تهمتن

معنی کلمه تهمتن در لغت نامه دهخدا

تهمتن. [ ت َ هََ ت َ ] ( ص مرکب ) مردم قوی جثه و شجاع و بی نظیر را نیز گویند چه معنی ترکیبی این لغت بی همتاتن است ؛ یعنی تنی که عدیل و نظیر نداشته باشد. ( برهان ). از«تهم » + «تن » به معنی دارنده بدن قوی. ( حاشیه برهان چ معین ). قوی. نیرومند. شجاع. دلیر. ( فرهنگ فارسی معین ). بی همتا در بزرگی و حشمت و مردی و قامت. ( صحاح الفرس ). پهلوان. ( شرفنامه منیری ). معنی ترکیبی آن بزرگ تن است. ( آنندراج ). قوی جثه و شجاع و زورآور و دلاور و زبردست سهمگین و مهیب و بی نظیر و بی همتا. ( ناظم الاطباء ). تهم. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ) :
در میان مهد چشم من نخسبد طفل خواب
تا ببینم روی آن برجیس رای تهمتن.منوچهری.هم وصف تو اندر لب ناهید مغنی
هم نام تو بر بازوی مریخ تهمتن.شرف شفروه ( از انجمن آرا ).عاجزش کرده نورسیده زنی
از تنی اوفتاده تهمتنی.نظامی.کدامین تهمتن بدو پادشاست.نظامی.یکی تن که درپیش صد تن بود
اگر خود تهمتن بود زن بود.امیرخسرو.|| به معنی سپهدار و لشکرکش و خداوند سپاه هم هست. ( برهان ). خداوند سپاه گران. ( شرفنامه منیری ). سپهدار و لشکرکش و خداوند سپاه. ( ناظم الاطباء ). || ( اِ ) بندگی و فرمانبرداری کردن را نیز گویند. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ).
تهمتن. [ ت َ هََ ت َ ] ( اِخ ) از القاب رستم زال است. ( برهان ) ( فرهنگ فارسی معین ). یکی از القاب رستم است زیرا که او عظیم الجثه و شجاع و بی همتا بود. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). و نیز رستم را نامند و پیلتن هم گویندش. ( شرفنامه منیری ). یکی از القاب رستم است چون که عظیم جثه بود و در مردانگی و دلاوری بی مثل و همتا بود او را به این لقب ملقب ساختند. ( فرهنگ جهانگیری ). لقب رستم زیرا که دلاور بی همتا بود. ( فرهنگ رشیدی ). از القاب رستم. ( ناظم الاطباء ). در شاهنامه تهمتن لقبی است که به رستم داده شده ؛ یعنی بزرگ پیکر و قوی اندام. در واقع تهمتن معنی کلمه رستم است چه رستم نیز مرکب از دو جزء: نخست از کلمه «رئوذ» که به معنی بالش و نمو است... کلمه مذکور از ریشه فعل رئود که به معنی بالیدن است می باشد از همین کلمه است رستن و روئیدن. دوم از کلمه تهم. بنابراین رستم درست به معنی تهمتن است یعنی کشیده بالا و بزرگ تن و قوی پیکر.... ( یشتها ج 2 ص 139 ) :

معنی کلمه تهمتن در فرهنگ معین

(تَ هَ تَ ) (ص مر. ) ۱ - دارای تنی نیرومند. ۲ - شجاع ، لقب رستم .

معنی کلمه تهمتن در فرهنگ عمید

۱. تنومند، تناور، قوی جثه، نیرومند.
۲. دلیر. &delta، دراصل لقب رستم، پهلوان داستانی ایران است.

معنی کلمه تهمتن در فرهنگ فارسی

لقب رستم بن زال .
تنومند، تناور، دلیری، قوی جثه، لقب رستم پهلوان
( صفت ) ۱- قوینیرومند.۲ - شجاع دلیر . ۳- ( اسم ) لقب رستم بن زال . ۴ - ( اسم ) لقب بهمن بن گشتاسب .
فلک نهم نام فلک نهم است که از همه افلاک بزرگتر است و بر همه احاطه دارد

معنی کلمه تهمتن در فرهنگ اسم ها

اسم: تهمتن (پسر) (فارسی) (تاریخی و کهن) (تلفظ: tah (a) m tan) (فارسی: تَهمتن) (انگلیسی: tahm tan)
معنی: دارنده تن نیرومند، لقب رستم پهلوان شاهنامه، ( در قدیم ) تنومند، قوی جثه، نیرومند، ( اَعلام ) ( در شاهنامه ) لقبِ رستم پهلوانِ داستانی شاهنامه، ( در اعلام ) از القاب رستم زال

معنی کلمه تهمتن در دانشنامه آزاد فارسی

رجوع شود به:رستم (شاهنامه)

جملاتی از کاربرد کلمه تهمتن

مهرماه سال ۱۳۹۷ شعبه اول دادگاه عمومی ۱ فارس با ریاست مهرداد تهمتن و وحید اسدی؛ وحید افکاری را از با اتهام «معاونت در قتل» به ۲۵ سال حبس تعزیری محکوم کرد. نوید افکاری هم بابت اتهام «قتل» یک نیروی امنیتی به اعدام محکوم شد.
برانگیخت آن پیلتن را ز جای تهمتن هم آن کرد کاو دید رای
همان رای زد با تهمتن بر آن چنین تا رخ روز شد در نهان
تهمتن کمربند کهرم گرفت مر او را ازان پشت زین برگرفت
ز نام تهمتن کم گو ز دستان داستان کم جو که‌درچاه وقفس جویی چوجویی رستم و زالش
توئی کز غایت دولت همی گوید تو را گردون تهمتن دل نریمان تن سکندر عز فریدون فر
چو گیو اندر آمد بایوان ز راه تهمتن بیامد ز نخچیرگاه
به شک فتاد تهمتن که خود مگر بزه کرد از انکه رفت به پیکار دوستان رستم
در میان مهد چشم من نخسبد طفل خواب تا نبینم روی آن برجیس رای تهمتن
تهمتن همی رفت نیزه به دست چو بیرون شد از جایگاه نشست
خانواده مقتول از همان اول هر گونه آشنایی با ما را منکر شدند. به قاضی گفتم اگر کسی شاهد بوده، برای شهادت احضارش کنید. اگر خطوط موبایل من در منطقه وقوع قتل آنتن‌دهی داشته، یا دوربینی من را ثبت کرده، نشان دهید. اگر آلت جرمی از من یا خانه ما کشف شده، نشان دهید؛ ولی بدون شک همچین ادله‌ای وجود خارجی نداشته؛ چون ما بی‌گناه بودیم. قاضی به نام مهرداد تهمتن فقط ما را نگاه می‌کرد. من گفتم شهودی دارم که نشان می‌دهد من در زمان قتل جای دیگر بودم و من را دو سال بی‌گناه در زندان نگه داشتید. وقتی این‌ها را می‌گفتم قاضی فقط خندید و تمسخر کرد و پرسید اتهامت را قبول داری یا نه. من می‌خواستم خبرنگاران و رسانه‌ها در دادگاه باشند اما قاضی مخالفت می‌کرد.
جهاندار با تهمتن یک دو روز برفتند با گرد گیتی فروز
چه گردد چیره بر مرد تهمتن اگر نبود شراب و زن.»