نصرانی

بود شاهی در جُهودان ظلم‌ساز دشمنِ عیسی و نصرانی گُداز

آن شیشه که مرغ طرب بزم مسیحاست پیش آر که زد مرغ چو نصرانی مولو

چنان دان که از قوم نصرانیان چلیپا کسی جکسه ی باز کرد

راند او را جانب نصرانیان کرد در دعوت شروع او بعد از آن

ابو نواس گفت: روزی به خرابه‌ای شدم. مشکی پر آب دیدم که به دیوار تکیه دارد. هنگامی که به میانه‌ی خرابه رسیدم. نصرانیی را دیدم که سقایی بر وی خفته است. هنگامی که را (؟مرا) دیدند، مرد سقا برخاست، مشک خویش را برداشت و بگریخت.

صفای خاطر اوگاه معرفت بِِبَرَد کدورت از دل نصرانی و مَجُوس و یهود

با چنین نادره اسلام خوش آن شرک قدیم نسبتی نیست به هم ناصب و نصرانی را

صورتی از جنس ما هم ینحتون زمره ی نصرانیانش یعبدون

مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ عَمِلَ صالِحاً آمن الیهود من یهودیته، و النصرانی من نصرانیته و الصابئ من صابئیته، و المنافق من نفاقه، فآمنوا بالبعث من بعد الموت، فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ حین یخاف اهل النار، وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ حین یحزن اهل النار.

زیادت ز تاریخ‌های نوی یهودی و نصرانی و پهلوی