تحتم

معنی کلمه تحتم در لغت نامه دهخدا

تحتم. [ ت َ ح َت ْ ت ُ ] ( ع مص ) نیکویی خواستن برای کسی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). آرزوی خیر ونکویی کردن برای کسی. ( آنندراج ) ( از قطر المحیط ). || واجب کردن. ( منتهی الارب ). چیزی را بر خود واجب کردن. ( ناظم الاطباء ) ( از قطر المحیط ). || واجب شدن. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). واجب شدن امری به نحوی که اسقاط آن ممکن نباشد. ( از اقرب الموارد ). واجب و لازم شدن. ( فرهنگ نظام ). || فال نیک زدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( قطر المحیط ). فال خیر زدن. ( آنندراج ). || شادمانی وسبکی نمودن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ).نشاط و شادمانی : هو ذوتحتم ؛ ای ذو نشاط و ارتیاح. ( ناظم الاطباء ). || نان ریزه خوردن. ( تاج المصادر بیهقی ). خوردن نان ریزه و دیگر ریزه های خوان. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( از قطر المحیط ). خوردن چیزی ریزه و نرم. ( ناظم الاطباء ). خوردن چیزی که گوارا شود در دهان. ( آنندراج ) ( از قطر المحیط ). || ریختن نان ریزه و جز آن از خوان. ( آنندراج ).
تحتم. [ ت َ ت ِ ] ( اِخ ) شهری است به یمن. لبید گوید:
و هل یشتاق مثلک من دیار
دوارس بین تحتم فالخلال.( از منجم العمران ).

معنی کلمه تحتم در فرهنگ معین

(تَ حَ تُّ ) [ ع . ] (مص ل . ) ۱ - لازم گشتن . ۲ - چیزی را بر خود واجب کردن . ۳ - شادمانی کردن .

معنی کلمه تحتم در فرهنگ عمید

۱. حتم شدن، واجب شدن، لازم گشتن.
۲. چیزی را بر خود واجب کردن.
۳. شادمانی و خوش رویی کردن.

معنی کلمه تحتم در ویکی واژه

لازم گشتن.
چیزی را بر خود واجب کردن.
شادمانی کردن.

جملاتی از کاربرد کلمه تحتم

و از جمله طوایفی که زیادتی تعظیم و اکرام ایشان لازم، و احترام ایشان متحتم است، سلسله جلیله سادات علویه است، که مودت و محبت ایشان، اجر رسالت، و مزد نبوت است.
و مخفی نماند که همچنان که بر شهریاران و ملوک، معدلت گستری و رعیت پروری لازم، و بر ایشان متحتم است که سایه شفقت و مرحمت بر سر کافه خلایق بگسترانند همچنین بر کافه رعایا، و عامه برایا واجب است که از جاده اطاعت و انقیاد ایشان انحراف جایز ندانسته همواره طریق یک رنگی و اخلاص، مسلوک دارند و اسامی سامیه ایشان را در خلأ و ملأ، به تعظیم و تکریم بر زبان جاری سازند و دعای آنها را بر ذمه خود لازم شمارند.
نه ز نورم نه ز ظلمت نه ز جوهر نه ز عنصر نه ز تحتم نه ز فوقم ملک کان و مکانم
و هلاک آدمی به سبب هر یک از اینها ظاهر و روشن است و از بیان مستغنی و بر حرمت هر یک، اجماع امت منعقد و آیات و اخبار بر مذمت آنها متعدد است پس بر هر یک از اهل اسلام محافظت خود از آنها لازم، و اجتناب از آنها متحتم است و هر کسی که به یکی از اینها مبتلا باشد باید سوء عاقبت آن را متذکر شود و فواید ضد آن را، که انصاف و استقامت بر حق است ملاحظه نماید، و خود را بر آن بدارد و در امور، انصاف را مراعات نماید و در جمیع احوال، متوجه خود باشد، تا خلاف آن از او سر نزند تا از عصبیت و کتمان حق خلاص گردد، و ملکه انصاف از برای او حاصل شود.
و از آن جمله پیران و ریش سفیدان اهل اسلام است، که زیادتی اکرام و احترام ایشان بر جوانان لازم و متحتم است.
و شک نیست که این طایفه، بی دین ترین طوایف، و معلون ترین ایشانند و بر مومنین احتراز از ایشان لازم، بلکه قلع و قمع ایشان متحتم است.