جانباز

جانباز

معنی کلمه جانباز در لغت نامه دهخدا

جانباز. [ جام ْ ] ( نف مرکب ) جان بازنده. کسی که با جان خود بازی کند و آنرا در معرض خطر اندازد. ( ناظم الاطباء ) :
هان ای دل خاقانی جان بازتری هر دم
در عشق چنین باید آن کس که سراندازد.خاقانی.در این میدان جانبازان اگر انصاف میخواهی
چو خاقانیت شیدائی نمی بینم نمی بینم.خاقانی.سرهای سراندازان در پای تو اولیتر
در سینه جانبازان سودای تو اولیتر.خاقانی.عاشقی بر خویشتن چون پیله گرد خویشتن
گر نه بر خود عاشقی جان باز چون پروانه باش.سعدی.نام و ننگ و دل و دین گر برود این مقدار
چیست تا در نظر عاشق جان باز آید؟سعدی.خامی و ساده دلی شیوه جانبازان نیست
خبری از بر آن دلبر عیار بیار.حافظ.بر سر بازار جانبازان منادی میکنند
بشنوید ای ساکنان کوی رندی بشنوید.حافظ.|| بی باک. دلیر. || ریسمان باز. || سوداگر اسب. ( ناظم الاطباء ). || نوعی شتر در تداول بلوچستان و اصل کلمه جمازه عربی همین کلمه است. ( یادداشت مؤلف ).
جانباز. [ جام ْ ] ( اِخ ) دهی از دهستان شهرستان خرم آباد است. در 60 هزارگزی شمال خاوری کوه دشت و 60 هزارگزی شمال خاوری راه شوسه خرم آباد به کوهدشت واقع شده است. محلی است جلگه و معتدل و مالاریایی و 60 تن سکنه دارد. زبان آنان لری ، لکی و فارسی و آب آنجا از چاه تأمین میشود.محصول آن غلات و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. صنایع دستی زنان ، سیاه چادربافی است ، راه آنجا اتومبیل رو است و اهالی از طائفه گراونداند و در سیاه چادر سکونت دارند. ( فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6 ).
جانباز. [ جام ْ ] ( اِخ ) یکی از آبادیهای سوادکوه مازندران. ( سفرنامه مازندران رابینو ص 158 ).

معنی کلمه جانباز در فرهنگ معین

(ص فا. ) کسی که جان خود را فدا کند.

معنی کلمه جانباز در فرهنگ عمید

۱. در دورۀ جمهوری اسلامی، کسی که در جنگ میان ایران و عراق، معلول شده است.
۲. [قدیمی] کسی که جان خود را به خطر اندازد، ازجان گذشته.
۳. [قدیمی] دلیر، بی باک.
۴. [قدیمی] بندباز.

معنی کلمه جانباز در فرهنگ فارسی

جان بازنده، ازجان گذشته، دلیر، بی باک، فداکاری
از آبادیهای سواد کوه مازندران
( صفت ) کسی که جان خود را فدا کندکسی که جان خویش را در معرض خطر اندازد.

معنی کلمه جانباز در دانشنامه عمومی

جانباز (فیلم). جانباز ( به هندی: Janbaaz ) فیلمی محصول سال ۱۹۸۶ و به کارگردانی فیروز خان است. در این فیلم بازیگرانی همچون آنیل کاپور، دیمپل کاپادیا، فیروز خان، سری دوی، شاکتی کاپور، راضا مراد، آمریش پوری، پانت ایثار، دالیپ تاهیل ایفای نقش کرده اند.

جملاتی از کاربرد کلمه جانباز

سر تویی خیل سرافرازان را جان تویی پیکر جانبازان را
یکی از اولین تلاش‌ها در جهت حفظ سابقه تاریخی هولوکاست، در طول جنگ در فرانسه رخ داد، جایی که سوابق کمپ بازداشت درانسی[پانویس ۱۰] با دقت حفاظت شدند و به دفتر جانبازان و قربانیان جنگ[پانویس ۱۱] تحویل داده شدند.
اسامی جانبازان نظامی در جنگ ایران و عراق:
کاظم صدیقی، امام جمعه موقت تهران در نماز جمعه تهران، معترضان به انتخابات ١٣٨٨ را متهم کرد و گفت: «بسیجی را برهنه کردند و کتک زدند و جانبازهای بسیجی هنوز مظلومانه در خانه هایشان افتاده‌اند.»
با این حال، آدلا ولارده، «آدلیتا» به دلیل ارزشش در جنگ شناخته نشد و پس از انقلاب مکزیک فراموش شد. تنها در سال ۱۹۶۲ بود که او سرانجام به عنوان یک جانباز انقلاب و به دلیل مخالفتش با دولت ویکتوریانو هوئرتا شناخته شد. او در سال ۱۹۷۱ در فقر شدید در ایالات متحده درگذشت.
«آزادی رایگان نیست» روی یک دیوار در یادبود جانبازان جنگ واشینگتن و کره در شهر واشینگتن، دی.سی. حکاکی شده است. یک چشمه در روبروی این یادبود وجود دارد.
در راه مجردان جانباز بودیم همیشه چست و چالاک
اسماعیل جلیلی در ۲۵ آبان سال ۱۳۴۶ در استان خوزستان، مسجدسلیمان زاده شد، و دوران کودکی و نوجوانی را در مسجدسلیمان گذراند. وی از جانبازان جنگ ایران و عراق است.
اجازت گر دهد دلبر به پای او سر اندازیم سر اندازیم در پایش بپا انداز جانبازیم
محمّد اسماعیل کوثری به سالِ ۱۳۳۴ در تهران زاده شد و دوران کودکی و نوجوانی را نیز در این شهر سپری نمود. او فعالیت سیاسی خود را پیش از وقوع انقلاب ۱۳۵۷ آغاز کرد و از اعضای گروه توحیدی صف بود. وی در سال ۱۳۵۸ به عضویت سپاه پاسداران درآمد و در طول جنگ ایران و عراق از فرماندهان میانی این نهاد بود. او در ابتدای جنگ، مسئول عملیات سپاه ۱۱ قدر و دوره‌ای نیز جانشین فرمانده تیپ ۲۰ زرهی رمضان و جانشین فرمانده سپاه یکم ثارالله بود. کوثری در فاصله سالهای ۱۳۶۳ تا ۱۳۷۹ به مدت ۱۶ سال، فرمانده لشکر ۲۷ محمد رسول‌الله بود و در عملیات‌های کربلای ۵، والفجر ۸ و مرصاد حضوری فعال داشت. او در مجموع ۸۴ ماه در جنگ ایران و عراق حضور داشت و جانباز ۷۰ درصد می‌باشد.
بگفتند و شدند از شوق جانباز بگو مر جان خود در جان جانباز
یکدل چه کند، هزار جانبازی کرد خون گشت ز درد تو و دمسازی کرد
جوانانی از اقلیت‌های قومی ـ مذهبی کشور نیز در کنار مسلمانان در خطوط مقدم جبهه‌های نبرد جنگیدند و در این جنگ شهید یا جانباز شده یا به اسارت درآمدند.
نکوبخت آن سری وز آن نکوتر وقت جانبازی که سر باشد دم جان باختن در پای جانانش
عتترت طه به صد شوق و شعف بهر جانبازی گرفته جان به کف
بر حکم آن خط قضا بنوشته اش بر گرد رخ جان وام دارد او ببین مر عاشق جانباز او
احمد سوداگر (زاده ۱۳۳۹ دزفول - درگذشته ۲۱ بهمن ۱۳۹۰ تهران) نظامی ایرانی بود، که در طول جنگ ایران و عراق از اعضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی محسوب می‌شد و در اغلب عملیات‌های اصلی سپاه در جنگ، حضوری فعال داشت. وی از جانبازان جنگ ایران و عراق بود و در این دوران ۱۲ بار مجروح شد.
چشم او ترکی ست مست و خنجر خونی به دست وه که با این مست خونی چند جانبازی کنم؟
از یکدمت نخستین جانبازی است برطین چون زهرهٔ ریاحین از باده مهرگانی
آشوری‌ها در جنگ ایران و عراق اشاره به مشارکت آشوری‌های ایران در جنگ ایران و عراق می‌باشد. جوانانی از اقلیت‌های قومی ـ مذهبی کشور نیز در کنار مسلمان در خطوط مقدم جبهه‌های نبرد جنگیدند و در این جنگ کشته، جانباز، یا به اسارت گرفته شدند.