تجنیس

معنی کلمه تجنیس در لغت نامه دهخدا

تجنیس. [ ت َ ] ( ع مص ) رسیده گردیدن همه رطب. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || جنس به جنس فراهم آوردن. ( منتهی الارب ). || با چیزی مانند شدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). همجنس و مشابه قرار دادن. ( فرهنگ نظام ). مانند شدن. ( از اقرب الموارد ) ( از قطر المحیط ). مانند بودن. ( آنندراج ). || ( اصطلاح ریاضی ) در اصطلاح حساب ، متحد کردن مخرجهای کسور مختلف الصورة و مختلف المخرج را. ( ناظم الاطباء ). اما تجنیس نزدمحاسبان قرار دادن کسور است از جنس کسر معین. و این عمل را بسط نیز نامند. و عدد حاصل از تجنیس را مجنس و مبسوط نام نهند. مثلاً خواستیم عدد 2 و 23 را تجنیس کنیم. پس از انجام دادن عمل حاصل هشت ثلث بدست آید، پس هشت سوم را مجنس و مبسوط نام گذاریم. و طریقه عمل در کتب حساب معروف میباشد. ( از کشاف اصطلاحات الفنون چ احمد جودت ص 252 ). این آن است که درست و شکسته واری از مخرجی آنگاه آن درستها را به مخرج ضرب کنی و آنچ گرد آید بر کسر بفزایی تا جمله از یکی جنس گردند. ( التفهیم ). هر گاه عدد جزو صحیح یک عدد کسری را درجزو کسری آن داخل نمایند این عمل را تجنیس نامند. قاعده برای تجنیس عدد کسری آنست که قسمت صحیح آنرا درمخرج ضرب کرده حاصل را با صورت کسر جمع میکنیم و عدد حاصل را صورت قرار داده همان مخرج سابق را زیر آن مینویسیم. مثال : میخواهیم عدد کسری 627 را تجنیس کنیم 6 را در 7 ضرب می کنیم حاصل میشود 42 سپس این 42 را با دو جمع کرده صورت قرار میدهیم و مخرج همان مخرج سابق است ، پس : 447 =627. رجوع به حساب اول صفاری - قربانی ص 66 شود. || ( اصطلاح علم بدیع ) در اصطلاح اهل بلاغت ، آوردن دو کلمه متفق اللفظ و مختلف المعنی است. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). در اصطلاح علم بدیع، مشابهت دو لفظ است در تلفظ با مغایرت در معنی ، مثل خوار ( ذلیل ) و خوار ( خورنده ) و این صنعت لفظیه جناس هم نامیده میشود. ( فرهنگ نظام ). در اصطلاح ، آوردن دو لفظ است یا زیاده که در صورت متجانس باشند و در معنی متباین و این صنعت بر چند نوع است. ( آنندراج ). الفاظ بیکدیگر مانند استعمال کردن است و آن چندنوع باشد: تام و ناقص و زاید و مرکب و مزدوج و مطرف و تجنیس خط و همه پسندیده و مستحسن باشد در نظم و نثر و رونق سخن بیفزاید و آنرا دلیل فصاحت و گواه اقتدار شمارند بر تنسیق سخن ولکن بشرط آنکه بسیار نگرددو بر هم افتاده نباشد و در بیتی دو لفظ یا چهار لفظبیش نیاید بتقسیمی مستوی. ( المعجم فی معاییر اشعار العجم چ 1314 هَ. ش. چ مدرس رضوی ص 251 ). این صنعت چنان باشد که کلماتی باشند مانند یکدیگر به گفتن یا نبشتن ، در نثر یا در نظم و این هفت قسم است : تجنیس تام ، تجنیس ناقص ، تجنیس زاید، تجنیس مرکب ، تجنیس مکرر،تجنیس مطرف ، تجنیس خط. ( حدایق السحر فی دقایق الشعر وطواط ). رجوع به انواع تجنیس در همین لغت نامه شود.

معنی کلمه تجنیس در فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] (مص م . ) ۱ - از جنس هم قرار دادن ۲ - با چیزی مانند شدن . ۳ - در ریاضی عدد صحیح را هم جنس عدد کسری کردن . ۴ - در علم بدیع از صنایع لفظی است و در آن کوشش می شود الفاظی در کلام آورده شود که دارای صورت یکسان و معنای متفاوت باشند.

معنی کلمه تجنیس در فرهنگ عمید

= جناس

معنی کلمه تجنیس در فرهنگ فارسی

همجنس کردن، ازجنس هم قراردادن
۱- ( مصدر ) همجنس آوردن همتا کردن . ۲- ( مصدر ) با چیزی مانند شدن . ۳- آوردن جناس . ۴- ( اسم ) جناس ۵- ( مصدر ) عدد صحیح را هم جنس عدد کسری گردانیدن مانند:که پس از تجنیس شود. جمع :تجنیسات .

معنی کلمه تجنیس در دانشنامه آزاد فارسی

رجوع شود به:جناس

معنی کلمه تجنیس در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] تجنیس (یا جناس)، از صنایع لفظی در علم بدیع می باشد.
تجنیس در لغت به معنای «هم جنس آوردن» و «با چیزی مانند شدن» است و در اصطلاح همانندی دو کلمه در لفظ با اختلاف آن ها در معناست، مانند «شیر» که هم به شیر آشامیدنی و هم به جانور درنده گفته می شود.در همه تعریف های گوناگونی که برای تجنیس داده شده است، شرط تجنیس اختلاف معناییِ دو لفظ همانند است.
کاربرد جناس در علوم قرآنی
یکی از اسلوب های قرآن، صنعت «جناس» است که از تشابه دو لفظ در تلفظ و مغایرت آن دو در معنا پدید می آید و به آن «تجنیس» و «مجانست» نیز می گویند. «جناس» از محسنات لفظی است و در سطح کلمات یا جملات هماهنگی پدید آورده و شنونده را برای گوش دادن به کلام تشویق می کند.
دو رکن جناس
به دو لفظ همانند در جناس، «دو رکن جناس» می گویند.
حُسن تجنیس
...

معنی کلمه تجنیس در ویکی واژه

از جنس هم قرار دادن
با چیزی مانند شدن.
در ریاضی عدد صحیح را هم جنس عدد کسری کردن.
در علم بدیع از صنایع لفظی است و در آن کوشش می‌شود الفاظی در کلام آورده شود که دارای صورت یکسان و معنای متفاوت باشند.

جملاتی از کاربرد کلمه تجنیس

صنعت: تجنیس مرکب
تجنیس المطرف
صنعت: تجنیس تام
آنکه منکر گشت در حق علی منگر بدو منکر ومنگر چو در تجنیس تام افتاده اند
تجنیس المرکب
چون دید روا نیست نثاری نفرستد! این قطعه که آراست بترصیع و به تجنیس
تجنیس الخط
والهمم کانها الژبحرالخضم والسیل العرم لبحر فی انقلابه والسیل فی اضطرابه و لشمایل کانها طلایع الشمس فی مطلع الفجر و مخایل البدر فی لیله القدر لولا برحت الشمس عن بیت الشرف و ععری البدر عن و سمه الکلف. والعمری لیس ماکتبت بالغا بوصف کنهه لایقا لعز وجهه بل هو ضرب من ضروب المثل و شان من شئون الکسل، اشبه صفاته بشیء ثم انزه ذاته عنه و ما زلت مترد دافی رائی، متحیرا فی امری، متقلبا بین التشبیه و التنزیه التجنیس و التقدیس.
صنعت: تجنیس ناقص