ثری

معنی کلمه ثری در لغت نامه دهخدا

ثری. [ ث َ را ] ( ع اِ ) ( این ماده مثل این مینماید که از تر مقابل خشک فارسی مأخوذ است ). تری زمین. رطوبت. || خاک نمناک یا خاکی که اگرتر گردانند چفسنده نگردد. خاک نم دار. خاک نمگن. || زیر زمین. ( غیاث ). زمین. خاک :
همت تیز و بلند تو بدانجای رسید
که ثری گشت مراو را فلک فیرونا.خسروانی.چو خورشید از پرده بالا گرفت
جهان از ثری تا ثریا گرفت.فردوسی.آن کن که خرد کند اشارت
تا برشوی از ثری به کیوان.ناصرخسرو.برآمدش ز کمال تو بر ثریا سر
چو کوه خاراش اندر ثری فروشد لاد.مسعود.ز جرم جرم نماند اثر برحمت تو
اگر بود ز ثری جرم تا اثیر مرا.سوزنی.چندان بریخت خنجرشان خون دشمنان
کاجزاء خاک تا به ثری جمله در نم است.( ترجمه تاریخ یمینی ص 161 ).نور حسی میکشد سوی ثری
نور حقش می برد سوی علا.مولوی.بر همان بو میخوری این خشک را
بعد از آن کامیخت معنی باثری.مولوی.آدم خاکی برو تو برسما
ای بلیس آتشی رو تا ثری.مولوی.میکند توحید تو بهر ثنا
هر چه هست است از ثریا تا ثری.
- از ثری تا بثریا ؛ از زیر زمین تا بالای آسمان.
- طاب ثراه ؛ پاک باد خاک او.
|| شهر ثری ؛ ماهی که باران آیدو نبات بدمد. اصمعی گوید عرب گویند: شهر ثری و شهر تری و شهر ثری و شهر قرعی ؛ أی تمطر اولاً ثم یطلع النبات فترویه ثم یطول فترعاه. الغنم. || خیر. نیکوئی. احسان. || خوی. عرق. ج ، اثراء.
ثری. [ ث َ ] ( ع اِ ) مماله ثری بمعنی خاک و زمین :
هر که او را بتو مانند کند هیچکس است
باز نشناسد گوینده بهی از بتری
تا مجره ز بلندی نکند قصد نشیب
تا ثریا بزیارت نشود سوی ثری.فرخی.وحشی مکر برجهد بکمر
دمنه حیله در خزد بثری.ابوالفرج.چارکس یابی که مهجومنند
گر بجوئی از ثریا تا ثری.انوری.کوه برفی میزند بر دیگری
میرساند برف سردی ثری.مولوی.هر یک آهنگش ز کرسی تا ثریست
وز ثری تا عرش درکروفریست.مولوی.
ثری. [ ث َرْی ْ ]( ع مص ) ثری أرض ؛ ترونم دار شدن زمین بعد خشکی آن.

معنی کلمه ثری در فرهنگ معین

(ثَ را ) [ ع . ] (اِ. )۱ - تری ، رطوبت . ۲ - خاک نمناک . ۳ - زمین ، خاک . ، از ~ تا به ثریا از زمین تا بالای آسمان .

معنی کلمه ثری در فرهنگ عمید

۱. خاک نمناک، خاک نم دار.
۲. خاک، زمین.
* از ثری تا ثریا: از زمین تا آسمان.
=ثری sarā

معنی کلمه ثری در فرهنگ فارسی

خاک نمناک، خاک نم دار، خاک، زمین، ازثری تاثریا: اززمین تا آسمان
( اسم ) دنقه
موضعی است میان رویثه و صفرا

معنی کلمه ثری در ویکی واژه

تری، رطوبت.
خاک نمناک.
زمین، خاک. ؛ از ~ تا به ثریا از زمین تا بالای آسمان.

جملاتی از کاربرد کلمه ثری

من دم نزنم، لیک دم نحن نفحنا در من بدمد، ناله رسد تا به ثریا
ای گوهر از صفای تو دریا گریسته بر ماهت آفتاب و ثریا گریسته
احمد فردید در دوران حیات طولانی خود هیچ اثری منتشر نکرد. به‌طوری‌که به «فیلسوف شفاهی» مشهور شد. برخی از منتقدان وی معتقدند که دلیل این امر تغییر جهت‌های مکرر فکری او بوده و اینکه او مایل بود مدرک مکتوبی نزد کسی نداشته باشد تا بتواند افکارش را مکرراً نفی کند. او حتی پس از شرکت در کنگره‌ها نیز گزارش مکتوبی از کارش ارائه نمی‌داد. این تغییر موضع مکرر فردید را بسیاری از افرادی که با وی برخورد داشته‌اند، گزارش کرده‌اند. صادق هدایت در نامه‌ای به یک دوست مشترک، در مورد تغییر موضع مکرر فردید می‌نویسد:
ای باد صبا واله و شیدا بر تو کامی ز ثری تا به ثریا بر تو
اگر یک خوشه انگوری به دست افتد مرا، فخری به چشم اندر نمی آرم دگر عقد ثریا را
ازان ندی ست که یک نغمه چون برون افتاد صدای آن ز ثریا گرفت تا به ثری
آن کس که خرمن ز ثریا گذشته است از حرص دست در کمر مور می‌زند
در دلت آه من خسته اثر می نکند آه دل سوختگان را اثری نیست مگر
امام‌قلی خان که در سال ۱۰۲۲ قمری جانشین پدرش درحکومت فارس شد همانند وی در زیبا ساختن شهر شیراز بسیار می‌کوشید. وی میل داشت شیراز را همانند اصفهان بیاراید و در آبادانی و زیبا ساختن این شهر تلاش زیادی نمود. او خیابانی به شکل خیابان چهارباغ اصفهان در مدخل شیراز احداث نمود و در دو سوی آن درختان سرو کاشت. میدان بزرگی نیز در شیراز ساخته بود که فعلاً اثری از آن نیست. امام‌قلی خان شیراز را چنان آباد و زیبا کرده بود که سفیر اسپانیا با دیدن اصفهان و شیراز در مقایسهٔ آن‌ها چنین گفت: «شهر اصفهان از شیراز جهت زمان تأسیس بسیار قدیمی تر و بزرگ‌تر از شیراز است اما در زیبایی به پای شیراز نمی‌رسد».
عروسی دید چون ماهی مهیا که باشد جای آن مه بر ثریا
ثریای فیروزه‌گون چشم من که چون آسمان پاس دل‌ها نداشت
زبان اصلی و رسمی کبک فرانسوی است، که بخش فرانسه زبان کانادا محسوب می‌شود. ۸۳٪ مردم کبک فرانسه زبان هستند. به‌علاوه کبک تنها سرزمین با اکثریت فرانسه زبان در آمریکای شمالی به‌غیر از مجمع‌الجزایر فرانسوی سن-پیر و میکلون است.
بنا نهادی قصری که هستش اوج و حضیض چو قدر تو به ثریا چو حلم تو بثری