تواره

معنی کلمه تواره در لغت نامه دهخدا

تواره. [ ت َ رَ / رِ ] ( اِ ) نشیمن و خانه و دیواری را گویند که از نی و علف سازند. ( برهان ) ( از انجمن آرا ) ( از آنندراج ) ( از فرهنگ جهانگیری ) ( از فرهنگ رشیدی ). خانه ای که از نی و علف سازند و در آن مستحفظین باغ انگور پناهنده شوند. ( ناظم الاطباء ) :
بباید رفت آخر چند باشی
چو مُتْواری در این خانه تواره.ناصرخسرو ( از فرهنگ رشیدی ).
تواره. [ ت ُ رَ / رِ ] ( اِ ) خانه ای باشد که در آن بجز سرگین و پلیدی و کاه هیچ نبود. ( صحاح الفرس ). خانه ای را گویند که در آن کاه و سرگین و پلیدیها ریزند. ( برهان ) ( از آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ). زبیل دان. ( ناظم الاطباء ). || خار سر دیوار و دور باغ و فالیز باشد. ( برهان ) ( از آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) :... خاکستر از زیر دیگ هریسه برداشت و ببام برآورد و بر بام او مغاکی بود تا آگنده شود و پاره ای آتش در میان خاکستر بود و وی ندانسته بود، باد برد و آن آتش بر تواره زد و آن تواره درگرفت و از آن جمله بازارها درگرفت. ( تاریخ بخارا ص 113 ).

معنی کلمه تواره در فرهنگ معین

(تُ رِ ) (اِ. ) ۱ - اتاقی که در آن سرگین چارپایان و کاه و غیره ریزند. ۲ - بته های خار که بالای دیوار و گرد باغ و پالیز قرار می دهند.

معنی کلمه تواره در فرهنگ عمید

۱. بوته های خار که بر روی دیوار و دور باغ و پالیز قرار می دهند.
۲. کلبه ای که از بوته ها و شاخ و برگ درخت در کنار کشتزار درست کنند: بباید رفتن آخر چند باشی / چو متواری در این خانهٴ تواره (ناصرخسرو: ۴۶۰ ).
۳. خانه ای که در آن سرگین چهارپایان و کاه و خاروخاشاک بریزند.

معنی کلمه تواره در فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱- اطاقی که در آن سرگین چارپایان و کاه و غیره ریزند . ۲ - بته های خار که بالای دیوار و گرد باغ و پالیر جای دهند .
نشیمن و خانه و دیواری را گویند که از نی و علف سازند . خانه ای که از نی و علف سازند .

معنی کلمه تواره در ویکی واژه

از ایرانی باستان. همریشه با لیتوانیایی tvora «حصار، فنس».
اتاقی که در آن سرگین چارپایان و کاه و غیره ریزند، انبار کاه.
انبار باغ انگور.

جملاتی از کاربرد کلمه تواره

در عملیاتی در سال ۱۹۴۹ به نام «گرین ران»، کمیسیون انرژی اتمی ایالات متحده (انجمن کنسرواتوارهای اروپا) ید-۱۳۱ و زنون-۱۳۳ را در جو نزدیک سایت هانفورد در واشینگتن منتشر کرد که ۵۰۰٬۰۰۰ جریب فرنگی (۲٬۰۰۰ کیلومتر مربع) را آلوده کرد. منطقه ای شامل سه شهر کوچک.
نطفه‌ای را که پشتوارهٔ تست رایگانش مده،که پارهٔ تست
در ضمن خط اتوبوس برون‌شهری پایانه شهید دستواره (معصومی) به شهر جدید پردیس در مسیر متروی نوبنیاد ، بزرگراه شهید بابایی ، تقاطع پل بلوار نیروی زمینی ارتش یا لویزان، ادامه بزرگراه بابایی، آزادراه تهران - پردیس ، شهر جدید پردیس ( میدان امام خمینی- میدان عدالت - فاز ۳ و ۴ ) تردد دارد .
همه چون چرخ گرد خود گردم گرچه خورشید پشتواره کنم
معمولاً چون ساختار یک بسته اسکورم به صورت درختی می‌باشد ؛ معمولاً یک فایل شروع و تعدادی محتوای دیگر به صورت درختواره در اختیار کاربر قرار می‌گیرد که کاربر می‌تواند هر کدام از شاخه‌ها را برای ادامه کار انتخاب کند که البته ممکن است دسترسی به مرحله بعدی در محتوا منوط به مشاهده قسمت قبلی باشد که این کار توسط فایلهای فلش مدیریت می‌شود.
ور خار بهر مطبخ تجرید می کشی طوبی و سدره بشکن و بر پشتواره کن
بگفنند کاین‌ چیست‌؟ گفت‌ این‌ نبی‌ است در این پشتواره جز او هیچ نیست
بنامیزد آن دزد با پشتواره بتایید و توفیق داور گرفته
هر که او روی چو گلش خواهد مدتی خار پشتواره کند
از کوه و پشته گشته گرانپشت و کوهه شان چون پشت سالخوردان از پشتواره‌ها
آرش فولادوند در سال ۲۰۰۹ با همکاری در تأسیس انجمن فرهنگی بهار، به‌طور رسمی فعالیت‌های فرهنگی خود در فرانسه را آغاز کرد. یک سال بعد، گروه کر بهار را با حدود ۱۰ عضو تأسیس و تربیت کُریست‌های آماتور را آغاز نمود. دو سال بعد، با دعوت از دانشجویان و فارغ التحصیلان کنسرواتوارهای عالی پاریس، ارکستر فیلارمونیک پاریس شرقی را پایه‌گذاری کرد.
به موجب بخشنامه، به کلیهٔ دستگاه‌های اجرائی ایران در خصوص نحوهٔ پرداخت حقوق و مزایای کارکنان وظیفه در تاریخ سه‌شنبه، ۱۵ مرداد ۱۳۸۷، حقوق دریافتی استوارها در آن تاریخ بدین‌گونه بود:
آقا محسن را باد شادی و زان باد و باغ آزادی بی خزان. نامه همراهی آقا اسدالله رسید و پرده از چهر نهفته های نهادت بازگشاد، دیدم و رسیدم، در سرکار والا به هنگام خود چونانکه باید و کاری گشاید راز خواهم راند، و روانش از سرگرانی و نامهربانی باز خواهم جست تا از بیغاره و پریشانی بازت خواند، و گرد تیمار که دور از این آستان بر گونه کامت نشسته به آستین دل جوئی بازفشاند ولی این را بدان که چون کار چشم به چشمک و بینائی به توتیا و ریش به رنگ و رفتن به دستواره و دست به موم و خوردن به ورزش و جفتی به داور و نوکری به میانداری کشید، دست از همه شستن و کناره جستن خوشتر. چهر مهر افزای تو رو در سیاهی نهاد و مهر چهرآرای او سر در تباهی. در این پیوند او از تو به فرمان خداوندی بندگی خواهد جست و تو بر دستور پیشین از او چشم پرستندگی خواهی داشت. این خودآمیز اذر و سیماب است و آویز مرغ شب و مهر جهانتاب. هنوز ناپیوسته ساز گسستن است و نبسته تا ز شکستن، سود تو در آن است و ما نیز بر آنیم که سودای نوکری درنوردی و به کیش پیشینگان خویش گرد پیشه و کاری گردی.
شبی با یاران خود به دزدی رفت، خداوند خانه به حس حرکت ایشان بیدار شد و بشناخت که بر بام دزدانند، قوم را آهسته بیدار کرد و حال معلوم گردانید. آنگه فرمود که: من خود را در خواب سازم و تو چنان که ایشان آواز تو می‌شنوند با من در سخن گفتن آی و پس از من بپرس به الحاح هرچه تمامتر که «این چندین مال از کجا بدست آوردی؟» زن فرمان‌بُرداری نمود و بر آن ترتیب پرسیدن گرفت. مرد گفت: از این سؤال درگذر که اگر راستی حال با تو بگویم کسی بشنود و مردمان را پدید آید. زن مراجعت کرد و الحاح در میان آورد. مرد گفت: این مال من از دزدی جمع شده است که در آن کار استاد بودم، و افسونی دانستم که شب‌های مقمر پیش دیوارهای توانگران بایستادمی‌ و هفت بار بگفتمی که «شولم، شولم» و دست در روشنایی مهتاب زدمی و به یک حرکت به بام رسیدمی، و بر سر روزنی بایستادمی و هفت بار دیگر بگفتمی «شولم» و از ماهتاب به خانه در شدمی و هفت بار دیگر بگفتمی «شولم» همه نقود خانه پیش چشم من ظاهر گشتی. به قدر طاقت برداشتمی و هفت بار دیگر بگفتمی «شولم» و بر مهتاب از روزن خانه برآمدمی. به برکت این افسون نه کسی مرا بتوانستی دید و نه در من بدگمانی صورت بستی. به تدریج این نعمت که می‌بینی به دست آمد. اما زینهار تا این لفظ کسی را نیاموزی که از آن خلل‌ها زاید. دزدان بشنودند و از آموختن آن افسون شادی‌ها نمودند، و ساعتی توقف کردند، چون ظن افتاد که اهل خانه در خواب شدند مقدم دزدان هفت بار بگفت «شولم» و پای در روزن کرد. همان بود و سرنگون فرو افتاد. خداوند خانه چوب‌دستی برداشت و شانه‌اش بکوفت و گفت: همه عمر بر و بازو زدم و مال بدست آوردم تا تو کافر دل پشتواره بندی و ببری؟ باری بگو تو کیستی؟ دزد گفت: من آن غافل نادانم که دَم ِ گرم تو مرا به باد نشاند تا هوس سجاده بر روی آب افکندن پیشِ خاطر آوردم و چون سوخته نم داشت آتش در من افتاد و قفای آن بخوردم. اکنون مشتی خاک پسِ من انداز تا گرانی ببرم.
وین گزیر ناگزیران مرد را سودی نکرد دستواره نال‌تر بود و نگشت او را معین
اولین خط اتوبوسرانی در این بزرگراه در سال ۱۳۶۶ با کد ۱۷ از میدان پیروز به میدان امام خمینی دایر شد و سپس در بهمن سال ۱۳۷۲ خط اتوبوس ۱۴۹ از میدان نوبنیاد به میدان هفتم تیر برقرار شد و به مرور زمان خطوط دیگری نظیر میدان نوبنیاد به متروی شهید حقانی و پایانه دستواره به پایانه شهید افشار دایر که پس از مدتی همگی این خطوط منحل یا در خطوط دیگر ادغام شدند.
آیدین صفا آکای ( آگوست ۱۹۵۰) است که یک دیپلمات و قاضی اهل ترکیه است. او عضو هیئت قضاتی است که قرار است در پرونده آگوستین نگیراباتواره، وزیر پیشین برنامه دولت رواندا در نسل‌کشی سال ۱۹۹۴ بازنگری کند. او مصونیت دیپلماتیک دارد اما در پی کودتای ترکیه به بازداشت شده‌است. او در سال ۱۹۷۲ از دانشکده حقوق دانشگاه آنکارا فارغ‌التحصیل شده است. او در رشته حقوق بشر دکتری گرفته است.