جزای

معنی کلمه جزای در فرهنگ فارسی

پاداش، دادن پاداش، سزای عمل کسی رادادن، مزد، سزا

معنی کلمه جزای در ویکی واژه

جزا، جزایی، جزائی مربوط به کیفر عمل بد است اما در دنیای باستان جِز نوشتن و جِزایی با ادبیات امروزی نویسنده، کاتب یا محرر بوده است.
جزاء، مکافات، پاداش، کیفر[۱]
↑ در ادیان ابراهیمی انسان در برابر انجام دادن کاری پاداش یا مجازات می شود،حال اگر کنش انسان طبق دستور خدا باشد پاداش و اگر بر خلاف دستور خدا باشد عذاب را به همراه دارد،ممکن است این عذاب یا پاداش در این دنیا(زندگی،دنیای مادی)و یا در دنیای دیگر(زندگی پس از مرگ،دنیای معنوی)توسط پروردگار و آفریننده انسان برای او در نظر گرفته و انجام شود. در ادیان ابراهیمی قوانینی وجود دارد که از طرف خدا وضع شده اند،که در صورت شکستن ، نقض ، سرپیچی و نافرمانی از این قوانین باعث می شود که نافرمان توسط خدا شاید در این دنیا و یا در دنیای پس از مرگ عذاب بکشد. و اگر انسان به قوانین خدا احترام گذاشته و آنها را اجرا کند از سوی خدا شاید در این دنیا و به طور حتم در دنیای پس از مرگ پاداش می‌بیند. گردآورنده: ARH هژبرژیان

جملاتی از کاربرد کلمه جزای

همه اجزای جهان محمل معشوق من است من سودازده حیران چه محمل باشم؟
هر لخت دلم نذر پر افشانی آهی است اجزای هوایی‌ست ورق‌های کتابم
مرجع اجزای ضو ذات وی آمد آنچنانک مرجع احرار آفاق است درگاه وزیر
نزد خوبان وفای عاشق را جاودان جز جفا جزایی نیست
اگر فردای دیگر مستی جام و صبوح اینست جزای این گنه در مجلس فردا نمی‌گنجد
باد کار تو به دنیا شاد کردن خلق را تا جزای تو به عقبی خالق اکبر دهد
آن کو جهان گیری کند چون آفتاب از بهر تو او را هم از اجزای او صد تیغ و لشکر ساختی
استان سَعیده از استان‌های کشور الجزایر است.
که گر مراد دو عالم جدا ز خاک درت نهد زمانه جزای صبوریم به کنار
برداغ نوخطان همه صبر از خدا طلب بخشد جزای خیر ترا کردگار ما
جزای آنکه نگفتیم شکر روز وصال شب فراق نخفتیم تا سحر ز خیال