تعقل

معنی کلمه تعقل در لغت نامه دهخدا

تعقل. [ ت َ ع َق ْ ق ُ ] ( ع مص ) در یکدیگر آوردن انگشتان هر دو دست را تا بر شتر ایستاده سوار شود. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || پای را دوتاکرده بر بن ران یا پیش مقدم زین نهادن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || بند آوردن دوا شکم کسی را. || بستن وظیف و ساق شتر را با هم. ( ناظم الاطباء ). || هوش بخود آوردن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). فکرنمودن. ( غیاث اللغات ). درک کردن. ( از اقرب الموارد ). دریافت و ادراک و تفکر و تفهم. ( ناظم الاطباء ). قسمتی از ادراک باشد و آن عبارت است از ادراک شیئی در حال تجرد و برهنگی از لواحق مادی و آن را عقل نیز نامند و بعضی علم هم گویند و گاه بر مطلق ادراک اطلاق شود خواه شی ادراک شده مجرد و خواه مادی باشد... ( از کشاف اصطلاحات الفنون ) : و آلتهای حفظ و ذکر و تخیل و توهم و تعقل و تذکر و تصور موجود کرد. ( سندبادنامه ص 315 ). || خردمندی نمودن. ( دهار ).تکلف عقل. ( از اقرب الموارد ). و رجوع به عقل شود.

معنی کلمه تعقل در فرهنگ معین

(تَ عَ قُّ ) [ ع . ] ۱ - (مص ل . ) اندیشه کردن . ۲ - (اِمص . ) خردمندی .

معنی کلمه تعقل در فرهنگ عمید

هوش و خرد پیدا کردن و به نیروی عقل به امری پی بردن، از روی فکر و خرد به کاری اندیشیدن.

معنی کلمه تعقل در فرهنگ فارسی

هوش وخردپیداکردن وبه نیروی عقل به امری پی بردن
۱ -( مصدر ) اندیشیدن اندیشه کردن . ۲ -( اسم ) خردمندی . جمع : تعقلات .

معنی کلمه تعقل در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] تعقل، به معنای بکاربردن نیرویی است که به واسطه آن خیر و شر و حق و باطل از یکدیگر تشخیص داده می شود.
در اینجا مفهوم سه واژه فکر، عقل و تدبر بررسی می کنیم.
← فکر
باید به این نکته توجه داشت که حقیقت انسان همان روح، قلب و نفس ناطقه او است و تعبیرات مختلفی؛ مانند روح، قلب و نفس ناطقه، همگی به حقیقت و معنای واحدی اشاره دارند که عبارت است از: بُعد مجرّد انسان. با این تفاوت که وقتی این واژگان با هم و در کنار هم استعمال می شوند هر یک به شأن خاصی از بُعد مجرد و حقیقت آدمی اشاره می کنند و هنگامی که تک تک به کار برده می شوند به همان حقیقت واحد اشاره دارند.به عنوان نمونه، از آن جایی که روح؛ منبع اندیشه، و ادراک در زندگی است، به آن عقل می گویند. آدمی با عقل؛ تعقّل، تفکّر و تدبّر می کند، اما همه ی اینها بر می گردد به روح و در اصل از عملکردهای آن است، و استقلال اینها به معنای مقابلیت با روح نیست، بلکه به تناسب وظیفه خویش از شئون روح الهی آدمی است.

معنی کلمه تعقل در ویکی واژه

اندیشه کردن.
خردمندی.

جملاتی از کاربرد کلمه تعقل

کتاب دهم رسالهٔ جمهور هم از همان ابتدا به بحث دربارهٔ عدم سازگاری فلسفه و شعر می‌پردازد. از دیدگاه افلاطون، فلسفه با داده‌های حسی و ذهنی و نیز با حس تجربی و استدلال، تعقل و خردورزی سر و کار دارد همچنین اساساً فلسفه کاری با مسائل و احساسات درونی انسان‌ها و جنبه‌های رمانتیک، خیال‌پردازانه یا عاطفهٔ انسان‌ها ندارد. در حالی که در نظر افلاطون شعر و هنر با عالم تخیل، احساسات و عواطف رابطه دارند.
در دل پاکان که از روی صفا آیینه است مدعی ناپاکی خود را تعقل می‌کند
شیر علمست و باده معرفتش شهد شیرین تعقل صفتش
روز ۲۲ ژوئن سال ۱۹۴۱، توان نیروی هوایی ارتش سرخ در مجموع شامل ۱۹۵۳۳ هواگرد رزمی می‌شد. از این مقدار ۲۳۱۱ هواگرد مربوط به هوانوردی بمب‌افکن‌های دور برد و ۱۳۲۸۸ هواگرد مربوط به نیروهای هوایی در مناطق نظامی می‌گشت. مابقی ۳۹۳۴ هواگرد در خدمت دانشکده‌های آموزشی بودند. در این شرایط ۶۱ درصد آرایش‌های هوایی، ۵۳ درصد از هواگردهای آن و ۴۵ درصد نفرات نیروی هوایی به مناطق نظامی غربی تعلق یافته بود. در مجموع ۷۱۳۳ هواگرد در این مناطق نظامی مستقر گشته بود که ۱۲۷۰ فروند به منطقه نظامی لنینگراد، ۱۲۱۱ فروند به منطقه ویژه نظامی بالتیک، ۱۷۸۹ فروند به منطقه ویژه نظامی غرب، ۱۹۱۳ فروند به منطقه ویژه نظامی کیف و ۹۵۰ فروند به منطقه ویژه نظامی اودسا تعقل داشت.
اول جماعتی که به تدبیر مدینه موسوم باشند، و ایشان اهل فضایل و حکمای کامل باشند که به قوت تعقل و آرای صائبه در امور عظام از ابنای نوع ممتاز باشند، و معرفت حقایق موجودات صناعت ایشان بود، و ایشان را افاضل خوانند.
مکافات کن به نیکی، و درگذار از بدی. یاد گیر و حفظ کن و فهم کن در هر وقتی. کار خویش و تعقل حال خود کن و از هیچ کار از کارهای بزرگ این عالم ملالت منمای و در هیچ وقت توانی مکن، و از خیرات تجاوز جایز مشمر، و هیچ سیئه را در اکتساب حسنه سرمایه مساز، و از امر افضل به جهت سروری زایل اعراض مکن که از سرور دائم اعراض کرده باشی.
کرشمه‌ای که جنون آورد تعقل آن بلای دانش صد هوشمند کرد و گذشت
سخن بعد ازین بی‌تامل مکن شریک خدایم تعقل مکن
ابن سینا در مقاله نهم از الهیات کتاب شفا به این مطلب اشاره کرده‌است که نفس انسانی به واسطهٔ تعقل به عالَمی عقلانی مبدل می‌شود و با عقل متحد می‌شود و جوهر عاقل همان جوهر معقول می‌شود. ابن سینا در کتاب الهیات نجات نیز موضوع اتحاد را تأیید کرده‌است. وی بیان می‌کند که عقل و عاقل و معقول یکی هستند و حتی از اتحاد نیز رابطه ای محکم تر دارند.
لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ ایشان را نیک آید اگر دانند و لکن ندانند هذا کقولک لصاحبک ما ادعوک الیه خیر لک لو کنت تعقل، و تنظر ما فی العواقب و هو یعقل و لعلّه کثیر النظر فی العواقب الّا انّه لا یعلم ما یوجب ذلک وَ لَوْ أَنَّهُمْ آمَنُوا ای بمحمد و القرآن وَ اتَّقَوْا الیهودیة و السحر. و اگر ایشان محمد را به پیغامبری استوار گیرند و قرآن را براستی به پذیرند، و از دین جهودی و جادویی بپرهیزند لَمَثُوبَةٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ خَیْرٌ این هر سه لام «لمن اشتراه، و لبئسما و لمثوبة» هر سه لام تحقیق اند و تأکید بجای قسم، میگوید اگر ایشان ایمان آوردندی پاداش آن ایشان را از نزدیک خدای عز و جل بودی از آن رشوت که ستدند پنهان کردن نبوت رسول مرا از عامّة خویش و از آنچه بجادویی و شعبه فرا دست آوردند لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ اگر دانستندی و لکن نمیدانند.
اماره از جمله ادله اثبات دعوی به‌شمار می‌آید. طبق ماده ۱۲۵۸ قانون مدنی، اماره در کنار اسناد کتبی، اقرار، شهادت و قسم، به عنوان دلیلی برای اثبات دعوی محسوب شده‌است. در حقوق دو نوع اماره قضایی و اماره قانونی وجود دارد. اماره قضایی بر اساس اندیشه و تعقل است در حالیکه اماره قانونی بر اساس ظن است و لذا در تقابل میان آن‌ها، اماره قضایی مقدم است و ترجیح دارد.
بهر کاریکه خواهی کردن اول تعقل کن تعقل کن تعقل
فرخی را چون که سودای جنون دیوانه کرد بی‌تعقل حلقه زنجیر می‌باید گرفت
از روی تعقل همه غیرند و صفات ذاتت بود از روی تحقق همه عین