ته دیگ. [ ت َه ْ ] ( اِ مرکب ) ته گیره. چیزی که از طعام برشته ، ته دیگ چسبیده باشد. ( آنندراج ): ته دیگی ؛ جزء برشته ای ازغذا که به دیگ می چسبد. ( ناظم الاطباء ). قسمتی از پلویا چلو که در ته دیگ رنگ سرخ گیرد و برنجها بهم پیوسته میگردد. قسمت زیرین پلو و چلو که سرخ و سخت شده باشد. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). رجوع به ته شود. - ته دیگ تراشیدن ؛ بد نواختن ذات اوتاری. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ).
معنی کلمه ته دیگ در فرهنگ معین
(تَ ) (اِمر. ) ورقه ای از برنج ، سیب - زمینی یا نان که در ته دیگ چسبیده و برشته شده باشد.
معنی کلمه ته دیگ در فرهنگ عمید
مقداری از پلو که در تهِ دیگ چسبیده و برشته شده باشد، ته گیره.
معنی کلمه ته دیگ در فرهنگ فارسی
( اسم ) ورقه ای از پاکیزه کردنپیراستن پاک داشتن . ۲ - پاکیزه کردن اخلاق . ۳ - اصلاح کردن از عیب و نقص ( شعر یا نثر را ) . ۴ - ( اسم ) پیرایش . ۵ - پاکیزگی . جمع : تهذیبات . یا تهذیب اخلاق . ( علم ) . یا تهذیب نفس .
معنی کلمه ته دیگ در ویکی واژه
ورقهای از برنج، سیب - زمینی یا نان که در ته دیگ چسبیده و برشته شده باشد.
جملاتی از کاربرد کلمه ته دیگ
دولت فهرست انتخابی را در برنامه تحصیل گنجانده که شامل ۱۱ درس در دو رشته میشود: رشته علوم تجربی یا علوم انسانی و ۱۲ درس دیگر در چهار رشته دیگر: علوم زیستی، علوم کلی، علوم اجتماعی و اقتصاد و علوم انسانی و ادبیات. گزینههایی که در هر رشته قرار دارند از لحاظ تعداد موضوعات درسی دچار تغییر نشدهاند؛ ولی موضوعات درسی که در این برنامه آموزشی قرار ندارند از لحاظ نمده و انسجام جدی محسوب نمیشود. در حالیکه دروسی که در بین این رشتهها آموزش داده میشوند چالش برانگیزد و در نمره نهایی تأثیرگذار هستند.
از آن دقیقه که کفگیر خورده به ته دیگ چو دیگ بر سر آتش نشسته می جوشم
نکته دیگر تیپ خاص و بازی همیشگی فخیم زاده است. در اشباح نیز طبق سنت فیلمهای پس از انقلاب، شکنجه گر ساواک قیافه کج و کوله و کریهی دارد. میرلوحی هم موضوع را غلیظ تر کرده و با درست کردن سبیل و موهای فخیم زاده به آن شکل زننده، قضیه را شدت بخشیدهاست…
این کشور نسبت به بخشی از جنوبگان ادعای ارضی دارد، جایی که برای مدت بیش از یک قرن پایگاه اورکاداس از آغاز سال ۱۹۰۴، تحت حضور اشغالگرانه و پیوسته دیگر کشورها قرار گرفتهاست.
نکته دیگر اینکه قرآن و آموختن عربی، کمک زیادی به معلومات ادبی و گنجینه دانش مذهبی یغما کرده و زمینه مناسبی برای سرودههای مذهبی سالهای بعدش فراهم آورده است.
اولا وقایع نگار را از سفارت بیهوده فارغ ساز، گنج قارون چیست؟ چرخ وارون کیست؟ از اینجا تا گاو و ماهی و از آنجا گاو و ماهی؛ هر قدر بالا و پائین برویم درهم و دینار و ثابت و سیارشان را بر یک کفه میزان بگذاریم حاشا و کلا که با یک کنج از یک گنج تو هم سنگ شود. چرا با این طالع ادعای پادشاهی نمیکنی؟ عقلت منم ادعای خدائی کن، تخت و کرکس بخواه، تیر و ترکش ببند رو ببالا برو. علی آباد و ساری همسایه هستند. کل شیئی یرجع الی اصله. اگر مصر عالم عزیزی دارد توئی الیس لی ملک مصر بگو ریش و سبیل بعقدالآل بیارا، هامان بیار، طرح صرح ببند ازلعلی اطلع الی آل موسی. بفرما استغفرالله با ایچ آقاسی برانداز، تلافی پارسال را از آن گیلانی در آر. اگر خسرو پرویز نیستی پس چه چیزی که مخدوم عزیزم بتعجیل صبا و سرعت شمال رو به آن طرف حامل گنج است و متحمل رنج. اگر من جای تو بودم بطالب آملی طاووس و حضرت ملانظر علی قانع میشدم. باربد و نکیساکو؟ اثنی عشر الف قینه مغنیه کجاست؟ تار و ترانه بخواه، چنگ و چغانه بیار، کوه و صحرا و راه و بی راه عود وعنبر بسوز، رو و بربط بساز. کاتب فراهانی کیست، حسن خسروخانی چه کاره است/ عاشق شیرین شو، بی دل و بی دین باش. شابور بارمن بفرست، تمثال بگلبن بیاویز. عوانان چه سگند؟ رزم بهرام بجوی، خون بسطام بریز. تو کجا و توق کرمانشاه؟ مگر مداین خراب است، از عقبه بگذر، در تنگ را بگذار، سر میل را بردار. طاق بستان را بساز، آن شکسته دیگر را درست کن. اگر پیغمبر ص در عرب نیست اولادش در عجم هست و اینکه بتو نامة کرده و نصیحت فرستاده؛ نامة را بدر و نصیحت را مشنو، هر چه دلت خواهد بکن. امروز در قلمرو زر دست دست تست، قلمرو علیشکر نیست که ملوک الطوایف باشد، خودتی و خودت. وحده لاشریک له.
در دوره زندیه و قاجار نیز مشعشعه تا مدتها در هویزه و گاهی در دیگر نواحی خوزستان ولایت داشتند، که البته دیگر همراه با اقتدار و قدرت مطلق نبود علاوه بر آن ظهور دیگر قبایل عرب مانند بنی کعب و آل کثیر روز به روز از نفوذ مشعشعیان در خوزستان میکاست.
وژوه قطره باران که می چکد از سقف چنانکه بکران ته دیگ و طلمه نام کماج
گفتم: الحق روز این صوت هست، اما آن را استادم تا این یک نکته دیگر بشنوم و بروم. گفتند: نامهیی بود بخطّ سلطان مسعود بوی که علی حاجب که امیر را نشانده بود، فرمودیم تا بنشاندند و سزای او بدست او دادند تا هیچ بنده با خداوند خویش این دلیری نکند، و خواستم این شادی بدل امیر برادر رسانیده آید که دانستم که سخت شاد شود. و امیر محمّد سجده کرد خدای را، تعالی، و گفت: «تا امروز هر چه بمن رسید، مرا خوش گشت که آن کافر نعمت بی وفا را فروگرفتند و مراد او در دنیا بسر آمد» و من نیز با یارم برفتیم.
بر اوج ملک شاه که گردون دیگرست رأی تو هست ثابته دیگر آمده
نکته دیگرست اینجا خرد که بدان نکته آن قیام رواست
قضای رفته دیگر مینیاید گره کو بسته اینجاگه گشاید
جک لمون برای بازی در این فیلم جایزه گلدن گلوب بهترین بازیگر نقش اول مرد در فیلم موزیکال یا کمدی را دریافت کرد. این فیلم در پنج رشته دیگر از جمله بهترین فیلم موزیکال یا کمدی، بهترین کارگردانی، بهترین بازیگر زن و بهترین فیلمنامه نامزد شد.
هزار نکته بیان میکند به جنبش ابرو هزار نکته دیگر که مشکل است بیانش
« بعثه الاسلامی را تا حالا نتوانستم بفرستم. جمشید مفتاح بالاخره موفق شد که اجازه حرکت را بگیرد و محتمل است تا هفته دیگر مسافرت کند و گویا به پاریس خواهد آمد. کتاب را به او می دهم بیاورد.»
پس برود و به هفته دیگر باز آید. خورنده بیند براست و چپ روی وی، و آن جمال و کمال خلقت وی همه دیگرگون گشته. خورنده از چشم بیرون میآید، و در بینی میشود، و از بینی بیرون میآید، و در دهن میشود. آن گه جان بفریاد آید، و گوید: آه صرت جیفة قذرة! کجا است آن قدّ و بالای تو کجاست آن جمال و کمال تو؟ کجاست آن صورت زیبای تو؟ کجاست آن محاسن نورانی تو؟ کجاست آن گفت دلربای تو؟ کجااند عیال و فرزندان تو؟ که از بهر ایشان بار کشیدی، و رنج بردی، تا به بینند حال و جای تو، و عبرت گیرند بکار تو. این املک الطّویل؟
وان بادریسه هفته دیگر غضاره شد و اکنون غضاره همچو یکی غنج پیسه گشت