تصرف

تصرف

معنی کلمه تصرف در لغت نامه دهخدا

تصرف. [ ت َ ص َرْ رُ ] ( ع مص ) دست در کاری کردن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). دست در کاری زدن. ( آنندراج ). || برگردیدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). دگرگون شدن روزگار بر کسی. || حیله و تقلب کردن در کاری. ( از اقرب الموارد ). || به اصطلاح تصرف آن است که مثلاً شاعری شعری منظوم ساخته و معنی مقصود را به لطافتی که می باید ادا نکرده ، دیگری به قوت طبع دخلی در آن بکار بردو به تغییر الفاظ، معنی را لطیف سازد یا مصرع دیگر مناسب تر از مصرع اول موزون نماید مثال تغییر لفظ تصرف خان سراج المحققین است در دو شعر طاهر وحید. اول :
اعتبارات جهان رفته است پیش ازآمدن
نامها در وقت کندن از نگین افتاده است.
تصرف :
نامها در کندن ، از چشم نگین افتاده است.
دوم :
مستحق را زین بخیلان چشم احسان داشتن
همچو خون کم کردن فصاد از رویین تن است.
لفظ «ریزش » بجای «احسان » تصرف است.
مثال تبدیل مصرع ، قاسم مشهدی :
به دیر و کعبه میرقصند سرمستان آزادی
که روز جمعه بازی گاه طفلان است مکتبها.
شاه ناصرعلی مصرع اول را چنین گفته :
چو خواندی درس آزادی گلستان میشود زندان.
تصرفی که شاه صفی در شعرآصفی نموده مثل ندارد، شعر این است :
می توانی که دهی اشک مرا حسن قبول.
شاه صفی بجای «می توانی » چشم دارم تصرف نمود. ( از مطلعالسعدین بنقل آنندراج ). و رجوع به کشاف اصطلاحات الفنون شود. || توجه و تملک و ضبط و قبض. ( ناظم الاطباء ) :
آگاه نئی کزین تصرف
بر سود منم تو بر زیانی.ناصرخسرو.اگر مثال باشد تا عمال بعضی را در قبض و تصرف خود گیرند. ( کلیله و دمنه ). اول آنکه در سخن مجال تصرف یافتند. ( کلیله و دمنه ).
دست تصرف قلم اینجا شکست
کین همه گنجینه در این پرده هست.نظامی.و من متحیر بودم که به چه کیفیت این حال مرا میگیرند. خواجه فرمودند که من متصرفم ، اگر میخواهم میدهم و اگر میخواهم می گیرم و این حال ترا به جذبه پیدا شده است. از آن جهت محل تصرف است و حالی که به متابعت سلوک می بود هر صاحب تصرفی آن را نمی تواند تصرف نمود. ( انیس الطالبین بخاری ص 219 ). تا ملک از تصرف او به در رفت و بر آنان مقرر شد. ( گلستان ). برخی از بلاد از قبضه تصرف او به در رفت. ( گلستان ).
چنان روزگارش به کنجی نشاند
که بر یک پشیزش تصرف نماند.

معنی کلمه تصرف در فرهنگ معین

(تَ صَ رُّ ) [ ع . ] (مص م . ) به دست آوردن ، مالک شدن .

معنی کلمه تصرف در فرهنگ عمید

۱. دست به کاری زدن، به کاری دست یازیدن.
۲. به دست آوردن، چیزی را مالک شدن.
۳. در کاری به میل خود تغییر ایجاد کردن.
* تصرف عدوانی: ملکی را به زور از دست مالک آن خارج کردن.

معنی کلمه تصرف در فرهنگ فارسی

دست بکاری زدن، بکاری دست یازیدن، بدست آوردن
۱-( مصدر ) بدست آوردن در دست داشتن مالک شدن . ۲ - دست بکاری زدن . ۳ - چیزی را بمیل خود تغییر دادن . ۴ -( اسم ) دست اندازی . ۵ - تغییر . جمع : تصرفات .

معنی کلمه تصرف در دانشنامه عمومی

عمل اشغال یک ساختمان و زمین ترک شده با کاربری عمدتاً مسکونی را تصرف به انگلیسی اسکات ( به انگلیسی: squat ) می نامند. در عمل اشغال این گونه منازل، انتقال مالکیت، اجاره یا اعطای هر نوع مجوز قانونی برای تصرف ملک انجام نخواهد گرفت.
به گفته رابرت در ۲۰۰۴ جمعیت افرادی که در سراسر جهان در خانه های تصرف شده زندگی می کنند بالغ بر یک میلیارد نفر بوده است. او برای سال ۲۰۵۰ این رقم را تا ۳ میلیارد تن نیز برآورد می کند. با این حال موضوع اشغال کمتر در مباحث آکادمیک و سیاست گذاری ها مطرح شده و به عنوان یک معضل، نارسایی اجتماعی یا جنبش اجتماعی مورد توجه و مفهوم سازی قرار نگرفته است.
اشغال می تواند به جنبش های سیاسی مثل آنارشیسم، اتونومیسم یا سوسیالیزم مرتبط باشد. همچنین این عمل می تواند با هدف حفظ بناها و همین طور فراهم آوری مسکن از سوی مقامات انجام شود.
به این پدیده اجتماعی به خصوص در روستاهای ایران سابقا خوش نشینی گفته می شد.
در بسیار از کشورهای نابرخوردار، حلبی آباد و زاغه های وسیعی وجود دارد که در حاشیهٔ شهرهای بزرگ ساخته می شوند که از خانه های خودساخته یا بی مجوز از صاحب زمین تشکیل شده است. در حالی که با گذشت زمان این سکونت گاه های اشغال شده می تواند قانونی و غیرقابل تمایز با منازل معمولی شوند، اما همچنان زیرساخت های حداقلی برای اقامت خواهند داشت؛ بنابراین از سیستم فاضلاب خبری نخواهد بود، آب آشامیدنی باید از فروشنده خریداری شده یا از شیر مرکزی تهیه شود. اگر برق هم داشته باشند، برق دزدی خواهد بود که از کابل فشار قوی مجاور شهرک تهیه شده است. در کنار استفاده مسکونی، ساختمان های اشغال شده می توانند به عنوان مراکز اجتماعی، فروشگاه مبادله، ایستگاه رادیوهای زیرزمینی یا کافه مورد استفاده قرار گیرد.
در طول دوران رکود اقتصادی و افزایش سلب مالکیت منازل در دههٔ اول قرن حاضر، اشغال خانه ها بیش از پیش در غرب و کشورهای توسعه یافته شایع شد. در بعضی موارد اشغال ها با انگیزه سیاسی نیز همراه شدند. دکتر کیسیا ریو محقق مسائل مربوط به مسکن معتقد است: «اشغال منازل از سر ضرورت خود عملی سیاسی است. از آن جا که پاسخ یا واکنشی به نظام سیاسی به شمار می رود که خود عامل بروز بحران است. » در شرایط رو به افول مسکن، فرصت های محدود برای خانه دار شدن و انتظارات ناکام شهروندان در این حوزه، اشغال کنندگان با رهاکردن خود از کانال های سنتی تهیه منزل و روابط مالک مستأجر، چشم انداز جدیدی را در برابر رفاه اجتماعی ترسیم می کنند.

معنی کلمه تصرف در دانشنامه آزاد فارسی

تَصرّف (حقوق)
سلطه و استیلای مادی و عرفی انسان بر مال، به منظور استفاده از آن به نفع خود. منظور از استیلا، حالت و ارتباط مادی است بین انسان و مال، که به موجب آن شخص بتواند بدون هیچ مانعی ارادۀ خود را در مورد آن به اجرا بگذارد. نحوۀ استیلا و حالات آن مختلف و متفاوت است. در حقوق، تصرف به عنوان مالکیت، دلالت بر مالکیت آن مال دارد مگر آن که خلاف آن ثابت شود (مادۀ ۳۵ قانون مدنی)، مانند مواردی که مال با اجازۀ مالک در تصرف دیگری باشد و یا غاصبی بدون اذن مالک مال او را به تصرّف درآورد. تصرفات اشخاص در اموال در حمایت قانون است، مگر آن که ثابت شود که تصرف ناشی از ناقل قانونی نیست. در حقوق اسلام، به موجب قاعدۀ «ید»، تا مالکیت غیر متصرف به اثبات نرسیده باشد، ذوالید یا تصرف کننده، مالک مال محسوب می شود. این قاعده وسیله ای برای احراز مالکیت است. تصرف عدوانی تصرفی است که بدون رضایت مالکِ مالِ غیرمنقول از طرف کسی صورت گیرد یا مالی را از تصرف متصرف بدون رضایت او خارج کند.

معنی کلمه تصرف در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] به هر کار ارادی در یک مال که دارای اثر شرعی است تصرف در آن مال گفته میشود.
تصرّف از ریشه (صرف) در لغت به معنای دست به کاری زدن، دگرگون شدن و چیزی را تحت استیلا و اقتدار خویش داشتن، آمده است. مراد از آن در فقه عبارت است از هر اقدام ارادی منتسب به شخص در مالی- اعمّ از عین و غیر عین- که دارای اثر شرعی است؛ خواه این اثر به سود تصرّف کننده باشد یا به زیان او. از این عنوان در بابهای متعدّدی از عبادات، عقود و ایقاعات سخن رفته است.
انواع تصرّف
تصرّف از جهات گوناگون تقسیم پذیر است، از آن جمله:تقسیم تصرّف به لحاظ فعلی از افعال به تصرف فعلی- مانند غصب و قبض عین از سوی فروشنده و خریدار- و تصرف قولی.تصرّف قولی نیز یا عقدی است، مانند بیع، هبه و مضاربه و یا غیر عقدی، مانند ابراء.تصرّف به لحاظ تصرّف کننده، به تصرف مستقیم (تصرّف مالک در مال خود بدون واسطه) و غیر مستقیم، همچون تصرّف فضولی و وکیل و به تصرف عدوانی (تصرّف در مال دیگری بدون رضایت وی) و غیر عدوانی (مالکی یا امانی) و به لحاظ آثار تصرّف به تصرف ناقل، مانند بیع، هبه و اجاره و تصرف مسقط خیار، تقسیم می گردد.
حکم تصرّف
تصرّف از دو بعد تکلیفی و وضعی دارای احکام و آثاری است که ضمن چند محور به آنها اشاره می شود.تصرّف یا از ناحیه مالک در مال خویش است و یا از ناحیه غیر مالک. تصرّف غیر مالک یا در ملک شخصی دیگری است، یا در ملک مشترک، یعنی مباح برای عموم، همچون آبهای عمومی، یا در مال متعلّق به عموم مسلمانان، مانند زمینی که با قهر و غلبه بر کفّار به دست آنان افتاده و یا در مال امام علیه السّلام است، مانند انفال و خمس.
تصرّف مالک
...
[ویکی الکتاب] معنی لَا تَصْرِفْ: که برنگردانی(صرف به معنای برگرداندن چیزی است از حالی به حالی ، و یا عوض کردن آن با غیر آن است )
معنی خَلَائِفَ: جانشینان (خلائف جمع خلیفه است . و خلیفه بودن مردم در زمین در جمله "خلائف فی الارض"به این معنا است که هر لاحقی از ایشان جانشین سابق شود و سلطه و توانایی بر دخل و تصرف و انتفاع از زمین داشته باشد ، همان طور که سابقین بر این کار توانایی و تسلط داشتند ) ...
معنی وَلَایَةُ: یاری دادن - سرپرستی و تدبیر امور- دوست داشتنی که همراه با تدبیر امور باشد(ولایت در اصل به معنای مالکیت تدبیر امر است ، مثلا ولی صغیر یا مجنون یا سفیه ، کسی است که مالک تدبیر امور و اموال آنان را به عهده دارد. این معنای اصلی کلمه ولایت است ، ولی در مو...
معنی وَلَایَتِهِم: دوستی و اداره امور آنان (ولایت در اصل به معنای مالکیت تدبیر امر است ، مثلا ولی صغیر یا مجنون یا سفیه ، کسی است که مالک تدبیر امور و اموال آنان را به عهده دارد. این معنای اصلی کلمه ولایت است ، ولی در مورد حب نیز استعمال شده ، و به تدریج استعمالش زیاد ...
معنی وَلِیِّهِ: خونخواهش - سرپرست و اداره کننده ی امورش (ولایت در اصل به معنای مالکیت تدبیر امر است ، مثلا ولی صغیر یا مجنون یا سفیه ، کسی است که مالک تدبیر امور و اموال آنان را به عهده دارد. این معنای اصلی کلمه ولایت است ، ولی در مورد حب نیز استعمال شده ، و به تدری...
معنی أَولِیَاءَ: دوستان-سرپرستان-صاحب اختیاران (کلمه اولیا جمع کلمه ولی است ، که از ماده ولایت است ، و ولایت در اصل به معنای مالکیت تدبیر امر است ، مثلا ولی صغیر یا مجنون یا سفیه ، کسی است که مالک تدبیر امور و اموال آنان باشد ، که خود آنان مالک اموال خویشند ، ولی تدب...
معنی أَوْلِیَاءَهُ: دوستانش-سرپرستانش-صاحب اختیارانش(کلمه اولیا جمع کلمه ولی است ، که از ماده ولایت است ، و ولایت در اصل به معنای مالکیت تدبیر امر است ، مثلا ولی صغیر یا مجنون یا سفیه ، کسی است که مالک تدبیر امور و اموال آنان باشد ، که خود آنان مالک اموال خویشند ، ولی ت...
معنی أَوْلِیَاؤُکُمْ: دوستانتان-سرپرستانتان-صاحب اختیارانتان(کلمه اولیا جمع کلمه ولی است ، که از ماده ولایت است ، و ولایت در اصل به معنای مالکیت تدبیر امر است ، مثلا ولی صغیر یا مجنون یا سفیه ، کسی است که مالک تدبیر امور و اموال آنان باشد ، که خود آنان مالک اموال خویشند ،...
معنی أَوْلِیَاؤُهُم: دوستانشان-سرپرستانشان-صاحب اختیارانشان(کلمه اولیا جمع کلمه ولی است ، که از ماده ولایت است ، و ولایت در اصل به معنای مالکیت تدبیر امر است ، مثلا ولی صغیر یا مجنون یا سفیه ، کسی است که مالک تدبیر امور و اموال آنان باشد ، که خود آنان مالک اموال خویشند ،...
معنی مُهَیْمِنُ: فائق و مسلط بر شخصی و یا چیزی (هیمنه چیزی بر چیز دیگر این است که آن شیء مهیمن بر آن شیء دیگر تسلط داشته باشد ، البته هر تسلطی را هیمنه نمیگویند ، بلکه هیمنه، تسلط در حفظ و مراقبت چیزی و تسلط در انواع تصرف در آن است به عبارت دیگر علاوه بر حفظ و مراقب...
معنی نُوَلِّی: مسلط و چیره می کنیم - ولایت می دهیم (کلمه ولی از ماده ولایت است ، و ولایت در اصل به معنای مالکیت تدبیر امر است ، مثلا ولی صغیر یا مجنون یا سفیه ، کسی است که مالک تدبیر امور و اموال آنان باشد ، که خود آنان مالک اموال خویشند ، ولی تدبیر امر اموالشان به...
معنی وَلِیُّ: صاحب اختیار- سرپرست- دوست اداره کننده امور (کلمه ولی از ماده ولایت است ، و ولایت در اصل به معنای مالکیت تدبیر امر است ، مثلا ولی صغیر یا مجنون یا سفیه ، کسی است که مالک تدبیر امور و اموال آنان باشد ، که خود آنان مالک اموال خویشند ، ولی تدبیر امر اموا...
معنی وَلِیُّکُمُ: صاحب اختیارشما- سرپرست شما- دوست اداره کننده ی امور شما(کلمه ولی از ماده ولایت است ، و ولایت در اصل به معنای مالکیت تدبیر امر است ، مثلا ولی صغیر یا مجنون یا سفیه ، کسی است که مالک تدبیر امور و اموال آنان باشد ، که خود آنان مالک اموال خویشند ، ولی تد...
معنی وَلِیُّنَا: صاحب اختیارشما- سرپرست شما- دوست اداره کننده ی امور شما(کلمه ولی از ماده ولایت است ، و ولایت در اصل به معنای مالکیت تدبیر امر است ، مثلا ولی صغیر یا مجنون یا سفیه ، کسی است که مالک تدبیر امور و اموال آنان باشد ، که خود آنان مالک اموال خویشند ، ولی تد...
ریشه کلمه:
صرف (۳۰ بار)
[ویکی فقه] تصرف (فقه). به هر کار ارادی در یک مال که داراى اثر شرعى است تصرف در آن مال گفته میشود.
تصرّف از ریشه (صرف) در لغت به معناى دست به کارى زدن، دگرگون شدن و چیزى را تحت استیلا و اقتدار خویش داشتن، آمده است. مراد از آن در فقه عبارت است از هر اقدام ارادى منتسب به شخص در مالى- اعمّ از عین و غیر عین- که داراى اثر شرعى است؛ خواه این اثر به سود تصرّف کننده باشد یا به زیان او. از این عنوان در بابهاى متعدّدى از عبادات، عقود و ایقاعات سخن رفته است.
انواع تصرّف
تصرّف از جهات گوناگون تقسیم پذیر است، از آن جمله:تقسیم تصرّف به لحاظ فعلى از افعال به تصرف فعلی- مانند غصب و قبض عین از سوى فروشنده و خریدار- و تصرف قولی.تصرّف قولى نیز یا عقدى است، مانند بیع، هبه و مضاربه و یا غیر عقدی، مانند ابراء.تصرّف به لحاظ تصرّف کننده، به تصرف مستقیم (تصرّف مالک در مال خود بدون واسطه) و غیر مستقیم، همچون تصرّف فضولی و وکیل و به تصرف عدوانی (تصرّف در مال دیگرى بدون رضایت وى) و غیر عدوانی (مالکى یا امانی) و به لحاظ آثار تصرّف به تصرف ناقل، مانند بیع، هبه و اجاره و تصرف مسقط خیار، تقسیم مى گردد.
حکم تصرّف
تصرّف از دو بعد تکلیفی و وضعی داراى احکام و آثارى است که ضمن چند محور به آنها اشاره مى شود.تصرّف یا از ناحیه مالک در مال خویش است و یا از ناحیه غیر مالک. تصرّف غیر مالک یا در ملک شخصى دیگرى است، یا در ملک مشترک، یعنى مباح براى عموم، همچون آبهاى عمومى، یا در مال متعلّق به عموم مسلمانان، مانند زمینى که با قهر و غلبه بر کفّار به دست آنان افتاده و یا در مال امام علیه السّلام است، مانند انفال و خمس.
تصرّف مالک
...

جملاتی از کاربرد کلمه تصرف

شاه عباس که به دلیل ضعف دوران حکومت پدرش، در آغاز سلطنت خود مواجه با دو دشمن در شرق و غرب بود، مصلحت دید با عثمانی صلح نماید تا بتواند در شرق حالتی تهاجمی بگیرد. او نخست در سال ۱۰۰۱ قمری با رجزخوانی عبدالمؤمن شیبانی عازم خراسان شد و الله وردی خان را با جمعی از غلامان بر سر نیشابور فرستاد، حاکم آنجا تاب مقاومت نیاورد و قلعه به تصرف الله وردی خان درآمد، اما شاه عباس به علت سردی هوا و کمبود آذوقه صلاح کار را در مراجعت به قزوین (پایتخت) دید.
مدیر مرکز دیده‌بان حقوق بشر سوریه ادامه داد: اگر حمایت‌های مستقیم و غیر مستقیم ترکیه نبود اعضای داعش نمی‌توانستند بیش از ۳۵۰ روستای اطراف شهر کوبانی را تصرف کنند. علاوه بر این‌ها ترکیه شبه‌نظامیان خارجی را هم به مناطق مختلف سوریه گسیل داده تا آن‌ها با گروه‌های کرد و گروه‌های دیگر درگیر شوند.
چنان روزگارش به کنجی نشاند که بر یک پشیزش تصرف نماند
شیخ شبلی را حکایت کنند که یکی از سفرها دزد بر کاروان زد و هر کس را در غم مال افغان و خروش برخاست گر او که هم چنان ساکن و صابر بود و خندان و شاکر که موجب تعجب سارقان گشته، وجه آن باز پرسیدند، گفت: این جماعت را مایة بضاعت همان بود که رفت، خلاف من که آنچه داشتم کماکان باقی است و امثال شما را تصرف در آن نیست.
پس هرکه به کشف جلال وی مکرم شود، هستی وی وبال وی گردد و صفات وی جمله آفتگاه وی گردد و آن که از آنِ حقّ بود و حق از آنِ وی، وی را هیچ چیز نباشد که نسبت وی بدان چیز درست آید اندر کونین و عالمین و حقیقت معرفت دانستن ملک است مر حق را تعالی و تقدس و چون کسی کل ممالک را متصرف وی داند ورا با خلق چه کار ماند تا به خود یا به خلق محجوب شود؟ و حجاب از جهل بود چون جهل فانی شد حجاب متلاشی گشت.دنیایی، به معرفت، عقبایی شود. واللّه اعلم.
شهر آقجا کرمان یا آق کرمان (شهر سفید) در کنار غربی مصب دنیستر قرار داشت و از ۶۳۸ق/۱۲۴۱م به تصرف اردوی زرّین درآمده بود (نکـ دائرةالمعارف اسلام، ذیل آق کرمان).
تو چشم عبرت بگشای و گوش عقل بمال که از تصرف تقدیر عاجزست ادراک
پس از عبور از جلفا، شاه صفوی به طرف نخجوان حرکت کرد و خیلی زود آنجا را نیز به تصرف خود درآورد. این امر سبب شد تمامی قوای عثمانی، که در جنوب رودخانهٔ ارس اردو زده بودند، به سمت ایروان عقب‌نشینی کنند، در آنجا مستقر شوند و خود را آمادهٔ دفاع در مقابل هرگونه حملهٔ احتمالی سپاهیان شاه عباس سازند.
در سال ۱۷۹۱ که لطفعلی‌خان به کرمان لشکرکشی کرد، ابراهیم کنترل شیراز را به دست گرفت و دستور دستگیری همه سرداران زند را صادر کرد. لطفعلی‌خان کارزار خود را رها کرد و بازگشت؛ او به جنوب فارس رفت که آن‌جا با نیروهای ابراهیم درگیر و منجر به شکست شد، سپس به سمت کازرون رفت و آن‌جا اردو زد. ابراهیم از آقامحمدخان که در آن زمان در حال فتح آذربایجان بود، کمک خواست. آقامحمدخان به شیراز رفت و ابراهیم را به‌عنوان حاکم این ولایت منصوب کرد. در سال ۱۷۹۲، لطفعلی‌خان بار دیگر برای تصرف شیراز وارد نبرد شد اما شکست خورد و به طبس گریخت.
صبا دید و دوید از بی تکلّف چو بکران چمن کردش تصرف
حق تعالی از کمال حکمت خداوندی آنچ حقیقت دین بود در تصرف پرورش انبیا انداخت. چون گندم که تا نان شود بر دست چندین خلق گذر کند و هر کس صنعت خویش برومینماید: یکی گندم پاک کند یکی آرد کند یکی خمیر کند یکی نواله کند یکی پهن کند‌یکی در تنور بندد نان تمام بر دست او شود اما آن همه بر کار می‌بایستند.
از تاریخ و محل تولد وی اطلاعی در دست نیست. به گزارش ذهبی اسعد مدتی در صیدا سکنی داشت، تا آنکه صلیبیان آنجا را به تصرف خویش در آوردند و او در آنجا به قتل رسید.
گور آخرین پایگاه یزدگرد سوم ساسانی در فارس بود که در سال ۲۹ ه‍.ق -زمان خلافت عثمان بن عفان- به تصرف مسلمانان درآمد. پس از سقوط این شهر یزدگرد، فارس را به عرب‌ها واگذاشت و از راه کرمان به خراسان گریخت. در زمان خلفای راشدین فرماندار گور از طرف والی ایالت یکپارچه بصره –اهواز- فارس منصوب می‌شد.
روابط بین امارت اسلامی افغانستان و ایران در سال ۱۹۸۸، پس از تصرف کنسولگری ایران در مزارشریف و کشتار دیپلمات‌های ایرانی، بدتر شد. در پی این حادثه، ایران تهدید کرد که با تجمع نیروهای نظامی در نزدیکی مرز افغانستان به افغانستان حمله خواهد کرد.
برای اف/ای-۱۸ انبوهی از مأموریت‌های گوناگون تعریف شده‌است: تصرف آسمان و ایجاد برتری هوایی، اسکورت جنگنده‌های دیگر، سرکوب دفاع هوایی دشمن، عملیات‌های جاسوسی و اکتشافی، هدایت عملیات هوایی، پشتیبانی دور و نزدیک هوایی و قابلیت عملیات در شب.
زهی تصرف وحشت‌ که چون پر طاووس به جوش آینه خفتن نکرد حیرانم
و باید که در هر ذکر باول و آخر حاضر باشد بنفی و اثبات و هر وقت در اندرون دل نظر میکند هر چیز که دل را با آن پیوند بیند آن چیز را در نظر میآورد و دل با حضرت عزت میدهد و از ولایت شیخ بهمت مدد میطلبد و بنفی لااله آن پیوند باطل میکند و بیخ محبت آن چیز از دل برمیاندارد و بتصرف الاالله محبت حق را قایم مقام آن محبت میگرداند.
نه زاهد خصم ارباب تصوف نه واعظ منکر اهل تصرف
در پنجه تصرف اگر هست جوهری در مغز سنگ ریشه دواندن کمال نیست
با حمله تیمور خان اردلان به کرمانشاه، دینور نیز به متصرفات بنی اردلان که جزو قلمرو کلهر بود اضافه شد.