معنی کلمه حمل در لغت نامه دهخدا
- حمل اشتقاق ؛ رجوع به حمل مواطاةشود.
- حمل اولی ؛ ( اصطلاح منطق ) هرچه لاحق شود چیزی را و بتوسط آن چیزی دیگر را، لحوق او متوسط را اول بود، چه بالذات متقدم بود و در جای دیگر گفته ایم هرچه محمول بود بر عامی و خاصی ، اول محمول بر عام بوده باشد و بتوسط عام بر خاص. پس در این موضوع هر محمولی که بر عامتر از موضوعی محمول نبود، آن حمل را اولی خوانند، و اگرچه حمل اولی بحقیقت خاص تر از آن باشد. ( اساس اقتباس ص 384 ).
- حمل مواطات ؛ ( اصطلاح منطق ) عبارت است از اینکه چیزی محمول برموضوع خود باشد بحقیقت و بدون واسطه. چون انسان حیوان ناطق است. بخلاف حمل اشتقاق زیرا در آن محمول کلی برای موضوع تحقق ندارد، چون انسان ذوبیاض است و خانه دارای سقف است. ( تعریفات جرجانی ).
حمل. [ ح َ م َ ] ( ع اِ ) بره. ( منتهی الارب ). خروف. ( اقرب الموارد ). || بره چند ماهه. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). ج ، حُملان. ( اقرب الموارد ). || بره سال دوم درآمده. ( منتهی الارب ).
- لسان الحمل ؛ نباتی است. ( اقرب الموارد ).