جنون آور
معنی کلمه جنون آور در فرهنگ فارسی
معنی کلمه جنون آور در ویکی واژه
جملاتی از کاربرد کلمه جنون آور
گفت اگر باز جنون آوری جام ز گرداب برون آوری
عشقی که رفته رفته جنون آورد چه سود دیوانه گشتن از نظر اولین خوشست
روی در دامن صحرای جنون آورده است کعبه از حسن خدا داد صنمخانه عشق
زور و زر ننگرد او عجز و سکون آوردیم نخرد علم و خرد رو بجنون آوردیم
نامد اندر خور سلطان غمت کشور عقل رو از این خطه سوی ملک جنون آوردیم
بساط بینیازی بایدت از دور بوسیدن ندارد لیلی آن برقی که مجنون آورد تابش
ز اقبال جنون آوردهام بیرون ز صحرایی سر خاری که خون آرد برون از چشم سوزنها
گردید عقل درد ته ساغرم اسیر تا نشئه شراب جنون آور من است
چو دل پروانه شد در عکس رویت جنون آوردم از زنجیر مویت
صاحب اغانی در اخبار علویه ی مجنون آورده است: روزی وی نزد مامون شد و دست و پاکوبان چنین میخواند: