای و نام ستاره‌ها و افلاک چیزی می‌گویی، اگر تو از آسمان مطلّع می‌بودی یا سوی آسمان وژه‌ای بالا می‌رفتی ازین هرزه‌ها نگفتی. این چه می‌گوییم که حقّ بر آسمان نیست مراد ما آن نیست که بر آسمان نیست؛ یعنی آسمان بر او محیط نیست و او محیط آسمان است. تعلّقی دارد به آسمان ازین بی‌چون و چگونه چنانکه به تو تعلّق گرفته است بی‌چون و چگونه. و همه در دستِ قدرتِ اوست و مَظهرِ اوست و در تصرّف اوست پس بیرون از آسمان و اَکوان نباشد و به کلّی در آن نباشد یعنی که اینها بر او محیط نباشد و او بر جمله محیط باشد.
خانه داری داغ کلفت می‌کند وارسته را در دل آیینه بیدل سر به سر زنگ است آب
جوانی از نوکرهای شاه که ترا می شناخت و می دانست که در کجا خانه داری کاغذ از من ستد و پیمان داد که برساند و پاسخ بستاند و روانه گرداند. گویا تا اکنون رسیده و نوشته چشم سپار افتاده باشد. اگر میرزا رضا را دیدی و داستان چشمک را در میان آوردی، زودم از چگونگی آگاهی رسان. حاجی اگر چشم و گوشی داری و مغز و هوشی در این چند سال خاست و نشست دانسته خواهی بود که من دست آز و کام از خوان پادشاه تا پاسبان شسته ام و چشم از زرد و سرخ فرزندان آدم فرو بسته، پولی سیاه خواهش مفت از کسی ندارم. یکی از دوستان و یاران نزدیک من توئی اگر بیگاه و گاه در کاخ و کوی تو هم به خواهش تو پاره نانی شکسته ام بیش از آنکه دو مزدور خلخالی خشت زند و چاه کند میان کارگزاری بسته، بیست سال افزون بهمین روش با سرکار سیف الدوله که بی ساخته ترین بزرگان و آشنایان است راه رفته ام و دهش و داد ندیده و دوستداران را سپاس رانده. این چشمک را در پیش سرکار جلال الدین میرزا از دست فروشی خریدم چون به چشم می افتاد و فرزندی میرزا رضا را دوست و فرزند و رازدار پیدا و نهفت خود می دانستم به او سپردم هنگام بازگشت من از ری به سمنان وی در گیلان بود خواستم، مادرش گفت نام و نشانی از آن پیش من نیست، راست هم گفتند. میرزا رضا هم فراموش کرده می گویم شاید هوش یادآوری کند و میرزا بفرستادن همان چشمک داوری فرماید. باری استکلاشی و گدائی نیست بخواه اگر روی بر تافت دامان در چین و آگاهی فرست. فرزند هنرمند میرزا مهدیقلی دارنده نامه را سفارش کردم چشمکی شاخ دار بگیرد تو هم دستیار شو، از فرنگی ها بپرس تا با چشم هفتاد هشتاد ساله چشمکی که در خور و سزا باشد بجوئی و او بخرد، کوتاهی مکن.
ولی در بهترین جا خانه داری که صاحب خانه‌ای جانانه داری
ز احتیاج خلاصند بی کس و کویان ز خانه داری باشد بزه کمان محتاج
ساقی از غیب بقا برقع بر افکن از عذار، تا بنوشم خمر باقی از جمال کردگار؛ آنچه در خمخانه داری نشکند صفرای عشق، زان شراب معنوی ساقی همی بحری بیار