ثبوت

معنی کلمه ثبوت در لغت نامه دهخدا

ثبوت. [ ث ُ ] ( ع مص ) ایستادن. برجای ماندن. بُروک. تبراک. قرار گرفتن. || استوار شدن. پایداری. استقرار. || مداومت. || مواظبت. || ثابت شدن. تحقق. || حکم بوجود نسبت. || ثَبت. صاحب کشاف اصطلاحات الفنون گوید: نزد اشاعره با لفظ کون و وجود مرادف باشد و نزد معتزله اعم از کون است و شرح آن در ذکرلفظ کون بیاید هم چنین در ذکر لفظ معلوم در این باب بیاناتی ایراد شود. و نیز اطلاق بر وقوع و ایقاع نسبت شود. و شرح آن نیز در لفظ نسبت گفته آید - انتهی.
- به ثبوت رسانیدن ؛ درست کردن.

معنی کلمه ثبوت در فرهنگ معین

(ثُ ) [ ع . ] ۱ - (مص ل . ) استوار شدن ، استقرار یافتن . ۲ - بر جای ماندن ، ایستادن . ۳ - ثابت شدن امری با دلیل و برهان . ۴ - (اِمص . ) پایداری ، دوام . ۵ - استواری ، استقرار. ۶ - تحقق .

معنی کلمه ثبوت در فرهنگ عمید

۱. ثابت شدن امری با دلیل و برهان.
۲. پابرجا بودن، استواری.

معنی کلمه ثبوت در فرهنگ فارسی

استوارشدن، برجای ماندن، پابرجابودن، ثابت شدن امری بادلیل وبرهان، استواری، پایداری
۱- ( مصدر ) ایستادن بر جای ماندن . ۲- استوار شدن استقرار یافتن . ۳- پایدار ماندن . ۴- ثابت شدن . ۵- ( اسم ) قرار. ۶- استواری استقرار. ۷- پایداری دوام . ۸- تحقق . ۹- حکم بوجود نسبت وقوع و ایقاع نیست . ۱۱- مرحله ایرا گویند که تصاویر روی صفحه یا کاغذ عکاسی ثابت شود و برای این کار آنرا در دوای ثبوت ( حمام ثبوتت ) برای مدت کوتاهی ( ۱٠ دقیقه ) فرو برند. معمولا باید برای عمل ثبوت دو حمام هیپوسولفیت بکاربرد: حمام اول که در آن هم. نمونه هاراپشت سرهم مدت ۱٠ دقیقه نگاه میدارند حمام دوم ( تازه ) که در آن عمل ثبوت در حین همان مدت خاتمه می یابد. یادوای ثبوت .محلول ثبو که درعکاسی بکارمیرود و آن عبارت است از : آب معمولی ۱٠٠ سانتیمتر مکعب هیپوسولفیت دوسود۱۵٠ گرم بی سولفیت دوسودتجارتی ۱٠ سانتیمتر مکعب زاج معمولی ۳ گرم .

معنی کلمه ثبوت در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] ثبوت، اصطلاحی در فلسفه و حکمت اسلامی است.
در تداول حکمای اسلامی اصطلاح ثبوتْ مترادف و مساوق با وجود به کار رفته است، چنان که گفته می شود «ثبوت شیء برای شیء ضروری است».
← واسطه ای میان وجود و عدم
مدخل حکما به بحث ثبوتْ قاعده ای است با عنوان قاعده فرعیه که مورد قبول غالب حکما بوده است.طبق این قاعده که ــ تقریرهای متفاوتـی از آن عرضه شـده است ــ «ثبوت شیء لشیء فرع لثبوت المثبت له»، یا به عبارت دیگر ثبوت شیء برای شیء دیگر، فرع بر ثبوت شیء اخیر است.مصداق این قاعده، در اصل، قضایای موجبه حملیه صادقه است که در آن ها به ثبوت صفت یا محمولی برای موضوعی حکم می شود.حال اگر حمل را به معنای «ثبوت شیء لشیء» بگیریم، این قاعده بیان می دارد که اتصاف (ه م) شیء به هر صفتی بالضروره فرع بر وجود آن شیء است و تا موضوع قضیه به نحوی از انحاء تحقق و واقعیت نداشته باشد، نمی توان صفتی را بر آن حمل کرد و آن را موصوف برای صفتی دیگر دانست.
← نظر مخالف ابوالحسن اشعری
(۱) غلامحسین ابراهیمی دینانی، قواعد کلی فلسفی در فلسفه اسلامی، تهران، ۱۳۶۵ش.(۲) محمد ابن رشد، تفسیر مابعدالطبیعة، به کوشش م بویژ، بیروت، ۱۹۳۸م.(۳) ابن سینا، الاشارات و التنبیهات، تهران، ۱۳۷۷ق.(۴) ابن سینا، الشفاء، الٰهیات، به کوشش جورج قنواتی و سعید زاید، قاهره، ۱۳۸۰ق/۱۹۶۰م.(۵) ابن سینا، منطق، به کوشش جورج قنواتی و دیگران، قاهره، ۱۳۷۱ق/۱۹۵۲م.(۶) محیی الدین ابن عربی، الفتوحات المکیة، قاهره، ۱۲۹۳ق.(۷) محمد ابن فورک، مجرد مقالات الشیخ ابی الحسن الاشعـری، به کـوشش د ژیماره، بیروت، ۱۹۸۶م.(۸) عبدالنبـی احمد نگری، دستور العلماء، بیروت، ۱۳۷۵ق/۱۹۷۵م.(۹) توشی هیکو ایزوتسو، بنیاد حکمت سبزواری، ترجمه جلال الدین مجتبوی، تهران، ۱۳۶۸ش.(۱۰) مسعود تفتازانی، شرح المقاصد، به کوشش عبدالرحمان عمیره، بیروت، ۱۹۸۹م.(۱۱) محمداعلی تهانوی، کشاف اصطلاحات الفنون، به کوشش اشپرنگر، کلکته، ۱۸۶۲م.(۱۲) محمد دوانی، حاشیه بر شرح تجرید الکلام قوشچی، چ سنگی.(۱۳) علی زنوزی، رساله حملیه، تهران، ۱۳۶۳ش.(۱۴) ملاهادی سبزواری، حاشیه بر الاسفار.(۱۵) عسکری سلیمانی امیری، «قاعده فرعیه و ثبوت الثابت»، معرفت، قم، ۱۳۷۸ش، س ۸، شم ۱.(۱۶) عبدالحلیم سیالکوتی، حاشیه بر المواقف.(۱۷) محمد صدرالدین شیرازی، الاسفار، بیروت، ۱۹۸۱م.(۱۸) محمد صدرالدین شیرازی، «رسالة فی اتصاف الماهیة بالوجود»، رسائل، چ سنگی، تهران، ۱۳۰۲ق.(۱۹) عبدالرحمان عضدالدین ایجی، «المواقف»، ضمن شرح المواقف، به کوشش محمد بدرالدین نعسانی، قاهره، ۱۳۲۵ق/ ۱۹۰۷م.(۲۰) فخرالدین رازی، المباحث المشرقیة، به کوشش محمد بغدادی، بیروت، ۱۴۱۰ق/ ۱۹۹۰م.(۲۱) قطب الدین رازی، «شرح الاشارات و التنبیهات»، همراه الاشارات.(۲۲) محمود قطب الدین شیرازی، شرح حکمة الاشراق، چ سنگی، ۱۳۱۵ق.(۲۳) محمدباقر میرداماد، «الافق المبین»، مصنفات، به کوشش عبدالله نورانی، تهران، ۱۳۸۵ش.(۲۴) میرزاجان، حاشیة من حواشی الاشارات موسومة و معروفة بالمحاکمات، دارالطباعة العامره، ۱۲۹۰ق.(۲۵) نصیرالدین طوسی، اساس الاقتباس، به کوشش مدرس رضوی، تهران، ۱۳۲۶ش.(۲۶) نصیرالدین طوسی، «شرح الاشارات و التنبیهات»، همراه الاشارات.

جملاتی از کاربرد کلمه ثبوت

خطای دوم خلط بین ثبوت و اثبات است اخلاق ثبوتا مقدم است اما اولا مقدم بر وجود خدا است یعنی بر اساس حسن و قبح ذاتی نباید حسن و قبح افعال را در مقام ثبوت شرعی دانست و ثانیاً در مقام اثبات بسیاری از مسایل اخلاقی را شرع و بسیاری از مصادیق اخلاقی را عقل شرعی بیان می‌کند و معنای این سخن این است که نباید از عقل سکولار و عقل آتئیست در کشف اخلاق بهره برد.
وَ لَکُمْ نِصْفُ ما تَرَکَ أَزْواجُکُمْ الآیة ثبوت میراث و استحقاق آن یا از جهت سبب است یا بحکم نسب، سبب نکاح است و نسب قرابت، و نکاح سبب مودّت است، چنان که اللَّه تعالی گفت: وَ جَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً، و نسب استظهار است و قوّت، چنان که در خبر است: المرء کثیر بأخیه، پس کسی را که ازین خویشان نسبی یا نزدیکان سببی یکی بمیرد آن داغی باشد بر دل وی، و دردی بر جان وی.
آمونیوم تیوسولفات به‌عنوان عامل ثبوت در عکاسی مورد استفاده قرار می‌گیرد که تأثیر آن به مراتب سریع‌تر از سدیم تیوسولفات است.
گر گنه کردند ثابت کن، وگرنه بی‌ثبوت، بی‌گناهان را چرا حبس موبد می‌کنی؟
۴-کتاب فی ثبوت صنعات احکام النجوم (در تأیید فن طالع بینی)؛
بدان که چون حجت عقل ثابت شد بر صحت کرامات، و دلیل بر ثبوت آن قایم شد، باید تا دلیل کتابی نیز معلوم گردد و آن‌چه آمده است اندر اخبار صحاح، که کتاب و سنت بر صحت کرامت و افعال ناقض عادت بر دست اهل ولایت ناطق است و انکار آن جمله انکار حکم نصوص باشد. از آن جمله یکی آن که در نص کتاب ما را خبر داد؛ قوله، تعالی: «وظَلَّلْنا عَلَیْکُم الغَمامَ و أَنْزَلْنا علیکُمُ المَنَّ وَالسَّلوی (۵۷/ البقره).» ابر پیوسته بر سر ایشان سایه داشتی و من و سلوی هر شبی تازه پدیدار آمدی. اگر کسی گوید از منکران که: «آن معجزهٔ موسی بود صلواتُ اللّه علیه روا بود.» ما نیز گوییم که: «این کرامت اولیا، معجزهٔ محمد است، صلی اللّه علیه.» اگر گوید که: «این در غیبت است واجب نکند که این معجزهٔ وی باشد و آن اندر وقت او بود.» گوییم: «موسی علیه السّلام از ایشان غایب شد و به طور رفت. همان حکم باقی می‌بود. پس چه غیبت زمان و چه غیبت مکان. چون آن‌جا معجز اندر غیبت مکان روا بود، این‌جا نیز اندر غیبت زمان روا بود.»
او در دفاع از مفهوم انشایی ولایت فقیه که نقش اصلی را به انتخاب مردم می‌دهد، معتقد است که نصب فقیه از سوی خدا به این معنا که همهٔ فقها -یا یک فقیه غیر معین- از طرف خداوند ولایت دارند در مرحلهٔ ثبوت محال است و قابل تصور نیست. در مرحلهٔ اثبات نیز ادلهٔ کافی برای آن وجود ندارد. پس دلایل عقلی و نقلی ناظر بر ولایت فقیه را باید ناظر به مفهوم انشایی ولایت فقیه دانست.
پیداست در حقیقت بی‌اصل دشمنت کاعدام صرف را متصور بود ثبوت
بدلیل وافی لافتی پی نفی کفر و ثبوت دین بمعارک ازل و ابد تویی و حسام تو یا علی
اکبر ثبوت متولد ۱۳۲۴ خورشیدی در تهران، استاد دانشگاه و پژوهشگر تاریخ و فلسفه اسلامی است.
این کتاب در موضوع توحید به معنای عام آن مشتمل است بر بیان وحدانیت ذات الهی و بیان صفات ثبوتی و سلبی ذاتی و فعلی و نسبت آنها با ذات الهی و حدوث و قدم و نیز قضا و قدر و جبر و تفویض و مسائل و عناوین مرتبط با جبر و اختیار. مباحث اخیر در دوره‌های بعد زیر عنوان افعال الهی و در حال حاضر عموماً زیر عنوان عدل الهی در کتابهای اعتقادی بحث می‌شود.
یکی از مهم‌ترین آثار منسوب به او که منعکس‌کننده نظرات سیاسی اوست گفتگوی محمدکاظم خراسانی با میرزای نائینی پیرامون حکومت دینی است. در صحت این اثر تردید وجود دارد. اکبر ثبوت معتقد است این گفتگو روی داده‌است ولی برخی دیگر چون سید عبدالکریم موسوی اردبیلی، سید علی سیستانی، ذبیح‌الله نعیمیان، محمدعلی نجفی کرمانشاهی، محمدصادق مزینانی و عده‌ای دیگر آن را جعلی می‌دانند. محسن کدیور در مقالات خویش به این گفتگو استناد می‌کند. اصل این گفتگو چاپ نشده و گزیده‌هایی از آن در کتاب محسن دریابیگی (چاپ اول ۱۳۸۶ و دوم ۱۳۸۷) آمده‌است.
رسوا کردت به میان بشر برهان ثبوت «عقل عشر»
پس ورود انبیاء و نزول کتب و ثبوت شرایع، اسباب وصول‌اند نه علت آن؛ از آن‌چه ابوبکر اندر حکم تکلیف چون ابوجهل بود، اما ابوبکر به عدل و به فضل رسید و بوجهل به عدل از فضل بازماند. پس علت وصول عین وصول است نه طلب وصول؛ که اگر طلب و مطلوب هر دو یکی بودی، طالب واجد بودی و چون واجد بودی، طالب نبودی؛ از آن‌چه رسیده آسوده باشد و بر طالب آسایش درست نیاید.
ایکه برهان معجزش صدره بثبوت خدا فرستادی
یکی دیگر از ایراداتی که فخر رازی برای حمل آیه بر علی بن ابیطالب می‌گیرد، این است که می‌گوید: در این آیه در ۷ موضع صیغه جمع به کار رفته و این دلیلی است بر این که این آیه مختص علی نیست. وی همچنین معتقد است علی در حین نزول آیه یعنی زمان حیات پیامبر امام نبوده و حق تصرف نداشته‌است، بلکه فقط پس از محمد می‌شود برای علی امامت قائل شد. پس اگر شیعه ولایت را در آیه فوق ولایت در تصرف و امامت معنا کند برای خدا و رسول ثبوت فعل دارد ولی برای علی در زمان نزول آیه ثابت نیست، که این با ظاهر آیه در منافات است، ولی اگر ولایت به معنی یاری و محبت معنا شود، برای هر سه دسته ثبوت فعل دارد.
متکلمان معتزلی ملاکی را که برای عالم بودن خداوند بر می‌شمرند همان ثبوت معدومات ممکن در ازل است.
یقول اللَّه عزّ و جل: «إِلهُکُمْ إِلهٌ واحِدٌ» احد فی ملکوته، صمد فی جبروته: کبریاؤه رداؤه و علاؤه سناؤه و مجده عزّه و کونه ذاته، ازله ابده و قدمه سرمده و ثبوته عینه و دوامه بقاؤه و قدره قضاؤه و جلاله جماله، سبحانه ما اعظم شأنه و اعلی سلطانه.
کاری ز وجود ناقصم نگشاید گوئی که ثبوتم انتفا میزاید