حدیث

معنی کلمه حدیث در لغت نامه دهخدا

حدیث. [ ح َ ] ( ع ص ، اِ ) نو. جدید. تازه. مقابل قدیم : ابواب خزائن قدیم و حدیث فرمود تا گشاده کردند. ( جهانگشای جوینی ). || چیز نو. چیزی نو. || سخن نو.( دهار ). || مرد اندک سال. جوان. || مسئله. امر. کار. شغل. باره. مطلب. قضیه. وقعه. واقعه. حادثه. حال. پیش آمد. باب. ماجری :
ای دل من زو بهر حدیث میازار
کآن بت فرهخته نیست هست نوآموز.دقیقی ( از فرهنگ اسدی چ پاول هورن ).حدیث فرستادگان در نهان
بگفتند با شهریار جهان.فردوسی.سیاوش ز گفتارشان شاد گشت
حدیث فرستادگان باد گشت.فردوسی.دلت را به تیمار چندین مبند
بس ایمن مشو بر سپهر بلند...
تو بی جان شوی او بماند دراز
حدیثی دراز است چندین میاز.فردوسی.ای دوست به یک سخن ز من بگریزی
خوی تو نبد بهرحدیثی تیزی
بد گشتی از آنکه با بدان آمیزی
با دیگ بمنشین که سیه برخیزی.فرخی.عنایتی است به کار تو شاه مشرق را
چنانکه ایزد را در حدیث پیغمبر.فرخی.بنزدیک احمدبن اسماعیل نامه نبشت اندر حدیث او. ( تاریخ سیستان ).و دل موفق [ باﷲ ] به حدیث شام و مصر مشغول گشته بود. ( تاریخ سیستان ). و اندر خزینه مال نماند از زر و سیم که همه بکار برده و داده شد و دست فراکردند اندراوانی فروختن و زرینه و سیمینه درم و دینار زدن و بکار بردن ، اندر حدیث مطبخ و بناها ساختن. ( تاریخ سیستان ). و حدیث سیستان با امیر تاریخ قرار گرفت و لشکرترکمان همه بازگشت. ( تاریخ سیستان ). علی بن لیث پشیمان همی بود و چیزها همی گفت اندر حدیث عمرو [ ابن لیث ] عمرو بشنید و علی را بند برنهاد. ( تاریخ سیستان ). چون خبر تقصیر کردن محمدبن اللیث شنید اندر حدیث مال فرستادن.... ( تاریخ سیستان ). چنان شنودم که دو سه ماه این حدیث از وی نهان داشتند. ( تاریخ بیهقی ). این حدیث فاش شد و همگان ویرا بسیار ملامت کردند. ( تاریخ بیهقی ). وزیر گفت سلطان امروز خلوتی کرد و در هر باب سخن رفت و مهم تر از آن حدیث هندوستان است. ( تاریخ بیهقی ص 269 ). و این حدیث را در دل پادشاه ، شیرین کردند. ( تاریخ بیهقی ص 258 ). و این حدیث عبدوس به کس خود به غازی رسانید. ( تاریخ بیهقی ص 234 ). گفت امشب این حدیث را پوشیده باید داشت تا فردا که خواجه بیاید.( تاریخ بیهقی ص 325 ). این حدیث در تاریخ یمینی بیاورده ام. ( تاریخ بیهقی ). از این مرد بسیار عذر خواست [ ابوالقاسم پسر حصیری ] و التماس کرد تا از این حدیث [ زده شدن او ] با خداوندش [ احمد حسن ] نگوید. ( تاریخ بیهقی ص 157 ). چنان شنودم که دو سه ماه از او [ ازمادر حسنک ] این حدیث [ کشته شدن پسرش ] پنهان داشتند. ( تاریخ بیهقی ص 186 ). آنجا او را با خواجه پدرم رحمةاﷲ علیه صحبت و دوستی افتاد وزین حدیث بسیار گوید... ( تاریخ بیهقی ص 242 ). پس در حدیث وزارت به پیغام با وی سخن رفت البته تن درنداد [ خواجه احمد حسن ]. ( تاریخ بیهقی ص 145 ). هرچه از وی می پرسیدند از حدیث غلامان این روز، که تدبیر چیست... جواب میداد که ارتکین داند. ( تاریخ بیهقی ص 634 ). بونصر مستخرج را و دیگرقوم را گفت یک ساعت این حدیث در توقف دارید. ( تاریخ بیهقی ص 368 ). امیر را مقرر گشت حدیث مال و سخت متغیر گشت بر بوسهل و سوری ، و والی حرس و محتاج را بخواند. ( تاریخ بیهقی ص 444 ). کدخدای علی تکین و علی تکین این حدیث را غنیمت شمردند. ( تاریخ بیهقی ص 355 ). اگر بهانه آرد و آن حدیث قاید منجوق در دل وی مانده است ، این حدیث طی باید کرد که بی حشمت وی علی تکین رابر نتوان انداخت. ( تاریخ بیهقی ص 343 ). خوارزمشاه تن در این حدیث نداد. ( تاریخ بیهقی ص 684 ). چون به غزنین رسید چنان نمود که حدیث خطبه بدو راست خواهد شد. ( تاریخ بیهقی ص 685 ). گفتم این حدیث را فراموش کن. ( تاریخ بیهقی ص 685 ). گفت حدیث بوسهل تمام شد. ( تاریخ بیهقی ص 331 ). این حدیث را اندر این باب خواهی بفرمان ما و خواهی از دست خویش... فرونشانی. ( تاریخ بیهقی ص 162 ). اگر امیر [ البتکین ] در این جنگ با ما مساعدت کند... چون کارها بمراد گردد ولایتی سخت بانام که براین جانب است بنام فرزندی ازآن ِ او کرده آید و ناصحان وی بازنمودند که غور و غایت این حدیث بزرگ است و علی تکین به این یک ناحیت بازنایستد. ( تاریخ بیهقی ).چون ایشان را [ قوم را ]... دید [ امیر محمد ] خدای را سپاس داری کرد و حدیث سوزیان فراموش کرد. ( تاریخ بیهقی ). جواب نامه ها بر این جمله داد [ آلتونتاش ] که حدیث خانان ترکستان از فرایض است... اما حدیث خواجه احمد بنده را با چنین سخنان کاری نیست. ( تاریخ بیهقی ). امیر بسیار تکلف کرده بود هم بمعنی خوان نهادن و هم بحدیث لشکر که لشکر در هم افتاده بودند. ( تاریخ بیهقی ص 567 ). اگر پس از این در پیش من جز در حدیث عرض سخن گوئی ، گویم گردنت بزنند. ( تاریخ بیهقی ص 326 ). پس از آنکه این تاریخ آغاز کرده بودم... و به حدیث ملک محمد سخن میگفتم... ( تاریخ بیهقی ). در حدیث مادر و ولادت وی و امیر محمود سخنان گفتندی. ( تاریخ بیهقی ص 308 ). این حدیث را پوشیده دارد. ( تاریخ بیهقی ). طاهر بدین حدیث سخت شادمان شد. ( تاریخ بیهقی ). باید که این حدیث را پوشیده داری. ( تاریخ بیهقی ). طاهر بدین حدیث [ امر ولایت عهد دادن مأمون به رضا ( ع ) ] سخت شادمانه شد که میلی داشت به علویان. ( تاریخ بیهقی ص 136 ). پس او را [ اریارق ] به غور فرستادند نزدیک بوالحسن خلف ، تا به جانبی بازداشتش و حدیث وی به پایان آمد. ( تاریخ بیهقی ص 228 ).

معنی کلمه حدیث در فرهنگ معین

(حَ ) [ ع . ] ۱ - (ص . ) تازه ، جدید. ۲ - (اِ. ) خبر. ۳ - خبری که از رسول (ص ) و ائمه نقل کنند. ج . احادیث .

معنی کلمه حدیث در فرهنگ عمید

۱. سخنی که از پیغمبر اسلام و ائمه نقل شده است.
۲. سخن، کلام.
۳. [قدیمی] داستان، حکایت.
۴. (فلسفه ) = حادث
۵. (صفت ) [قدیمی] نو، تازه، جدید.
۶. [قدیمی] خبر.
* حدیث اسرا: حدیث معراج.
* حدیث رفع: [قدیمی] حدیثی که در آن اموری از مکلفان رفع شده است.
* حدیث قدسی: (فقه ) حدیثی که پیامبر اسلام از پروردگار روایت کرده است ولی در قرآن نیست.
* حدیث نَفْس:
١. با خود سخن گفتن.
٢. سخنی که با خود بگویند.

معنی کلمه حدیث در فرهنگ فارسی

نو، تازه، جدید، چیزتازه، سخن، خبر، احادیث جمع
۱ - ( صفت ) تازه جدید نو . جمع : حداث حدثائ . یا حدیث و قدیم . نو و کهن . ۲ - ( اسم ) هر چه که از آن خبر دهند و نقل کنند خبر سخن . ۳ - خبری که از رسول صلی ا... علیه و آله و ایمه علیهم السلام نقل کنند . جمع : احادیث . یا علم حدیث . علم بخبرها و اقوالی که از رسول صلی ا... علیه و آله و ایمه علیهم السلام روایت شده .
پرسخن خوش سخن

معنی کلمه حدیث در فرهنگ اسم ها

اسم: حدیث (دختر) (عربی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: hadis) (فارسی: حديث) (انگلیسی: hadis)
معنی: داستان، حکایت، روایت، سخنی که از پیامبر اسلام ( ص ) یا بزرگان دین نقل کنند، ( به مجاز ) عشق، سودا، سخن، گفته، جدید، تازه، نو، سخنی که از پیامبر ( ص ) یا بزرگان دین نقل می کنند، سرگذشت

معنی کلمه حدیث در دانشنامه آزاد فارسی

حَدیث
سخنی حاکی از کلام یا فعل یا تقریر معصوم. از آن به خبر و سنّت نیز تعبیر می شود، با این تفاوت که احیاناً در مصطلحات علمی، گفتار و کردار عموم افراد بشر را خبر می نامند و مورخان را در مقابل محدّثان، اخباری می خوانند (و این، غیر از اصطلاح دیگر اخباری در مقابل اصولی است). همچنین سنّت معمولاً عطف بر کتاب (قرآن) به کار می رود و نیز دسته ای از احادیث را که متضمن احکام عملی و آیین های شرعی باشد، سنّت و جمع آن سنن می نامند. حدیث از ارکان مهم شناخت معارف و احکام و موضوعات اسلامی است، و در ساختار فرهنگ و تمدن اسلامی نقش عمده ای ایفا می کند که تکیه گاه تمامی علوم دینی (فقه و اصول و تفسیر و کلام و اخلاق ...) است، چنان که در علوم نظری و تجربی، همچون طب و هیئت و ریاضیات، و نیز در تاریخ و ادبیات و فرهنگ و هنر تأثیر فراوانی گذاشته است. در این جا به چند موضوع مهم دربارۀ حدیث اشاره می شود:
اصطلاحات کلی. محدّث: کسی است که سندها و متون احادیث را شناخته و از علل و نقایص حدیث و اسماء روات و رجال آگاهی داشته باشد. حافظ: به کسی گویند که سنن رسول اکرم (ص) را بداند، و موارد اتفاق و اختلاف را بشناسد و از احوال و طبقات راویان و سلسله های سند آگاهی کافی داشته باشد. بعضی گفته اند حافظ آن است که ۱۰۰هزار حدیث با سند آن ها حفظ داشته باشد، و «حجت» آن است که ۳۰۰هزار حدیث را حفظ باشد. سَنَد: زنجیرۀ راویان و ناقلان حدیث را گویند، زیرا تکیه گاه و مستند حدیث و راه رسیدن به مضمون آن است، لذا با کلمۀ طریق نیز از آن تعبیر می کنند. شیخ: استاد حدیث و جمع آن مشایخ، مجموعۀ اساتید محدث را مَشیخه می گویند. طبقه: کسانی که هم عصر و در ملاقات اساتید و مشایخ شریک باشند. مقبول: حدیثی است که علما مضمون آن را پذیرفته و بدان عمل کرده باشند. مردود: خبری است که اطمینانی به صدق آن نیست؛ معتبر: حدیثی است که بدان عمل کنند و همه یا اکثر علما آن را پذیرفته باشند.
تاریخ حدیث. به استناد احادیثی بسیار که از پیامبر (ص) و ائمۀ اطهار (ع) رسیده، حفظ و نقل و کتابت و نشر حدیث در بین مسلمانان از صدر اسلام آغاز شده و در تمامی دوره های تاریخ اسلام ادامه داشته است. گرچه بین اهل تسنّن براثر منع خلیفۀ اول و دوم، سال ها تدوین حدیث به تأخیر افتاد، اما جمعی از صحابه، همچون سلمان و ابوذر و ابورافع و جابربن عبدالله انصاری، آثاری از احادیث رسول اکرم (ص) را تدوین کردند. جمعی بسیار از تابعین نیز به فراگیری و نشر و تألیف حدیث پرداختند و مجموعه های ارزشمندی فراهم ساختند، سپس در عصرهای بعد تا زمان حاضر آثاری بی شمار در این باره تألیف شده است که معمولاً جوامع حدیث نامیده می شوند.
علوم حدیث. نظر به نقش حساس حدیث در ساختار فکری مسلمانان و تمدن و پیشرفت آنان، چندین علم برای ارزیابی حدیث تأسیس شده است، ازجمله درایةالحدیث: در ارزیابی کلی حدیث از لحاظ سند و متن؛ رجال حدیث: در شناخت اسناد و افراد راویان و اطمینان از وثاقت آنان؛ فقه الحدیث: بررسی متون احادیث و شناخت صحیح معنی و مفهوم آن ها و تطبیق بر موضوعات و مسائل مورد نیاز، و جایگاه آن ها در رابطه و مقایسه با سایر اصول استنباط؛ مختلف الحدیث: علم شناخت احادیث مختلف و متعارض و چگونگی جمع بین آن ها و شرح و تفسیر آن ها؛ غریب الحدیث: توضیح و بیان احادیثی که الفاظ مشکل و نامأنوس دارند. در هریک از این علوم آثار بسیار تألیف شده است که مهم ترین آن ها نزد شیعه کافی، شیخ کلینی ( ـ۳۲۹ق)، من لایحضره الفقیه، شیخ صدوق ( ـ۳۸۱ق)، تهذیب الاحکام و استبصار شیخ طوسی ( ـ۴۶۰ق)، الوافی ملا محمد محسن فیض کاشانی ( ـ۱۰۹۱ق)، وسائل الشیعه شیخ محمد بن الحسن حر عاملی ( ـ۱۱۰۴ق)، بحارالانوار ملا محمد باقر مجلسی ( ـ۱۱۱۱ق)، و مستدرک الوسائل حاج میرزا حسین نوری ( ـ۱۳۲۰ق) است. مجموعه های مهم حدیث نزد اهل سنت، صحاح ستّه و برخی سنن و مسندهاست. نیز ← خبر؛ درایة ال

معنی کلمه حدیث در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] حدیث اصطلاحا کلامی است که حاکی قول یا فعل یا تقریر معصوم (ع) باشد و بر آن خبر و سنت و روایت نیز اطلاق شده.شیخ بهائی در وجیزه فرموده الحدیث کلام یحکی قول المعصوم او فعله او تقریره.سپس فرماید: و اما نفس الفعل و التقریر فیطلق علیهما اسم السنه لا الحدیث.در مجمع البحرین حدیث را مرادف کلام دانسته و وجه تسمیه باین نام را تجدید و حدوث آن گرفته.در قاموس آمده (الحدیث: الخبر و الجدید) در مصباح المنیر فرموده الحدیث ما یتحدث به و ینقل و منه حدیث الولایه.فراء گوید: واحد احادیث احدوثه است ولی بر خلاف قاعده در جمع حدیث استعمال شده.صاحب کشاف آنرا اسم جمع دانسته.ابو حیان در تفسیر خود بنام (البحر) آنرا جمع حدیث (منتهی بر خلاف قیاس) گرفته مانند اباطیل جمع باطل
ظاهرا وجه تسمیه خبر بحدیث از آن جهت است که در مقابل قرآن که هر دو بیان احکام الهی است قرار گرفته زیرا اکثر اهل سنت قائل بقدم قرآن می باشند و از اینرو احکامی که از ناحیه شخص پیغمبر انتشار یافته (حدیث) در مقابل (کلام قدیم ـ قرآن) نامیده اند و ممکن است از این لحاظ گفته پیغمبر و امام را حدیث نامند که در تشریع قوانین الهی تازگی و نوی دارد چنانکه قرآن نیز از این نظر تازه و حدیث است و در خود قرآن به این نکته اشاره شده آنجا که فرماید: الله نزل احسن الحدیث کتابا خداوند قرآن را فرستاد که بهترین حدیث است.یا در جای دیگر قرآن، فلیأتوا بحدیث مثله اگر راست می گویند که قرآن کتاب خدا نیست آنها هم سخنی نوین مانند قرآن بیاورند. فبای حدیث بعده یومنون شما پس از آیات خدا بکدام حدیث ایمان می آورید؟ فذرنی و من یکذب بهذا الحدیث ای رسول تو کیفر مکذبان و منکران قرآن را بمن واگذار. .بعضی احتمال داده اند که چون حروف متعاقب یکدیگر می آید قهرا حرف بعدی پس از حرف قبل استعمال شده و حادث گردیده، یا از آن جهت که در دل شنونده ایجاد معنی تازه می کند حدیث نامیده شده. اما خبر بمعنی مخبر به استعمال شده.در تاج العروس آمده: خبر چیزی است که از دیگری نقل شود و اهل عربیت قید (احتمال الصدق و الکذب) را در آن اضافه کرده اند ولی نزد محدثین بمعنی حدیث آمده.باید دانست که نوعا لغویین موارد استعمال را ذکر می کنند و توجه باصل معنی لغوی که موارد استعمال نوعا بمناسبتی که در مصادیق و اصل معنی برقرار است، نداشته و امتیاز آنرا از فروع و مصادیق متذکر نمی شوند.مثلا در اینجا ظاهر معنی خبر، اعلام غیر است چنانچه در مصباح المنیر و المنجد آمده و در معنی (الخبیر) که از اسماء الهی است گفته اند (العالم) .در آیه شریفه (فکیف تصبر علی مالم تحط به خبرا) (علما) تفسیر شده و در مثل گویند (علی الخبیر سقطت) ای علی العالم به، همچنین لفظ خبره که بمعنی عالم آمده پس استعمال خبر در گفته پیغمبر (ص) از لحاظ اعلام به مضمون خبر است.چنانکه اطلاق حدیث بلحاظ تازگی مضمون آن برای سامع یا در مقابل کلام الله قدیم (بنا بمذهب بعضی از اهل سنت) است.
[ویکی شیعه] حدیث اصطلاحی در فرهنگ اسلامی و علوم دینی است که بیانگر سخنان نقل شده از زبان پیامبر(ص) و دیگر معصومین(ع) یا حاکی از رفتار و سلوک ایشان باشد.
حدیث در کنار قرآن، در طی پانزده قرن تاریخ اسلام، نقشی محوری در فهم مسلمانان از دین و شریعت داشته است.
به علت اهمیت حدیث، علوم مختلفی ناظر به بررسی محتوایی و سندی احادیث پدید آمده است که تحت عنوان علوم حدیث دسته بندی می شوند. امور مربوط به سند احادیث در روایة الحدیث و محتوای آنها در درایة الحدیث مورد بررسی قرار می گیرند. علوم رجال و مصطلح الحدیث زیر مجموعه روایة الحدیث قرار دارند. در این علوم تقسیمات متعددی برای فهم و اعتبارسنجی احادیث بیان شده است.
[ویکی اهل البیت] حدیث اصطلاحی در فرهنگ اسلامی و علوم دینی است که بیانگر سخنان نقل شده از زبان پیامبر(ص) و دیگر معصومین(ع) یا حاکی از رفتار و سلوک ایشان باشد.
واژگان. حدیث در لغت به معنای چیز تازه، ضد قدیم است. و به کلام و خبر نیز حدیث می گویند، خواه کم باشد خواه زیاد. و به تعریف جامع تر، هر سخنی است که انسان از طریق شنیدن یا وحی، در خواب یا بیداری، با آن مواجه شود.. سخن و کلام را از آن رو حدیث نامیده اند که اجزای آن به تدریج و پی درپی پدیدار می شوند. جمع حدیث، برخلاف قاعده، احادیث است ، زیرا مفرد احادیث، اُحدوثه است که مترادف است با حدیث. واژه حدیث در قرآن 28 بار، 23 بار به صورت مفرد و 5 بار به صورت جمع آمده است. کاربرد واژه حدیث به صورت مفرد و جمع در قرآن برای اشاره به سرگذشت پیشینیان و در موارد متعددی به معنای مطلق کلام و خبر به کار رفته است
معنای اصطلاحی حدیث برای اهل سنت و شیعه متفاوت است
معنای اصطلاحی حدیث نزد اهل سنت
حدیث در اصطلاح اهل سنّت عبارت است از آنچه به پیامبر اکرم نسبت داده شود.، از قول و فعل و تقریر و صفاتِ خَلقی و خُلقی و حتی حرکات و سکنات آن حضرت در خواب و بیداری. به سیره، فضائل و ویژگیهای پیامبر اکرم در پیش از بعثت نیز حدیث اطلاق شده است عده ای حدیث را شامل قول، فعل و تقریرِ صحابه و تابعین و علما و صُلحا نیز دانسته اند.ظاهرا وجه نام گذاری حدیث از آن جهت است که در مقابل قرآن (که هر دو بیان احکام الهی است) قرار گرفته، زیرا بیشتر اهل سنت، قایل به قدم قرآن می باشند و از این رو، احکامی را که از شخص پیغمبر(ص) صادر شده است (حدیث) در مقابل قرآن (قدیم) نامیده اند.
معنای اصطلاحی حدیث نزد شیعه
حدیث در اصطلاح علمای شیعه عبارت است از کلامی که قول، فعل یا تقریر معصوم را گزارش کند و اطلاق آن بر آنچه از غیر معصوم رسیده از باب مَجاز است .
[ویکی الکتاب] معنی حَدِیثٍ: سخن (در اصل ناپیدایی که پیدا شود)
معنی رُّؤْیَا: رؤیا ( در زبان قرآن و حدیث به صحنههائی اطلاق میشود که یک بیننده آن را میبیند ، و غیر او کسی نمیبیند ، خواه در خواب باشد یا بیداری و از ماده رؤیت به معنای دیدن است )
معنی رُؤْیَاکَ: رؤیای تو ( رؤیا : در زبان قرآن و حدیث به صحنههائی اطلاق میشود که یک بیننده آن را میبیند ، و غیر او کسی نمیبیند ، خواه در خواب باشد یا بیداری و از ماده رؤیت به معنای دیدن است )
معنی رُؤْیَایَ: رؤیای من ( رؤیا : در زبان قرآن و حدیث به صحنههائی اطلاق میشود که یک بیننده آن را میبیند ، و غیر او کسی نمیبیند ، خواه در خواب باشد یا بیداری و از ماده رؤیت به معنای دیدن است )
معنی کَلَالَةً: کسی که بی اولاد و پدر ومادر است - خواهر یا برادر تنی یا نا تنی - کل کسانی که غیر از پدر و مادر و فرزند از شخصی ارث می برند(کلمه کلاله در اصل ، مصدر و به معنای احاطه است ،مجموع هر چیزی را هم که کُل میخوانند ، برای این است که به همه اجزا احاطه دارد ، ی...
ریشه کلمه:
حدث (۳۶ بار)
[ویکی فقه] حدیث (ابهام زدایی). واژه حدیث ممکن است در معانی ذیل به کار رفته و یا اشاره به اشخاص و شخصیت های ذیل باشد: • حدیث (روایت)، کلامی حاکی از قول یا فعل یا تقریر معصوم (علیه السلام)، در معانی دیگر خبر و سنت و روایت• حدیث (مادر امام عسکری)، به ضم حاء و فتح دال، نام مادر امام حسن عسکری (علیه السلام) و جده امام زمان (علیه السلام)
...
[ویکی شیعه] حدیث (اقسام). اقسام حدیث تقسیم بندی هایی در علوم حدیث است که برای فهم بهتر سند یا متن روایات به کار می رود.
تقسیم بر اساس تعدد سند: خبر واحد، مُسْتَفیض، غریب، عزیز و خبر متواتر
[ویکی شیعه] حدیث (تاریخچه کتابت). در عصر نبوی، امام علی(ع) و عده ای از صحابه احادیث پیامبر(ص) را می نوشتند. پس از رحلت پیامبر اسلام(ص) اوضاع کتابت حدیث در بین اهل سنت با شیعه تفاوت زیادی پیدا کرد. خلیفه اول و دوم و به دنبال آنها عثمان سیاست رسمی حکومت را مخالفت با نقل و کتابت و تدوین احادیث پیامبر(ص) قرار دادند تا جایی که تعداد زیادی از مکتوبات حدیثی را سوزاندند.
عمر بن عبدالعزیز در ابتدای قرن دوم سیاست رسمی را تغییر داد و تدوین کتابهای روایی آغاز گشت. تا قرن چهارم، صحاح سته نگاشته شدند ولی بیش از یک قرن ممنوعیت کتابت حدیث، اصالت منابع بعدی را زیر سؤال برد.
شیعیان از همان دوران رسول خدا و پس از ایشان در زمان ائمه معصومین(ع) تا غیبت صغری احادیث را می نوشتند. کتاب علی (ع )، جامعه،... از امام علی (ع) و اصول اربعمائه از اصحاب ائمه محصول این دوره است. در قرن های بعدی تدوین و جمع آوری روایات انجام شد. کتب اربعه تا اوایل قرن پنجم نگاشته شدند و بعد از آن محدثان بیشتر به تجمیع و طبقه بندی روایات پرداختند.
[ویکی فقه] حدیث (روایت). حدیث کلامی است که حاکی قول یا فعل یا تقریر معصوم (ع) باشد و بر آن خبر و سنت و روایت نیز اطلاق شده.
در کهن ترین فرهنگ های لغت، حدیث بدین سان معنا شده است: از هر چیز، تازه و نو آن؛ «شاب حدث» و «شابة حدثة» پسر و دختر نوسال و جوان. احمد بن فارس می گوید: (ح ـ د ـ ث) یک ریشه دارد، که بر ناپیدایی که پیداشده دلالت می کند. گفته می شود چیزی پیدا نبود سپس پیدا شد. «حدیث» هم از همین باب است؛ چون سخنی است که اندک، اندک یکی پس از دیگری پیدا می شود. ابن منظور آورده است که: حدیث آن است که گوینده آن را به زبان می آورد، و بدین معنا تفسیر شده است کلام الهی «و اِذْ اَسَّرَ النّبیُ اِلی بَعْضِ اَزْواجِهِ حدیثاً» که مراد، مطلق کلام است. طریحی نیز به لحاظ لغت، «حدیث» را مرادف «کلام» می داند و می نویسد: از آن روی کلام را حدیث گفته اند که اندک، اندک به وجود می آید. و مرحوم آیت الله مامقانی در توضیح آن نوشته اند: بنابراین حدیث، پدید آمدن چیزی است که نبوده است؛ پس حدیث، ضد قدیم است. گویا آنچه در روایتی آمده است که «ایاکم و محدثات الامور» این معنا باشد، که به گفته ابن فارس، یعنی آنچه در کتاب و سنت و اجماع عالمان شناخته نیست و نبوده است. فیّومی نوشته است که: حدیث به گفته ها و گزارش ها اطلاق می شود. فراء گوید: واحد احادیث احدوثه است ولی بر خلاف قاعده در جمع حدیث استعمال شده. صاحب کشاف آنرا اسم جمع دانسته. ابو حیان در تفسیر خود بنام (البحر) آنرا جمع حدیث (منتهی بر خلاف قیاس) گرفته مانند اباطیل جمع باطل این نکته مؤید است به آنچه برخی از عالمان آورده اند که تازیان در روزگار جاهلیت بر روزهای مشهور خود، «الاحادیث» می گفتند، به لحاظ اینکه در آن روزها، حوادث بسیار رخ می داد و گزارش می شد و نقل می گردید. برخی از پژوهشیان معاصر پس از گزارش تفصیلی اقوال لغویان درباره حدیث، نتیجه گرفته اند که: معنای اصلی این واژه، شکل گیری چیزی است پس ازآنکه نبوده است. این تکوّن و تجدد، اعم است از اینکه در جواهر باشد یا اعراض، در اقوال باشد و یا در افعال... بنابراین حدیث، هر آن چیزی است که با یادکرد پدید می آید، نقل می شود، گزارش می شود و بدین سان در معنای حدیث به تازه پدید آمدن و گزارش شدن، توجه شده است. بنابراین، حدیث که به لحاظ لغت و وضع اوّلی آن به «جدید من الاشیاء» و «حدوث امر بعد ان لم یکن» اطلاق می شده است، درنهایت با توجه به آن معنای لغوی در ادامه استعمال، بر مطلق کلام اطلاق شده است.
حدیث در اصطلاح
عالمان و محدثان، حدیث را به صورت های مختلف تعریف کرده اند. شهید ثانی (رضوان الله علیه) پس ازآنکه می گوید خبر و حدیث مترادفند، آورده است:مراد از خبر، حدیث است؛ اعم از اینکه قول پیامبر (صلی الله علیه وآله) می باشد یا امام (علیه السلام)، و قول صحابی باشد یا تابعی و یا عالمان و صالحان و همگنان آنان، و چنین است فعل و تقریر آنها. این معنا در استعمال این واژه مشهورتر است و با عموم معنای لغوی سازگارتر. این تعریف حدیث، چنانکه تصریح شده است مستند است به معنای لغوی آن. عالمان و محدثان عامّه نیز غالباً حدیث را بدین گونه تعریف کرده اند و خبر را مترادف آن دانسته اند. سیوطی از عالمان و محدثان گزارش کرده است که آنان در تعریف حدیث می گفته اند: حدیث یعنی فعل، قول و تقریر پیامبر (صلی الله علیه وآله)، صحابیان و تابعین و... و خبر را عالمان فن حدیث، مترادف حدیث دانسته اند؛ بنابراین، خبر و حدیث، بر «مرفوع »، «موقوف» و «مقطوع» اطلاق می شود. (مرفوع حدیثی را گویند که منسوب به پیامبر (صلی الله علیه وآله) باشد و موقوف آن است که از صحابی نقل شود، و مقطوع منقول از تابعی را گویند. ) البته در میان عالمان عامه تعاریف دیگری نیز برای حدیث یادشده است، و فرق هایی بین خبر و حدیث نهاده شده است. سیوطی در ادامه سخن پیشین می گوید:... و گفته شده است که حدیث بر آنچه از رسول الله (صلی الله علیه وآله) نقل شده اطلاق می شود و خبر بر آنچه از دیگران گزارش شده است؛ ازاین روی به آنکه اشتغال به سنت داشت «محدث» می گفتند و گزارشگران حوادث و مسائل تاریخی را، اخباری و... برخی از محققان اهل سنت معتقدند که حدیث در آغاز فقط به قول رسول الله (صلی الله علیه وآله) اطلاق می شده است و پس از وفات آن بزرگوار، معنایش وسعت یافت و اکنون اطلاق می شود به آنچه از پیامبر نقل است: قول، فعل و تقریر رسول الله (صلی الله علیه وآله). ابن حجر می گوید: در اصطلاح شرع، گزارش هر آنچه را که به پیامبر منسوب است، حدیث گویند و این گویا در برابر قرآن است که «قدیم» است. شیخ بهایی (رضوان الله علیه) در آغاز رساله کوتاه خود «الوجیزة »، حدیث را بدین گونه تعریف کرده است:حدیث، سخنی است که قول، فعل و تقریر معصوم (علیه السلام) را گزارش می کند. این تعریف، به نقد کشیده شده است. گفته اند این تعریف نه جامع است و نه مانع . از یک سوی حدیثی که نقل به معنا شده باشد داخل در این تعریف نیست، پس جامع نیست؛ از سوی دیگر، عبارات بسیاری از فقیهان پیشین را که در آثار فقهی خود عین عبارت های حدیث را با حذف سند و در قالب فتاوی می آوردند، فرا خواهد گرفت؛ مانند «شرایع» علی بن بابویه، «المقنع» و «الهدایه» صدوق، «النهایه» شیخ و... پس مانع نیست.شیخ بهائی در وجیزه فرموده الحدیث کلام یحکی قول المعصوم او فعله او تقریره.سپس فرماید: و اما نفس الفعل و التقریر فیطلق علیهما اسم السنه لا الحدیث. و در پایان کلام خود آورده است که: بعید نیست که حدیث، «سخن» معصوم و یا «حکایت» سخن، فعل و تقریر معصوم باشد. میرزای قمی (رضوان الله علیه) در تعریف حدیث نوشته است: حکایت سخن، فعل و تقریر معصوم را، حدیث گویند. مرحوم آیت الله مامقانی نیز پس از گزارش دیدگاه های مختلف، نوشته اند: گروهی از عالمان گفته اند «حدیث» در اصطلاح، عبارت است از گزارش قول، فعل و تقریر معصوم. آنچه در این تعریف آمده، می توان گفت مشهورترین تعریف است که عالمان و محدثان شیعه بدان پرداخته اند و نیز روشن ترین و استوارترین تعریف است.
وجه تسمیه حدیث به خبر
ظاهراً وجه تسمیه خبر به حدیث ازآن جهت است که در مقابل قرآن که هر دو بیان احکام الهی است قرارگرفته زیرا اکثر اهل سنت قائل به قدم قرآن می باشند و از این رو احکامی که از ناحیه شخص پیغمبر انتشاریافته (حدیث) در مقابل (کلام قدیم ـ قرآن) نامیده اند و ممکن است از این لحاظ گفته پیغمبر و امام را حدیث نامند که در تشریع قوانین الهی تازگی و نوی دارد چنانکه قرآن نیز از این نظر تازه و حدیث است و در خود قرآن به این نکته اشاره شده آنجا که فرماید: «الله نزل احسن الحدیث کتابا؛ خداوند قرآن را فرستاد که بهترین حدیث است». یا در جای دیگر قرآن، «فلیأتوا به حدیث مثله؛ اگر راست می گویند که قرآن کتاب خدا نیست آنها هم سخنی نوین مانند قرآن بیاورند.» «فبای حدیث به عده یومنون؛ شما پس از آیات خدا به کدام حدیث ایمان می آورید؟» «فذرنی و من یکذب بهذا الحدیث؛ ای رسول تو کیفر مکذبان و منکران قرآن را به من واگذار.»بعضی احتمال داده اند که چون حروف متعاقب یکدیگر می آید قهرا حرف بعدی پس از حرف قبل استعمال شده و حادث گردیده، یا ازآن جهت که در دل شنونده ایجاد معنی تازه می کند حدیث نامیده شده. اما خبر به معنی مخبر به استعمال شده. در تاج العروس آمده: خبر چیزی است که از دیگری نقل شود و اهل عربیت قید (احتمال الصدق و الکذب) را در آن اضافه کرده اند ولی نزد محدثین به معنی حدیث آمده.باید دانست که نوعاً لغویین موارد استعمال را ذکر می کنند و توجه به اصل معنی لغوی که موارد استعمال نوعاً به مناسبتی که در مصادیق و اصل معنی برقرار است، نداشته و امتیاز آن را از فروع و مصادیق متذکر نمی شوند.مثلاً در اینجا ظاهر معنی خبر، اعلام غیر است چنانچه در مصباح المنیر و المنجد آمده و در معنی (الخبیر) که از اسماء الهی است گفته اند (العالم). در آیه شریفه «فکیف تصبر علی مالم تحط به خبرا؛ (علما) تفسیر شده و در مثل گویند (علی الخبیر سقطت) ای علی العالم به، همچنین لفظ خبره که به معنی عالم آمده پس استعمال خبر در گفته پیغمبر (ص) ازلحاظ اعلام به مضمون خبر است. چنانکه اطلاق حدیث به لحاظ تازگی مضمون آن برای سامع یا در مقابل کلام الله قدیم (بنا به مذهب بعضی از اهل سنت) است.
رابطه سنت و حدیث
...
[ویکی شیعه] حدیث (طبقه بندی). طبقه بندی حدیث دسته بندی کردن روایات دینی بر اساس موضوع، مرجع صدور، راوی و جز آن برای آسان ساختن دسترسی بدانهاست. در ابتدا اصحاب ائمه(ع) آنچه را می شنیدند بدون ترتیب خاصی مکتوب می کردند و در قرن های بعدی مراجعه به این مکتوبات پراکنده دشوار شد و گروهی از عالمان درصدد رفع این مشکل برآمدند و هر کدام متناسب با نیازهای موجود، دسته بندی های خاصی را در جمع آوری احادیث اساس کار خود قرار دادند. گروهی احادیث را بر اساس معصومین جمع آوری کردند، گروهی بر اساس روات احادیث، گروهی بر اساس موضوع حدیث و گروهی حروف آغازین حدیث را ملاک طبقه بندی قرار دادند.
طی قرن دوم هجری قمری، جریان تدوین در محافل مختلف اصحاب حدیث به طور هم زمان شکل گرفت و نخستین نوشته ها در این باره نامهایی چون السنن، الجامع و در موارد یگانه الموطأ و المصنف داشتند.
از مؤلفان شیعی، ابراهیم بن محمد بن ابی یحیی، غیاث بن ابراهیم اسیدی، مسعدة بن زیاد ربعی و یعقوب بن سالم احمر از شاگردان امام صادق(ع) کتابهای «باب بندی شده در حلال و حرام» داشته اند. اما اوج درخشش تبویب حدیث نزد امامیه در نسل شاگردان آن امام(ع)، کتابی موضوعی در فقه از محمد بن علی حلبی است که تا مدتها یکی از کتب مرجع شیعه شمرده می شد و الگوی آثار مفصل تر بعدی مانند کتاب محمد بن عبدالله لاحقی در موضوع بندی بوده است.
[ویکی شیعه] حدیث (مادر امام حسن عسکری). حُدَیث، همسر امام هادی(ع) و مادر امام حسن عسکری(ع). او وصی (متولی موقوفات و صدقات) امام عسکری و واسطه بین امام زمان(ع) و مردم بود. منابع شیعی او را زنِ عفیف و کریم و در نهایتِ صلاح و ورع و تقوا معرفی کرده اند. حُدیث از آن رو که مادربزرگ امام زمان(ع) بوده، در منابع تاریخی به جده مشهور شده است. وی در حرم عسکریین در سامرا مدفون است.
او را به نام های حُدَیث، سلیل، سوسن، حریبه،، عسفان و جَدّه خوانده اند. کنیه اش ام الحسن است. وجه نامیدنش به جده این است که مادربزرگ امام زمان(عج) است.
امام هادی(ع) هنگامی که سلیل را دید فرمود: او از آفت ، زشتی، ناپاکی و آلودگی به دور است... سپس بشارت تولد فرزندی از نسل او را داد که نجات بخش بشریت است.

معنی کلمه حدیث در ویکی واژه

,حدیث
تعریف، نقل‌قول، خبر، خبری که از حضرت رسول‌الله یا ائمه نقل کنند. خلیفه دوم عُمر، نوشتن احادیث پیامبر اکرم را به بهانه مخلوط نشدن آن با قرآن، ممنوع کرد و نقل حدیث را جز برای افراد محدودی مجاز ندانست،[۱]. اما در زمان عمربن‌عبدالعزیز ممنوعیت کتابت و نقل حدیث برداشته شد.[۲]
تازه، جدید.
↑ اولین رگه‌های ایحاد علمای وابسته به حکومت ایجاد شد، اگرچه خود خلیفه نیز به‌عنوان مرجع مذهبی، به تفسیر احکام اجتماعی اسلام و حتی تغییر برخی از آن احکام می‌پرداخت
↑ در آنزمان بود که کتب اولیه‌ی حدیثی در بین اهل تسنن تدوین گردید.

جملاتی از کاربرد کلمه حدیث

هجر ترا زین حدیث خنده برافتاد گفت که آری چنین بود اگر آرد
از حدیث دلگشا صائب دهن را دوختن یوسف پاکیزه دامن را به زندان کردن است
حدیث آخرین دیدار اصبغ بن نباته با علی بن ابی طالب قبل از شهادت ایشان و فرمایشات علی بن ابی طالب به او که نشان جایگاه ویژه اصبغ نزد ایشان است.
ولیکن با چو من صورت پرستی حدیث کفر و دین کمتر توان گفت
حدیث ذره اگر روشنت نمی گردد ز من بپرس که از آفتاب می شنوم
در حدیثی از محمد باقر امام پنجم شیعیان چنین آمده‌است:
ابو زید عیسی بن محمد العلوی عالم زیدی اواخر سده سوم و اول سده چهارم و ساکن ری بود. علوی از فقه، کلام و حدیث آگاه بود.
گرچه بمدح او کند از آسمان حدیث باشد مر آن حدیث بر هر کس استوار
«اوحد» تو حدیث عشق گفتی بسیار گویی و نمی کنی، ازو شرم بدار
حدیث شوق بخدمت رکاکتی دارد ز روی رسم نوشتن کز اعتدال گذشت
ز اشکم بر او شیشه حدیثی می‌راند می‌داد دران حدیث شمعش یاری
ظاهر از ذات شریفت گاه اوصاف و حدیث صادر از طبع شریفت، گاه آثار قدم
منابع شیعه بلاتفاق معنای الیوم را روز غدیرخم می‌داند. علامه امینی در کتاب الغدیر اسامی و گفتار شانزده نفر از دانشمندان اهل سنت را نیز که حدیث نزول آیه در روز غدیر را نقل نموده‌اند آورده‌است.
معشوق خودیم و عاشق خود گفتیم حدیث عشق خود فاش