تعذیب
معنی کلمه تعذیب در فرهنگ معین
معنی کلمه تعذیب در فرهنگ عمید
معنی کلمه تعذیب در فرهنگ فارسی
۱ - ( مصدر ) عذاب کردنشکنجه دادن . ۲ - ( اسم ) شکنجه عذاب.جمع : تعذیبات .
معنی کلمه تعذیب در ویکی واژه
جملاتی از کاربرد کلمه تعذیب
أَ لَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ لَهُ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ خزائن السماوات، المطر و الرزق، و خزائن الارض النّبات. یُعَذِّبُ مَنْ یَشاءُ من مات منهم علی کفره، وَ یَغْفِرُ لِمَنْ یَشاءُ من تاب منهم علی کفره، و قیل: یعذب من یشاء علی الذنب الصغیر، و یغفر لمن یشاء الذنب العظیم، و وَ اللَّهُ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ من التعذیب و المغفرة.
ملک گفت: سزاواری که در تعذیب تو مبالغت رود. گفت: دو تن شایان این معاملت توانند بودن: یکی آنکه بیگناه را عقوبت فرماید؛ دیگر آنکه در سؤال با مردمان الحاح کند و اگر عذری گویند نشنود.
مرا گفتی تو مغفوری قبول قبله نوری چنین تعذیب بعد از عفو و مغفوری روا داری
ایزدش هر لحظه میفرمود تعذیبی دگر تا چرا آورد بیرون رسم کرکس پروری
گر خود همه بیداد کند هیچ مگویید تعذیب دلارام به از ذل شفاعت
کنون فلک سر تعذیب احمقان دارد زبان کلک تو اکنون، دلیل بعث پذیر
اگر صد دوزخ دیگر بسازی بهر تعذیبم سزاوارم وگر هم بخشیم هستت بآسانی
وَ إِنْ تُطِعْ أَکْثَرَ مَنْ فِی الْأَرْضِ گفتهاند که: این در شأن دانشمندان جهودان است، و بیشتر ساکنان آن زمین در آن وقت ایشان بودند، و ایشان دو قوم بودند. بیشتر ایشان بودند که بر پی هواء خود بر پنداشتی میرفتند، و ظنی میبردند، و دروغها برمیساختند، و قومی در کار رسول خدا یقین بودند، و صدق وی میشناختند، اما بمعاندی برخاسته بودند. اینست که اللَّه گفت: إِنْ یَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَ إِنْ هُمْ إِلَّا یَخْرُصُونَ. اگر کسی گوید ایشان که بر ظن بودند، و یقین نمیدانستند، تعذیب ایشان بر ظن روا باشد یا نه؟ جواب آنست که: رب العزة بر ظن تعذیب میکند، که میگوید جل جلاله: وَ ما خَلَقْنَا السَّماءَ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما باطِلًا ذلِکَ ظَنُّ الَّذِینَ کَفَرُوا فَوَیْلٌ لِلَّذِینَ کَفَرُوا مِنَ النَّارِ. وجه حجّت آنست که: ایشان را بر ظنّ تعذیب از آن کرد که در طلب بصیرت از موضع خویش تقصیر کردند، و بر پی هواء خود رفتند، و التماس بصیرت و طلب حقیقت و یقین بگذاشتند، و بر ظنّ و جهل اقتصار کردند، لا جرم مستوجب عذاب گشتند.
هشدار کز آتش جهنم حق را تهذیب غرض بود نه تعذیب نفوس