جا کردن

معنی کلمه جا کردن در لغت نامه دهخدا

جاکردن. [ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) جادادن. || محبوب شدن. در دل کسی جای گرفتن :
کردم در جانش جای و نیست دریغ
این دل و جان زین بزرگوار مرا.ناصرخسرو.و در دل و چشم خلایق جاکرده و شیرین گردد. ( مجالس سعدی ).
- امثال :
بگذار خودم را جاکنم ببین با تو چها کنم . ( امثال و حکم دهخدا ).
خود را جاکرده ؛ محبوب و طرف محبت کسی شده است.
خود را در اداره جا کرد ؛ شغلی برای خود بدست آورد.
|| بجائی در آوردن : مرغها را جاکن ، مرغها را به لانه کن. || انباشتن. انبار کردن. چنانکه آذوقه را.

معنی کلمه جا کردن در فرهنگ معین

(کَ دَ ) (مص م . ) گنجاندن .

معنی کلمه جا کردن در فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱- گنجاندن مقام دادن . یا خود را جا کردن ۱- خود رادر ردیف کسانی مهم در آوردن. ۲- در اداره ای یا موسسه ای وارد شدن .

معنی کلمه جا کردن در ویکی واژه

گنجاندن.

جملاتی از کاربرد کلمه جا کردن

فروپاشی شاهنشاهی ساسانی باعث شد دین رسمی کشور از زرتشتی به اسلام تغییر پیدا کند. زرتشتیان به تدریج از یک دین اکثریت تبدیل به اقلیت شدند که زیر فشار قرار داشتند. تعداد زیادی از آن‌ها برای نجات دادن دین و جان خود، شروع به مهاجرت از آنجا کردند. بر طبق قصه سنجان، در جایی که امروزه به آن گجرات می‌گویند مهاجرت کردند و به آن‌ها آزادی بیشتری برای حفظ رسوم باستانی و آیین‌شان داده شد. نوادگان آن زرتشتی‌ها نقشی کوچک اما قابل توجه در توسعه هندوستان ایفا کردند. امروزه ۷۰٬۰۰۰ زرتشتی در هند وجود دارند.
و درین هفته حدیث رفت با سالار بگتغدی تا وصلتی باشد خداوندزاده امیر مردانشاه‌ را با وی بدختری که دارد. پیغام بر زبان بونصر مشکان بود و بگتغدی لختی گفت‌ که «طاقت این نواخت ندارد، و چون تواند داشت؟» بونصر آنچه گفتنی بود با وی بگفت تا راست ایستاد و دست گرفتند و زبان داده شد تا آنگاه که فرمان باشد که عقد نکاح‌ کنند. و سالار بگتغدی دانست که چه می‌باید کرد و غرض چیست، هم اکنون‌ فرا کار ساختن گرفت و پس از آن بیک سالی عقد نکاحی بستند که درین حضرت‌ من ماننده آن ندیده بودم، چنانکه هیچ مذکور و شاگرد پیشه و وضیع و شریف و سیاه‌دار و پرده‌دار و بوقی و دبدبه‌زن‌ نماند که نه صلت سالار بگتغدی بدو برسید از دوازده هزار درم تا پنج و سه و دو و یک هزار و پانصد و سیصد و دویست و صد، و کمتر از این نبود. و امیر مردانشاه را بکوشک سالار بگتغدی آوردند و عقد نکاح آنجا کردند و دینار و درم روانه شد سوی هر کسی؛ و امیر مردانشاه را قبای دیبای سیاه پوشانید موشّح‌ بمروارید و کلاهی چهارپر زر بر سرش نهاد مرصّع بجواهر و کمر بر میان او بست همه مکلّل‌ بجواهر و اسبی بود سخت قیمتی نعل زرزده‌ و زین در زر گرفته‌ و استام‌ بجواهر و ده غلام ترک با اسب و ساز و خادمی و ده هزار دینار و صد پاره جامه قیمتی از هر رنگی. چون از عقد نکاح فارغ شدند، امیر مردانشاه را نزد امیر آوردند تا او را بدید و آنچه رفته بود و کرده بودند بازگفتند، و بازگشت سوی والده‌ .
ایلوواتار منزلگاهی برای آنان در اعماق زمان و در میان ستارگان بی‌شمار برگزید. آینور آنگاه پس از دیدن این منزلگاه در مکاشفه و برآمدن فرزندان ایلوواتار در درون آن، بسیاری از تواناترین‌ها، جمله اندیشه و آرزوی خود را معطوف آنجا کردند.
کینگ یک محافظه کار مالی و اجتماعی صریح الهجه قلمداد می‌شود. او پس از پیروزی در کسب نامزدی حزب جمهوری‌خواه در سال ۲۰۰۲ گفت قصد دارد از این کرسی در کنگره برای «جابه‌جا کردن مرکز گرانش کنگره به راست» استفاده کند.
به ز دل آنرا بجهان جای نیست جای بجا کردن آن رای نیست
جهان را می‌توان در دانه خشخاش جا کردن ولی مدحش کجا در حیز گفتار می‌آید
پس از دفن علی بن موسی، آبادانی آنجا شتاب گرفت و سامانیان اقدام به ساخت بناهایی در آنجا کردند. در دورهٔ غَزنَویان، ساختمان و قُبّهٔ جدیدی بر آن مقبره ساخته شد و این ساخت و سازها تا دورهٔ صَفَویان ادامه داشت و در حکومت صفویان به اوج خود رسید. توسعهٔ آرامگاه در عصر افشاریان با طلاکاری ایوان صحن ادامه داشت. در دورهٔ قاجاریان، ضریح جدیدی برای بقعه ساخته شد. در دوران سلطنت پهلوی، بیشتر تلاش‌ها معطوف به بازسازی، ترمیم و تغییر کاربری‌های بخش‌های مختلف حرم شد. پس از انقلاب ۱۳۵۷ ایران، طرح‌های مختلفی در توسعهٔ حرم اجرا شد و بیشترین حجم توسعه مربوط به این دوران بوده‌است.
آواربرداری ساختمان پلاسکو جمعه ۸ بهمن ۱۳۹۵ به پایان رسید؛ ۱٫۷۰۰ کامیون نزدیک به ۲۰ هزار تن نخاله ساختمانی جابه‌جا کردند.
فراقت آنچه با من کرد پنهان در شب تیره کجا گفتن توان پیدا، کجا کردن توان روشن؟
که داند وصفت اینجا کردن ای جان که پیدائی حقیقت مانده پنهان
سقف آرامگاه از درون صاف و ساده است، ولی از بیرون شیروانی‌شکل است و شیب دوطرفهٔ ان به شکل عدد هشت است. این سقف از دو سنگ گران‌پیکر ساخته شده‌است که بر روی آن یک سنگ هرمی به قاعدهٔ ۶٫۲۵ متر در ۳ متر و به کلفتی نیم متر قرار گرفته‌است و بر روی آن، سنگ بالای سقف جای می‌داشت، که اکنون موجود نیست. گمان می‌رود که طبق سنت هخامنشی، برای سبک شدن و بهتر جابه‌جا کردن سنگ‌های گران، داخل سقف را گود کرده‌اند. فرصت‌الدوله شیرازی به وجود فضای خالیِ میان سقف درون و سقف شیب‌بامی بیرون پی برده‌بود و آن را محل دفن مرده دانسته بود:
در دل سخت تو نتوان به سخن جا کردن نتوان غنچه پیکان به نفس وا کردن
پشت سر یکدیگر است به طوری که هر جایگشت در این ترتیب با جابجا کردن دو عنصر مجاور در جایگشت قبلی‌اش به دست می‌آید.
چه حاصل زین همه افسانهٔ مهر و وفا یارب چو نتوان در دل سنگین او یک ذره جا کردن
یکی از وزرا گفت: لایق قدر پادشاه نیست به خانه دهقانی التجا کردن، هم اینجا خیمه زنیم و آتش کنیم.
پدر و جَدِّ او کجا کردند آنکه او کرد بر در غزنین
دیوار بلند رومی که شهر را محصور کرده بود مانع از فرار از این آتش‌سوزی شد و خروجی را به هشت دروازه باریک محدود کرده بود. در دو روز اول، تعداد انگشت شماری از مردم تصور فرار از شهر در حال سوختن را داشتند. آن‌ها وسایلی را که می‌توانستند حمل کنند به منطقه امن‌تری می‌بردند. برخی در یک روز «چهار و پنج بار» وسایل خود و خودشان را جابه‌جا کردند. درک نیاز به رفتن به طرف دیگر دیوارها فقط اواخر روز دوشنبه ریشه دوانید، و پس از آن صحنه‌های تقریباً وحشتناکی در دروازه‌ها به وجود آمد، زیرا پناهجویان مضطرب سعی می‌کردند با بسته‌ها، گاری‌ها، اسب‌ها و واگن‌های خود خارج شوند.
از کس دیگر چو نالد شکوه بی‌جا کردن است در جهان قصاب سرگردان کردار است و بس