معنی کلمه خالد در لغت نامه دهخدا
خالد. [ ل ِ ] ( اِخ ) یکی از نه نبیره سلطان محمود غزنوی است. در زمان استیلاء طغرل نامی بر خراسان که از غلامان سلطان محمود و بنام طغرل کافرنعمت مشهور است ، این نه نبیره که در قلعه دهک محبوس بودند در شب در قلعه را بشکستند و بیرون آمدند و پناه به نوشتکین شروانی حاجب عبدالرشید بردند و او آنها را بدست طغرل داد و وی همه را بکشت. ( از تاریخ گزیده ص 403 ).
خالد. [ ل ِ ] ( اِخ ) از راویان است و از عوف الاعرابی روایت می کند. ابن ابی حاتم او را مجهول دانسته است. ( از لسان المیزان جزء 2 ص 373 ).
خالد. [ ل ِ ] ( اِخ )ابن ابراهیم الذهلی مکنی به ابوداود. وی والی خراسان بود و چون بوعاصم در سیستان محتشم گشت و با لشکر بسیار قصد خراسان کرد ابوداود در مقابل سلیمان بن عبداﷲ الکندی را با سپاهی بزرگ بسیستان فرستاد تا به حرب بوعاصم بپردازد. ( از تاریخ سیستان چ 1314 ص 139 ).
خالد.[ ل ِ ] ( اِخ ) ابن ابی جبل. در روایت نجاری و ابن برقی جیل ( بیاء بعد جیم ) آمده است. ابن ماکولا «جبل » را بر جیل ترجیح داده است و خطیب دومی را بر اولی راجح دانسته است. ابن السکن گفت وی در طائف سکنی داشت. گویند او از «مبایعین تحت الشجره » است. او را یک حدیث بیش نیست که احمد و ابن شیبة و ابن خزیمه در صحیحش وطبرانی و ابن شاهین از طریق عبداﷲبن عبدالرحمن طائفی از عبدالرحمن خالدبن ابی جبل العدوانی از پدرش اخراج کرده اند که او پیغمبر ( ص ) را در مشرق ثقیف دید در حالی که بر کمان یا عصائی تکیه داشت ، آنگاه که برای یاری خواستن نزد آنان آمده بود. او گوید: شنیدم پیغمبر را که آیه «والسماء والطارق » را تا به آخر خواند.سپس گوید آن را در جاهلیت پذیرفته و حفظ کرده بودم و در اسلام خواندم. ابن شاهین از عبدالرحمن بن خالدبن ابی جبل روایت می کند که ابن حبان بین خالدبن جبل العدوانی و خالدبن ابی جبل الثقفی فرق گذارده است و این خود توهمی بیش نیست. ( از الاصابه قسم اول ج 1 ص 87 ).
خالد. [ ل ِ ] ( اِخ ) ابن ابی خالدالانصاری. ضراربن صرد با اسناد خود از عبیداﷲبن ابی رافع ذکرکرده است که او از صحابه بوده و با حضرت علی در واقعه صفین شرکت کرد. طبرانی و جز او نیز این قول را اخراج کرده اند. ( از الاصابه قسم اول ج 1 ص 88 و 89 ).