تنصر

معنی کلمه تنصر در لغت نامه دهخدا

تنصر. [ ت َ ن َص ْ ص ُ ] ( ع مص ) ترسا شدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || مروسیدن به یاری کردن. ( منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

معنی کلمه تنصر در فرهنگ معین

(تَ نَ صُّ ) [ ع . ] (مص ل . ) ۱ - مسیحی شدن ، نصرانی گردیدن . ۲ - به کسی یاری رساندن .

معنی کلمه تنصر در ویکی واژه

مسیحی شدن، نصرانی گردیدن.
به کسی یاری رساندن.

جملاتی از کاربرد کلمه تنصر

بهترین زمانه مستنصر که عیال ویند انسی و جان
مستنصریم ور ازین بگردم چون دشمن بی‌دینش بد فعالم
مر عقلا را به خراسان منم بر سفها حجت مستنصری
اینست قول هر گروهی اندر برزخ که یاد کرده شد، و ما حقیقت برزخ بفرمان خداوند روز کار المستنصر بالله صلوات الله علیه و علی آبائه الطاهرین و ابنائه الاکرمین اندر کتاب «مصباح» یاد کرده ایم.
آنار کریموف در ۳ ژوئیه سال ۱۹۷۷ در شهرستان فضولی، از توابع قره باغ، در آذربایجان شوروی به دنیا آمد. او در سال ۱۹۹۸ مدرک کارشناسی زبان و ادبیات عربی را از دانشکده خاورشناسی دانشگاه دولتی باکو به دست آورد. سپس در سال ۲۰۰۳، از مقطع کارشناسی ارشد در رشته روابط بین‌الملل و دیپلماسی آکادمی مدیریت عمومی جمهوری آذربایجان دانش‌آموخته شد. در سالهای متعاقب، دوره‌های آموزشی دیپلماسی‌ای در مدرسه مستنصریه در عراق، دانشگاه علوم دیپلماسی در مصر، آکادمی دیپلماتیک وین در اتریش، دانشگاه بین‌المللی حقوق بشردوستانه در ایتالیا، و کمیته بین‌المللی صلیب سرخ در لهستان و… گذراند.
۱۰ یا ۱۱ ژوئن ۳۲۳ ق م بود که اسکندر در سن ۳۲ سالگی در کاخ بختنصر در بابل درگذشت. جزئیات مرگ او اندکی متفاوت نقل شده‌است. طبق روایت پلوتارک، اسکندر تقریباً ۱۴ روز پیش از مرگش، از دریاسالار نئارخوس پذیرایی کرد و شب و روز بعد را به همراه مدیوس لاریسایی به باده‌گساری گذراندند. اسکندر تب کرد و حالش وخیم‌تر شد تا اینکه توان حرف زدن را از کف داد. سربازان معمولی که از وضعیت سلامتی او نگران بودند از مقابل او به صف عبور می‌کردند و اسکندر در سکوت مطلق برای آن‌ها دست تکان می‌داد. از دیودور نقل است که اسکندر پس از سرکشیدن کاسهٔ بزرگی از شراب خالص به افتخار هراکلس دچار درد شد و پس از تحمل رنج و الم درگذشت. آریان نیز همین روایت را به عنوان شق ثانی مطرح می‌کند اما پلوتارک صریحاً منکر این روایت می‌شود.
احمد مُستَعلی (نام کامل: أبو القاسم أحمد بن معد المستنصر بالله بن الظاهر بن علی بن منصور المستعلیٰ بالله) نهمین خلیفه فاطمی در مصر و مراکش بود؛ وی به جانشینی معاذ مستنصر رسید. اسماعیلیان، مستعلی را به عنوان نوزدهمین امام خود پذیرفته‌اند؛ در حالی که نزاریان، برادرش نزار را به امامت پذیرفتند. در زمان حکومت او، صلیبیان توانستند بر اورشلیم سلطه یابند. مستعلی در قاهره در سال ۱۱۰۱ میلادی درگذشت. مدت فرمانروایی او هفت سال و دو ماه بود.
مستنصر در سال ۶۴۰ هجری/۱۲۴۲ میلادی در بغداد درگذشت.
جلال الدین سیوطی از عالمان بزرگ اسلامی(۹۱۱ ق- در درالمنثور (ج۴، ص ۱۶۵) به نقل از ابن جریر از حذیفه ابن الیمان صحابی محمد می‌آورد که او گفت: «چون بنی اسرائیل در روز سبت سرکشی کرد و برتری جست و پیامبران را کشت، خداوند بختنصر را بر ایشان برانگیخت تا اینکه به بیت‌المقدس وارد شد و در عوض خون زکریا، هفتاد هزار نفر از ایشان را کشت و خاندانشان و فرزندان انبیا را به اسارت گرفت و زینت آلات بیت‌المقدس را با خود به بابل برد.»
بکت جدر المستنصریة ندبة علی العلماء الراسخین ذوی الحجر
مستنصری معانی و حکمت به نظم و نثر بر امتت که خواند الا که حجتش؟
وَ إِنِ اسْتَنْصَرُوکُمْ فِی الدِّینِ یعنی و ان استنصروکم الذّین آمنوا و لم یهاجروا عن الکفار، فَعَلَیْکُمُ النَّصْرُ إِلَّا عَلی‌ قَوْمٍ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَهُمْ مِیثاقٌ عهد الی مدة او موادعة فلا تغدروا.
او جواب نداد، از آنکه او را از ذکر حق پروای خلق نبودی، تا روزی الحاح کردند. گفت: مرا استادی بود و مردی سخت بزرگ بود و من از وی علم می‌آموختم. چون عمرش به آخر رسید و کشتی عمرش به گرداب اجل فروخواست شد، من بر بالین او نشسته بود م. ناگاه چشم باز کرد و مرا گفت: ای سفیان! می‌بینی که با ما چه می‌کنند؟ پنجاه سال است که تا خلق را راه راست می‌نماییم و به درگاه حق می‌خوانیم. اکنون مرا می‌رانند و میگویند برو که مارا نمی‌شایی و گویند که گفت: سه استاد را خدمت کردم و علم آموختم چون کار یکی به آخر رسید جهود شد و در آن وفات کرد. دیگر تمجس ثالث تنصر از آن ترس طراقی از پشت من بیامد و پشتم شکسته شد.
موید فی الدین شیرازی، یکی از برجسته‌ترین شخصیت‌های دعوت دینی و سیاسی اسماعیلی در دوره فاطمیان بوده است. در اوج قدرت فاطمیان در طی قرن پنجم/ یازدهم بیشتر عمر خود را در خدمت خلیفه و امام اسماعیلی مستنصر بالله به عنوان داعی در منصب‌های مختلف اداری، سیاسی، نظامی و دینی گذرانید و سرانجام به بالاترین مقام در دعوت اسماعیلی یعنی مرتبه داعی الدعاتی رسید.
ابن نجار آخرین دوره عمر خود را در بغداد به تدریس و تألیف گذراند و پس از تأسیس مدرسه مستنصریه (631 هجری قمری) به تدریس گماشته شد.
مستعصم پسر خلیفه عباسی مستنصر و مادرش هاجر پس از مرگ پدر، در اواخر سال ۱۲۴۲ به سلطنت رسید. به دلیل مخالفتش با به قدرت رسیدن شجر الدر به سلطنت مصر در طول جنگ صلیبی هفتم مشهور است. گفته شده او به مصر پیام فرستاد و گفت: اگر در آنجا مرد ندارید به ما بگویید تا بفرستیم. در سال ۱۲۵۵/۱۲۵۶ میلادی هولاکو خان پادشاه ایلخانان خلیفه را مجبور کرد که نیروهای خود را برای لشکرکشی به الموت به او قرض دهند.
خلیفه-امام فاطمی المستنصر بالله از اوایل سلطنت خود علناً پسر بزرگش نزار را به عنوان وارث خود به عنوان خلیفه-امام فاطمی بعدی معرفی کرده بود. داعی حسن صباح، که در مصر اسماعیلی شده بود، شخصاً توسط المستنصر از این حقیقت آگاه شد. پس از مرگ المستنصر در سال ۱۰۹۴ م، افضل شاهانشاه، می‌خواست مانند پدرش دیکتاتوری را بر دولت فاطمی اعمال کند. افضل کودتایی طراحی کرد و برادر همسرش، احمد مستعلی را بر تخت فاطمی نشاند. افضل مدعی شد که المستنصر به نفع مستعلی حکم صادر کرده‌است و بدین ترتیب رهبران اسماعیلی دربار فاطمیون و الدعات فاطمی در قاهره، پایتخت فاطمیان، احمد مستعلی را تأیید کردند.
اَرویٰ صُلَیْحی (۱۰۴۸ - ۱۱۳۸) (نسب: اَرویٰ بنت احمد بن جعفر) شهبانوی یمنی؛ حاکم درازمدت یمن (۱۰۶۷-۱۱۳۸ م) بود. ملکه اروی روابط یمن را با فاطمیان مصر تقویت نمود. ملکه اَرویٰ از سوی هشتمین خلیفه فاطمی، امام المستنصر بالله به مقام حاکم بلاد یمن برای ترویج مذهب اسماعیلیه تعیین شد.
بشتاب سوی حضرت مستنصر ره را ز فخر جز به مژه مسپر
چون محقق شد که ادراک هستی جزوی کل هستی​ها را ضروری است بباید دانست که وقت​ها ادراک هستی کلی مظهر و آئینه ادراک جزوی بود و این مقام معرفت است. نص: اولم یکف بربک و اللّه نور السماوات و الارض و من عرف نفسه فقد عرف ربه مبین این مقام است. و گاه عکس این بود که مقام علم است.و آیات: سنریهم آیاتنا فی الآفاق و فی انفسکم افلا تنصرون مبین این مقام است. بلکه بیشتر آیات تنزیل و اخبار و آثار در این قسم وارد است، از آنکه به افهام اقرب است و مستلزم ادراک ادراک است، که حکمت بعثت رسل و انبیا است. آنچنان که بیان کرده شود. انما انت مذکر، کلا انها تذکرة.