لحوق

معنی کلمه لحوق در لغت نامه دهخدا

لحوق. [ ل ُ ] ( ع مص ) باریک میان گردیدن. ( منتهی الارب ). باریک میان شدن. ( تاج المصادر ). || بهم شدن دو چیز. بهم شدن دو چیز یا بیشتر. ( منتخب اللغات ). پیوستن چیزی به چیزی. به دنبال چیزی پیوستن. پیوستن. رسیدن. دررسیدن. ( زوزنی ) ( ترجمان القرآن جرجانی ). لزوم.

معنی کلمه لحوق در فرهنگ معین

(لُ ) [ ع . ] (مص ل . ) ۱ - پیوستن چیزی به چیزی ، به هم رسیدن . ۲ - باریک میان گردیدن .

معنی کلمه لحوق در فرهنگ عمید

۱. به هم پیوستن.
۲. به دنبال چیزی پیوستن.

معنی کلمه لحوق در فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱- پیوستن چیزی بچیزی و آنک تلف نفس پادشاه اندیشدو بذات کریم او لحوق ضرری جانی خواهد.. ۲- باریک میان گردیدن . لحوم .( اسم ) جمع لحم گوشتها : پوشش ( مغول ) از جلود کلاب و فارات وخورش از لحوم آن و میته های دیگر .

معنی کلمه لحوق در ویکی واژه

پیوستن چیزی به چیزی، به هم رسیدن.
باریک میان گردیدن.

جملاتی از کاربرد کلمه لحوق

اگر بدوست مسبوق قدم نیست اگر ختمست ملحوق عدم نیست