تغزل
معنی کلمه تغزل در فرهنگ معین
معنی کلمه تغزل در فرهنگ عمید
۲. شعر عاشقانه.
معنی کلمه تغزل در فرهنگ فارسی
۱ -( مصدر ) غزل سرایی کردن شعر عاشقانه گفتن . ۲ - عشق ورزیدن . ۳ - ( اسم ) غزل سرایی . ۴ - عشق ورزی . جمع : تغزلات .
معنی کلمه تغزل در دانشنامه اسلامی
تَغَزُّل، در لغت به معنیِ عشق ورزیدن و اصرار و پافشاری بر آن اما در اصطلاح ادبی به ابیاتی گویند، در شکل و معنای غزل که به طور معمول به تعدادِ ۵ تا ۱۵ بیت، در آغاز شعر مدحی (قصیده) قرار می گیرد و در آن از حالات عشق، وصف معشوق و یا توصیف طبیعت سخن گفته می شود.
شباهت موضوعی
از نظر موضوعی، تغزل شباهت بسیار با دو جزء از اجزاء قصیده یعنی «تشبیب» و «نسیب» دارد. شمس قیس رازی بی آنکه از تغزل سخنی در میان آورد، «تشبیب» و «نسیب» را همپایه غزل آورده است، با این وجود، بسیاری بر این باورند که تفاوت چندانی میان تغزل و دو جزء یاد شده ــ که می توان ازآن دو به ترفندها و شیوه های هنرمندانه در قصیـده سرایی تعبیر کرد ــ وجود ندارد
دلیل و محل استفاده
استفاده از تغزل بدین منظور صورت می گرفت که شعر مدحی، مانند غزل لطافت یابد و ممدوح به شنیدن آن اشتیاق بیشتری پیدا کند. از این رو ست که به باور محققانی مانندِ مؤتمن، شاعران پارسی گوی متقدم، تغزل را غزل می نامیدند. تغزل در میان انواعِ شعر فارسی، بخشی از قصیده و مسمط به شمار می آید. تغزل بیش تر در ابتدا و گاه در انتهای قصیده جای می گیرد. از بابِ مثال، زمانی که تغزل در ابتدای یک قصیده جای می گیرد، به طور معمول با یک یا دو بیت به نام «تخلص» به بدنه اصلی قصیده اتصال می یابد. تغزل گاهی هم در پایان یک قصیده می آید. بدین شکل، پیش از آن که شاعر به دعای ممدوح بپردازد، غزلی با مطلعِ مصرّع تضمین می کند تا شنونده از خستگی و کسالت به درآید و تأثیری نیکو در وی باقی گذارد.
تغزل در شعر فارسی
...
[ویکی اهل البیت] تغزل (شعر). تغزل در شعر به ابیاتی می گویند که به تعداد ۵ تا ۱۵ بیت، در آغاز شعر مدحی (قصیده) قرار می گیرد و در آن از حالات عشق، وصف معشوق و یا توصیف طبیعت سخن گفته می شود. استفاده از تغزل بدین منظور صورت می گرفت که شعر مدحی، مانند غزل لطافت یابد و ممدوح به شنیدن آن اشتیاق بیشتری پیدا کند.
معنی کلمه تغزل در ویکی واژه
عشق ورزیدن.
غزل سرایی.
جملاتی از کاربرد کلمه تغزل
منم که شعر و تغزل پناهگاه من است چنانکه قول و غزل نیز در پناه من است
ز گردش آسمان چه گویم، که بستۀ دام مکر اویم نه دل که راه قصیده پویم، نه طبع را حالت تغزل
ولی تغزل باز از پوشان اولی است به مدح آصف جم مرتبت حسینقلی