تصوف

معنی کلمه تصوف در لغت نامه دهخدا

تصوف. [ ت َ ص َوْ وُ ] ( ع مص ) به مذهب صوفیه درآمدن مرد. ( ناظم الاطباء ). صوفی شدن مرد. ( از اقرب الموارد ). || خوی صوفیه گرفتن و متصوف شدن. ( از اقرب الموارد ). || پشمینه پوشیدن. مأخوذ از صوف بالضم که بمعنی پشم و نوعی از پشمینه و به اصطلاح از خواهش نفسانی پاک شدن و اشیاء عالم را مظهر حق دانستن. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). نام مذهب طایفه ای از اهل حقیقت که از خواهش های نفسانی پاک شده و اشیای عالم رامظهر حق میدانند و گویند در زمان سابق این طایفه صوف میپوشیدند لهذا کلمه تصوف را بر افعال و اعمال آنان اطلاق نموده اند و یا آنکه آن کلمه میتواند مشتق ازصوف باشد که بمعنی یک سو شدن و رو گردانیدن است چه آنان از ماسوی اﷲ یک سو شده و رو گردانیده اند. ( ناظم الاطباء ). رجوع به صوفیه شود : یکی را از مشایخ پرسیدند که حقیقت تصوف چیست ؟ گفت پیش از این طایفه ای بودند در جهان بصورت پراکنده و بمعنی جمع و امروزطایفه ای اند بصورت جمع و بمعنی پراکنده. ( گلستان ).
گر دیگر آن نگار قباپوش بگذرد
ما نیز جامه های تصوف قبا کنیم.سعدی.او را در زی تصوف ریاستی بتمکین و حکمی به اعلاء علیین راست شد. ( ترجمه تاریخ یمینی چ اول تهران ص 429 ).
- اهل تصوف ؛ صوفیه. ( ناظم الاطباء ).
- علم تصوف ؛ علمی که در آن بحث میشود از اعراض از ماسوی اﷲ و وصول به حق. ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه تصوف در فرهنگ معین

(تَ صَ وُّ ) [ ع . ] (مص ل . ) صوفی شدن ، به عرفان پرداختن .

معنی کلمه تصوف در فرهنگ عمید

۱. طریقه و مسلکی که پیروان آن به احتراز از خواهش های نفسانی و اعراض از ماسوی اللّه دلالت می شوند. اهل تصوف برای رسیدن به حقیقت باید ریاضت هایی تحمل کنند و مراحلی به نام مراحل سلوک را بپیمایند و پیر یا مرشد آنان را در پیمودن این مراحل مدد می کند.
۲. (اسم مصدر ) پشمینه پوش شدن، صوفی شدن.

معنی کلمه تصوف در فرهنگ فارسی

طریقه ای معنوی که پیروان آن معتقدند بوسیله تصفیه باطن و تزکیه نفس انوار حقایق برقلب شخص اشراق کند .این طریقه در ادیان هندی ( برهمایی و بودایی ) یهودیت مسیحیت مانویت و اسلام وجود دارد . در اسلام طریقه مذکور از اواخر قرن دوم ه. ظهور کرد و بتدریج راه کمال سپرد . تصوف اسلامی ایران بدو روش تجلی کرده : منفی که عبارتست از اعراض از دنیا و ریاضت و ترک علایق و اختیار قناعت و پشمینه پوشی مثبت که عبارتست از سلوک و طلب و طی مراحل اخلاص و ایثار و خدمت بخلق و تربیت نفس و محبت و کسب معرفت و وصول بمقام عشق الهی .
پشمینه پوش شدن، صوفی شدن، پشمینه پوشی، درویشی
۱ -( مصدر ) صوفی شدنپشمینه پوش گردیدن سالک راه حق شدن . ۲ -( اسم ) طریق. درویشان .

معنی کلمه تصوف در دانشنامه آزاد فارسی

رجوع شود به:عرفان و تصوف اسلامی

معنی کلمه تصوف در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه]
...
[ویکی فقه] تصوف (واژه). تصوف، عنوان قسم عمده ای از سلوک باطنی دینی در عالم اسلام است.
واژگان تصوف ، مصدر لازم ثلاثی مزید از باب تفعل ، در لغت به معنای صوفی شدن است.
← کاربرد باب تفعل
اگر چه واژه تصوف در آثار صوفیان متقدمی چون قُشَیْری (متوفی ۴۶۵)
عبدالکریم بن هوازن قشیری، الرساله القشیریه، ج۱، ص۲۷۹، چاپ معروف زریق و علی عبدالحمید بلطه جی، بیروت ۱۴۰۸/ ۱۹۸۸.
صوفی را فقیر ، عارف ، اهل سلوک و طریقت نیز گفته اند.
بعلاوه آن ها خود را اهل باطن نیز می خوانند از آن جهت که به باطن و حقیقت دین توجه می کنند.
ابونصر سرّاج، کتاب اللمع فی التصوف، ج۱، ص۲۳، چاپ رینولد آلن نیکلسون، لیدن ۱۹۱۴، چاپ افست تهران (بی تا).
...

معنی کلمه تصوف در ویکی واژه

صوفی، صوفی شدن، به عرفان پرداختن، سالک راه حق شدن. طریقه‌ای در معرفت، خداشناسی، و تربیت در میان مسلمانان که غالباً با ترک تعلقات دنیوی و پشمینه‌پوشی همراه است.

جملاتی از کاربرد کلمه تصوف

و گفت: تصوف آزادی است و جوانمردی و ترک تکلف و سخاوت.
بدان که ابتدای احوال این جماعت از عهد رسول ظاهر شده است که در روزگار او جماعتی بوده‌اند از متصوفه که همهٔ معانی تصوف دریشان جمع بود. این طریق از آن عهد ممهد شد، و همچنین خواهد بود الی یوم القیامة.
و ازین جمله متصوفه‌اند. روندگان این راه، و به مدد اجتماع، آراسته ظاهر و پیراسته باطن‌اند.
اهمیت شخصیت حمدون قصار ازآن جهت است که او طریقهٔ ملامت را برای اولین بار در نیشابور- که با خراسان امروز ایران هم محدود است - اشاعه داد. تفکری که بعدها در میان گروه‌های گوناگون تصوف پیروان زیادی جلب کرد و زمینه‌ساز ایجاد فرقه‌هایی دیگر از تصوف شد. بنا به نظر عبدالباقی گلپنارلی حمدون قصار پیر و اشاعه دهنده اصلی ملامیه در دوره اول آن می باشد.
اگر آسان بود تصوف او که در این ره امام ما دارد
به صفات حمیده متصف بوده. مدتی سرداری نموده شجاعت داشته. آخر ترک منصب گفته، تصوف پذیرفته. سالها سر و پا برهنه سیاحت می‌کرد تا فوت شد. تیمّناً یک رباعی از او نوشته شد:
خواجه بوعلی سینا با شیخ در خانه شد و در خانه فراز کردند و سه شبانه روز با یکدیگر بودند و به خلوت سخن می‌گفتند که کس ندانست و نیز به نزدیک ایشان در نیامد مگر کسی که اجازت دادند و جز به نماز جماعت بیرون نیامدند، بعد از سه شبانه روز خواجه بوعلی برفت، شاگردان از خواجه بوعلی پرسیدند که شیخ را چگونه یافتی؟ گفت: هر چه من می‌دانم او می‌بیند، و متصوفه و مریدان شیخ چون به نزدیک شیخ درآمدند، از شیخ پرسیدند که ای شیخ، بوعلی را چون یافتی؟ گفت: هر چه ما می‌بینیم او می‌داند.
تصوف، روشی از سلوک باطنی است. در تعریف تصوف، نظرات مختلفی بیان شده اما اصول آن بر پایه طریقه ایست که شناخت خالق جهان، کشف حقایق خلقت و پیوند بین انسان و حقیقت از طریق سیر و سلوک عرفانی باطنی و نه از راه استدلال عقلی جزئی میسر است. موضوع آن، نیست شدن خود، و پیوستن به خالق هستی و روش آن اصلاح و کنترل نفس و ترک علایق دنیوی و خویشتن داری است.
و گفت: تصوف ذکر است باجتماع و وجدی است باستماع و عملی است باتباع.
بدان که متصوفه را الفاظ است و دقیقه‌ها در سخن و خرده‌ها در احوال که هر غافلی بدان واقف نشود، و آن از کتاب و سنت بیرون نیست.
سید اشرف جهانگیر سمنانی (درگذشته ۸۰۸ ه‍. ق؛ به روایتی ۲۷ محرم سال ۸۰۰ ه‍.ق) از صوفیان و عرفای ایرانی نیمه دوم قرن هشتم و نهم هجری و از عرفای بزرگ شبه قاره هند بود که شهرت او به‌ویژه در هندوستان زیاد است. کتاب «لطایف اشرفی» او یکی از مهم‌ترین کتاب‌های متصوفه به‌شمار می‌رود. جهانگیر سمنانی بنیان‌گذار شاخهٔ اشرفیه از سلسلهٔ کبرویه است. همچنین در برخی منابع از وی با لقب مخدوم نیز یاد شده است.
و گفت: تصوف قطع علایق است و رفض خلایق و اتصال به خلایق.
در سده دهم میلادی، منطقه کنونی ازبکستان جزئی از قلمرو سامانیان بود. در زمان سامانیان نخستین شاعران پارسی‌زبان، ادب فارسی را در شهرهایی چون سمرقند و بخارا پایه‌گذاری کردند. یکی دیگر از نقاط عطف فرارود شکل‌گیری و گسترش طریقه‌های گوناگون تصوف در آن زمان است. منطقه کنونی ازبکستان بعدها به ترتیب جزئی از حکومت‌های غزنویان، سلجوقیان، خوارزمشاهیان، ایلخانان، تیموریان و ازبک شد.
امیر اویس ملقب به «جلال الدوله» یا «شمس الدوله» از بزرگان دولت شاه اسماعیل صفوی بوده است. وی در سال ۸۹۰ هجری قمری به دنیا آمد. مذهب ا‌و شیعه و به تصوف مایل بوده است. وی مردی شجاع و دلاور بوده و در جنگ پس از خون ریزی‌های زیاد در سن سی سالگی در تاریخ هفدهم رمضان سال ۹۲۰ هجری قمری بدرود حیات گفت. [۱]
تصوف ترک نام و ترک ننگ است بتحقیقش مجال لفظ تنگ است
احمد خضرویه، ابوحامد احمدبن خضرویهٔ بلخی، از مشایخ متصوفهٔ خراسان.