جلیه

معنی کلمه جلیه در فرهنگ معین

(جَ ) [ ع . ] (اِ. ) یخ ، شبنمی که یخ زده باشد.
(جَ یِّ ) [ ع . ] ۱ - واضح ، آشکار. ۲ - حقیقت امر.

معنی کلمه جلیه در فرهنگ عمید

۱. [مقابلِ خفیّة] واضح، آشکار.
۲. (اسم ) خبر مسلّم.
۳. (اسم ) حقیقت امر.

معنی کلمه جلیه در فرهنگ فارسی

واضح و آشکار، خبریقین، حقیقت امر
۱- ( صفت ) مونث جلی . ۲- ( اسم ) حقیقت امر خبر یقینی .
موضعی است نزدیک وادی القری

معنی کلمه جلیه در ویکی واژه

یخ، شبنمی که یخ زده باشد.
واضح، آشکار.
حقیقت امر.

جملاتی از کاربرد کلمه جلیه

و جاء رجل من الاعراب الی رسول اللَّه (ص) فقال انّی ارید ان اغزو و جئت استشیرک، فقال أ لک والدة؟ قال نعم ترکتها و هی باکیة، قال الزمها فانّ الجنّة عند رجلیها.
ضحاک گفت: این در شأن عبد اللَّه ابی و اصحاب وی آمد که در رسول خدا ناپسند و ناسزا گفت: قال ابن عمر: رأیت عبد اللَّه بن ابی یشتد قدام رسول اللَّه و الحصی و الحجارة ینکب رجلیه یقول: یا رسول اللَّه إِنَّما کُنَّا نَخُوضُ وَ نَلْعَبُ، و النبی ص یقول: أَ بِاللَّهِ وَ آیاتِهِ وَ رَسُولِهِ کُنْتُمْ تَسْتَهْزِؤُنَ؟ ما یلتفت الیه و ما یزید علیه.
إِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصادِ قال مقاتل: ممرّ النّاس علیه لا یفوته احد و یؤخذ کلّا بما یفعله. و فی التّفسیر انّ الصّراط سبع قناطر ثلاث صعود و ثلاث هبوط، و السّابعة وسطها فی اعلی الصّراط علی القنطرة الاولی الامانة الّتی لا یجاوزها الّا من اداها فی الدّنیا. و علی القنطرة الثّانیة الرّحم لا یجاوزها الّا من وصلها فی الدّنیا و اللَّه عزّ و جلّ علی القنطرة الاعلی ثانی رجلیه: «یقول: «و عزّتی لا یمرّ بی الیوم ظلم ظالم» و فی بعض الرّوایات انّ علی جسر جهنّم سبع قناطر یسأل العبد عن الشّهادة. فی اولاها فان اتی بها تامّة جاز الی الثّانیة، فیسأل عن الصّلاة فان جاء بها تامّة جاز الی الثّالثة، فیسأل عن الزّکاة فان جاء بها تامّة جاز الی الرّابعة، فیسأل عن الصّوم، فان جاء به تامّا جاز الی الخامسة، فیسأل عن الحجّ و فی السّادسة عن العمرة و فی السّابعة عن المظالم، فان خرج منها قیل له: «انطلق الی الجنّة».
و اگر مطالعه ملکوت و مشاهده ملایکه و هواتف و عرض افلاک و انجم ونفوس وملوک اشیا و عرش و کرسی بیند در سلوک صفات ملکی است و حصول صفات حمیده. و اگر در مشاهدات انوار غیب‌الغیب افتد و مکاشفات صفات الوهیت و الهامات و وحیها و اشارات و تجلیهای صفات ربوبیت در مقام تخلق است باخلاق رحمانی. از هر نوع شمه‌ای نموده آمدباقی هم برین قیاس می‌کند.
«فَإِنَّکُمْ وَ ما تَعْبُدُونَ» این آیت حجّتی روشن است بر قدریان. گفته‌اند: عمر بن عبد العزیز این آیت حجّت آورد بر غیلان قدری. غیلان چون این آیت از وی بشنید گفت: یا امیر المؤمنین گویی این آیت هرگز نشنیده بودم اکنون از ان مذهب بازگشتم و توبه کردم و نیز نگویم. عمر گفت: ارفع یدیک فقال عمر: اللّهم ان کان غیلان صادقا فی توبته فتقبّلها منه و ان کان کاذبا فسلّط علیه من یسمل عینیه و یقطع یدیه و رجلیه و یصلبه. فلمّا کانت لیالی هشام عاد غیلان الی کلامه فی القدر فاخذه هشام و سمل عینیه و قطع یدیه و رجلیه و صلبه.
«وَ مَنْ یَهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ» ای من وفّقه اللَّه للایمان فهو الذی اهتدی و اصاب الرّشاد، «وَ مَنْ یُضْلِلْ» یخذله، «فَلَنْ تَجِدَ لَهُمْ أَوْلِیاءَ مِنْ دُونِهِ» یهدونهم، «وَ نَحْشُرُهُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ عَلی‌ وُجُوهِهِمْ» قیل یسحبون علیها، و قیل یمشون علیها. و عن انس: انّ رجلا قال یا رسول اللَّه کیف یحشر الکافر علی وجهه یوم القیامة؟ فقال انّ الذی امشاه علی رجلیه قادر ان یمشیه علی وجهه.
افق باشد مبین در رتبه آنجا تجلیهای اسماء راست مبدا
و قال ابن عطاء: اجتمع علیه شدّة مفارقة الوطن من الدّنیا و الاهل و الولد و شدّة القدوم علی ربّه عزّ و جلّ، لا یدری بماذا یقدم علیه لذلک. قال عثمان: ما رأیت منظرا الّا و القبر افظع منه لانّه آخر منازل الدّنیا و اوّل منازل الآخرة. و قال یحیی بن معاذ: اذا دخل المیّت القبر قام علی شفیر قبره اربعة املاک و احد عند رأسه و الثّانی عند رجله. و الثّالث عن یمینه و الرّابع عن یساره، فیقول الّذی عند رأسه: یا بن آدم ارفضّت الآجال و انضیت الآمال، ارفضّت، ای تفرّقت و انضیت، ای هزلت و یقول الّذی عن یمینه: ذهبت الاموال و بقیت الاعمال و یقول الّذی عن یساره: ذهب الاشغال و بقی الوبال و یقول الّذی عند رجلیه: طوبی لک ان کان کسبک من الحلال و کنت مشتغلا بخدمة ذی الجلال.
والها دی فی منهج الهبیه منهاج صدق ثابت جلیه
روی سعید بن المسیب یرفعه، انّ رسول اللَّه «ص» قال: «اسم اللَّه الّذی اذا دعی به اجاب و اذا سئل به اعطی دعوة یونس النّبی، قال الراوی قلت یا رسول اللَّه له خاصة؟ فقال له خاصة و لجمیع المؤمنین عامة اذا دعوا بها، الم تسمع قول اللَّه سبحانه: «وَ کَذلِکَ نُنْجِی الْمُؤْمِنِینَ» و قال النبی (ص): «انّی لا علم کلمة لا یقولها مکروب الّا فرّج عنه کلمة اخی یونس، «فَنادی‌ فِی الظُّلُماتِ أَنْ لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ» الایه، و روی انّ النّبی (ص) قال: انّ یونس لما استقرّ به الحوت فی قرار البحر حرّک رجلیه فلمّا تحرّکتا سجد مکانه و قال: ربّ اتخذت لک مسجدا فی موضع ما اتخذه احد.