حدایق

معنی کلمه حدایق در لغت نامه دهخدا

حدایق. [ ح َ ی ِ ] ( ع اِ ) ج ِ حدیقة. رجوع به حدائق شود.

معنی کلمه حدایق در فرهنگ معین

(حَ یِ ) [ ع . حدائق ] (اِ. ) جِ حدیقه ، باغ ها.

معنی کلمه حدایق در فرهنگ فارسی

باغها، جمع حدیقه
( اسم ) جمع حدیقه باغها .

معنی کلمه حدایق در ویکی واژه

حدائق
جِ حدیقه ؛ باغ‌ها.

جملاتی از کاربرد کلمه حدایق

چه عجب اگر برم پی به حدایق میانش به معانی خیالی که همین خیال دارد
ز خاک پایش نور حدایق افزاید کر آب رویش جز نزهت حدائق نیست
روزکی چند در آن حدایق بودم و از بوایق سفر بیاسودم، از هر گوشه ای توشه ای می جستم، دل را مکانی طلب می کردم و منزل را امانی
نبینی که تا ابر نیسان نبارد معطر نگردد نسیم حدایق
نی نشاید خواند دوزخ آندلیرا کاندروست از مدیح صدر عالم صد حدایق ساخته
در نهد روی از آن حدایق غلب به دهان رحم ز مجری صلب
نسیم مدح لطیفت روایح ارواح جمال خط شریفت حدایق احداق
هوا زعکس شقایق صحیفه ایست ، ملون زمین زشکل حدایق کتابه ایست مصور
اختراع ابزار اخترشناسی دقیق از جمله وسیله‌ای به نام «طَبَق المناطق» برای محاسبهٔ طول ستارگان که کتاب نزهة الحدایق در شرح آن است.
غیاث الدین جمشید کاشانی ابزار جالبی اختراع کرد و آن را طَبَقُ المَناطِق نامید. رساله‌ای نیز به نام نزْهَةُالحدایق دربارهٔ چگونگی کار با آن نوشت.
بلبل از گلستان گلی جوید ورنه او بسته حدایق نیست
کس اختیار کند دشت زشت و کوه گران برآبگیر زلال وحدایق اعناب؟