تفاصیل

معنی کلمه تفاصیل در لغت نامه دهخدا

تفاصیل. [ ت َ ] ( ع اِ ) ج ِ تفصیل. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به تفصیل شود.

معنی کلمه تفاصیل در فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] (مص . اِ. ) جِ تفصیل . ۱ - شرح و بسط ها. ۲ - فصل های جدا از هم .

معنی کلمه تفاصیل در فرهنگ عمید

= تفصیل

معنی کلمه تفاصیل در فرهنگ فارسی

شرح وبسطها، جمع تفضیل
( مصدر اسم ) جمع تفصیل . ۱ - شرح و بسطها . ۲ - فصلهای متمایز از هم .

معنی کلمه تفاصیل در ویکی واژه

جِ تفصیل.
شرح و بسط‌ها.
فصل‌های جدا از هم.

جملاتی از کاربرد کلمه تفاصیل

چون حق به تفاصیل شئون گشت بیان مشهود شد این عالم پر سود و زیان
پس از پدید آمدن ذات خویش، ذات حق سبحانه و تعالی ببیند و در بسیاری تفاصیل و اجزا و اطراف خویش، کمال قدرت حق بیند و در عجایب حکمتها و منافع اطراف خویش، کمال علم حق بیند و در اجتماع آنچه در می بایست، به ضرورت یا به حاجت یا برای نیکوئی و زینت که همه با خویش آفریده یابد، لطف و رحمت خدای تعالی بیند، پس بر این وجه معرفت نفس آئینه و کلید معرفت حق سبحانه و تعالی باشد.
ای عاشق گفتار و تفاصیل سخن ای گر ز سخنوران قهارهٔ کن
بنابر عقیده مسلمانان، قرآن، به مثابه قانون اساسی اسلام، بیشتر کلیات را بیان کرده و تبیین تفاصیل و جزئیات را به روایات واگذار کرده‌است، از این‌رو روایات، پس از قرآن، مهم‌ترین منبع شناخت دین اسلام به شمار می‌آید. بدین جهت، مسلمانان به فراگیری، ثبت و تدوین احادیث، به‌رغم برخی فراز و نشیب‌ها، توجه کرده و مجموعه‌های حدیثی را شامل هزاران روایت در تمام موضوعات مورد نیاز دین‌داران، فراهم آوردند. پس از آن، دانش‌های رجال، تاریخ حدیث، مصطلحات حدیث، فقه‌ الحدیث و... برای حفظ، نشر، فهم و تبیین میراث روایی پدید آمد.
سر جریده ز وی اندر گیرم چون تفاصیل ذخایر شمرم
التفاصیل نخستین کتاب فریدون توللی است که در نیمه اول دهه ۱۳۲۰ منتشر شد. این کتاب مجموعه‌ای است از مقامات طنزآمیز به نظم و نثر در تمسخر سیاستمدارانی چون احمد قوام و سید ضیاءالدین طباطبایی. قطعات طنز این کتاب را محمدتقی بهار در زمان خود تعریف و تمجید کرد.
فرموده است شاه رسل آنکه در کلام شرح نبوتش بتفاصیل آیتست
گرچه همی دید در اجمال ذات حسن تفاصیل شئون و صفات
به خدایی که مجمل روزی به تفاصیل او رساند و بس
مده از نفس ضال و دیو مضل به تفاصیل لفظ و معنی دل
علم تو همیخواند از اجمال تفاصیل رای تو همی بیند ار آغاز سرانجام
همانا که گویی که این درجات توحید بر من مشکل است این را شرح باید کردن تا بدانم که همه از یکی چون بینند؟ و اسباب بسیار می بینم همه را یکی چون بینند؟ و آسمان و زمین و خلق را می بیند و این همه یکی نیست، بدان که توحید منافقان به زبان است و توحید عام به اعتقاد و توحید متکلم به دلیل، این سه فهم توانی کرد. اشکال در این توحید بازپسین است. اما توحید چهارم توکل را بدین حاجت نیست و توکل را توحید سیم کفایت است و این توحید چهارم در عبارت آوردن و شرح کردن کسی را که بدان نرسیده باشد دشخوار بود، اما در جمله این مقدار بدان که روا باشد که چیزهای بسیار باشد لکن آن چیزها را به یک دیگر نوعی از ارتباط بود که بدان ارتباط چون یک چیز شود. و چون در دیدار عارف آن وجه آید یکی دیده باشد و بسیاری ندیده باشد، چنان که در مردم چیزهای بسیارست از گوشت و پوست و سر و پای و معده و جگر و غیر آن، ولکن در معنی مردم یک چیز است تا باشد که کسی مردمی را داند و از تفاصیل اعضای وی با یاد نیاورد. اگر وی را گویند چه دیدی؟ گوید یک چیز بیش ندیدم. مردمی دیدم.