تأسف. [ ت َ ءَس ْ س ُ ] ( ع مص ) اندوه خوردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( دهار ) ( آنندراج ). تلهف. ( اقرب الموارد ) ( قطر المحیط ). دریغ و درد خوردن و اندوهگین گردیدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). اندوه و غم و حسرت خوردن. ( فرهنگ نظام ) : لکنلدغ الحرقة و مؤلم الفرقة اورثه تلهفاً و وجوما و کسبه تاسفاً و هموما فوقف بین الامر و النهی. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 300 ). هست از نشاط آمدن روز یااز تأسف شدن شب.مسعودسعد.و چون خوابی نیکو که دیده آید بی شک دل بگشاید اما پس از بیداری بجز تحیر و تأسف نباشد. ( کلیله و دمنه ). وآنگه ندامت و تأسف و مربح و منجح نباشد. ( سندبادنامه ص 79 ). گم شده هرکه چو یوسف بود گم شدنش جای تأسف بود.نظامی.|| تأسف ید؛ پراکندگی و پریشانی آن. ( از اقرب الموارد ).
تأسف (ویلیام بلیک). تاسف ( به سال ۱۷۹۵ ) یک چاپ رنگی بر روی کاغذ است که به وسیله هنرمند و شاعر انگلیس ویلیام بلیک، یکی از گروه هایی که «چاپ رنگی بزرگ» نامیده می شود، بر روی کاغذ و جوهر و آبرنگ تکمیل شده است. مارتین بوتلین نوشت که این چاپ رنگی یکی از الهام بخش ترین تصاویری است که در طول تاریخ در زمینه هنر به کار رفته است. در واقع، «ترحم و هوا»، دو کلمه از آثار شکسپیر، همچنین دو انگیزه استفاده شده توسط بلیک در این تصویر است: یک زن کروبوو به پایین رد کردن نوزاد از مادرش. بر طبق بیوگرافی بلکینگ الکساندر گیلچریست، چاپ «در یک مقیاس قابل تحمل بزرگ است، یک زن خم شده به کمک یک مرد به طول کشیده، به عنوان اگر به مرگ داده شود. » تاسف است که در مخالفت با چاپ بلیک شب از دشمن رم شادی ( از سال ۱۷۹۵ ) دیده می شود - که نشان می دهد حقیقت احاطه شده توسط موجودات فوق العاده و عناصر مغرضانه از کابوس - به دلیل آن را فراهم می کند «امکان نجات» در جهان افتاده از طریق تاسف. هر دو چاپ به مکبث اشاره دارند. همان طور که نیکلاس راولینسون اشاره کرد، این بازی در آن زمان به یک محبوبیت بزرگ تبدیل شد و در سال ۱۷۹۵ نه بار اجرا شد. این شخصیت یک عنصر مسیحی است که بعضی از منتقدان بر این باورند که فضیلت منفی برای بلیک است؛ زیرا تاسف با «شکست الهام و تقسیم بیشتر» و همچنین «با همبستگی و سرمایه گذاری مرتبط است». این همچنین بخشی از اسطورهٔ بلک است که در آن یک تارما ناخوشایند جنسی تبدیل به «تروریسم برای تمام موجودات زنده» می شود، هرچند احساساتی که در ذات او وجود دارد، تاسف است. شخصیت های دیگر بلیک این احساس را دارند، و اسطوره شناسی او بین مقابله زنانه «تاسف» و یک آتش سوزی مردانه، همان طور که در سرکوب وحشیانه میل در اورزن اتفاق می افتد، پیشرفت کرده است. برخی از منتقدین ارتباط بین تاسف و «حالت هیپنوتیزم و بی دقتی» ویلیام باتلر یتس «باد در میان نی ها» ( ۱۸۹۹ ) را مشاهده می کنند. چاپ در چهار نسخه از دو ماتریس مختلف وجود دارد. نسخه پیچیده ترین و شناخته شده ترین چاپ در گالری تیت، لندن، گاهی اوقات به عنوان تنها پایان داده شده است. این توسط گراهام رابرتسون به گالری در سال ۱۹۳۹ ارائه شده است و به عنوان "بوتلین ۳۱۰" فهرست شده است.
معنی کلمه تاسف در ویکی واژه
dispiacere
جملاتی از کاربرد کلمه تاسف
سقف حوضچهها را برای مصون ماندن از از نور خورشید با طاقهایی هلالی شکل پوشانیده بودند که متاسفانه هیچ اثری از آنها مشاهده نمیگردد. ابعاد خشتهای بکار رفته در این تاسیسات 27*27 سانتیمتر میباشد.
هر که ریزد می بغض تو به جام آخر کار از سر انگشت تاسف دهدش دور گزک
گم شده ای هر که چو یوسف بود گم شدنش جای تاسف بود
چون شاهزاده از نظر دستور، مستور و محجوب گشت و در آن بیابان بی پایان ناپدید شد، دستور گمان برد که شاهزاده در بیابان هلاک شد. روی برتافت و به حضرت آمد و چنان تقریر کرد که فرزند شاه با شیری مقابله کرد. شیر برو ظفر یافت و وی را بشکست و بخورد. شاه از رنج فرزند و هلاک او جزع ها کرد و در مدت غیبت و فرقت او، روزگار در حسرت و ضجرت می گذاشت و از سر تحسر و تاسف می گفت:
حکایت: بدانکه چون گشتاسف از مقر عز خویش بیفتاد و آن قصه درازست، اما مقصود ازین آنست که وی به روم افتاد، در قسطنطنیه رفت و با وی هیچ نبود از مال دنیا، عیبش آمد نان خواستن، مگر چنان اتفاق افتاده بود که به کوچکی در سرای خویش آهنگران را دیده بود که کارهای آهنینه از تیغ و کارد و رکاب و دهانهٔ لجام کردندی مجاور، مگر در طالع او افتاده بود این صناعت، پیوسته گرد آهنگران میگشتی و همیدیدی و این صناعت دیده بود و بیآموخته، آن روز که به روم درمانده بود با آهنگران روم گفت که: من این صنعت دانم. او را به مزدوری گرفتند و چندانکه آنجا بود از آن صناعت زندگی میکرد و به کس نیازش نبود و نفقات ازین میکرد تا آنگه که به وطن خویش رسید، پس به لشکر فرمود که هیچ محتشم فرزند خویش را از صناعت آموختن ننگ ندارند، که بسیار وقت بود قوت و شجاعت نبود، باری پیشه یا کاری آموخته باشد و هر دانش که بدانی روزی بکار آید و بعد از آن در عجم رسم افتاد که محتشم نبودی که فرزند را صناعت نیآموختی، هر چند که بدان حاجت نبودی و آن به عادت کردند.
گراهام، سفیر بریتانیا که در زمان نگارش این نامه در ایران حضور نداشت، شخصاً برای ابلاغ نامه به خمینی از طریق بنیصدر، از لندن به تهران بازگشت. آقای گراهام روز ۱۸ اردیبهشت در دیدار با رئیسجمهور ایران گفت که این نامه «کاملاً شخصی» است و لندن برای ارسال آن نه از سوی آمریکاییها ترغیب شده و نه با آنها مشورت کردهاست. آقای گراهام همچنین، مراتب تاسف و تسلیت رسمی لندن در مورد گروگانگیری، اشغال سفارت و کشته شدن دو تن از دیپلماتهای سفارت را به دولت ایران ابلاغ کرد و از زنده ماندن اکثر گروگانها ابراز خوشحالی کرد. آقای بنیصدر هم در پاسخ، پیام تشکری برای خانم تاچر فرستاد؛ ولی گزارشی از واکنش خمینی به نامه تاچر ثبت نشدهاست.
پس از این واقعهٔ تاسفانگیز، در حرکتی خودجوش و مستقل و فارغ از گرایشهای سیاسی در راستای وظایف انسانی و ایمانی، کمیته رسیدگی به وضعیت درویشان زندانی، برای همدلی و همراهی با برادران غیور دربند و حمایت و همچنین اطلاعرسانی شفاف، تشکیل شد.
مسند قدر تو تن در حیز امکان نداد زان تاسف آسمان اندر لباس ماتمست
و گفت: آنکه تاسف اندک میخوری بر حق، نشان آن است که قدر حق نزدیک تو اندک است.
در جلسه ۶۶ مجلس شورای ملی که روز ۱۴ مهرماه همان سال برگزار شد، عبدالله ریاضی که ریاست مجلس را بر عهده داشت، از درگذشت اسفندیار یگانگی اظهار تاسف کرد و برای یادبودش سخنانی گفت. پس از آن حضار و نمایندگان به احترام اسفندیار یگانگی قیام نمودند و یک دقیقه سکوت در مجلس اعلام شد.
لب جویبار چشمم، نخورد چه سان تاسف که رمیده عکس آن گل، تپشی به آب مانده
جواد موگویی مستندساز با اشاره به این مطلب، از نویسنده پرس و جو میکند و نویسنده میگوید، این فرد احمد خاتمی بودهاست. او در صفحه اینستاگرامش نوشتهاست: «کنجکاو شدم که این روحانیِ شاگرد آیتالله منتظری چه کسی بوده؟! حدس میزدم! شباهتهایی با خاطرهای دیگر در ذهنم بود. اما از خود آقای اقبالیان پرسیدم. جواب نداد! گفتم حدسم آقای سیداحمد خاتمی است. درسته؟ با تاسف به علامت تأیید سری تکان داد.»
علی بن ابی طالب در خطبهای از کشته شدن ابن تیهان اظهار تاسف میکند و از نداشتن یارانی به مانند او غصه میخورد:أین عمّار، أین ابن تیهان، أین ذُوالشهادتین؟
عزت گیتی اگر صحبت یوسف باشد نپذیری مگرت میل تاسف باشد
چون گریبان تاسف ندرم لاله صفت؟ سوسنی جامه گل پیرهن از یادم رفت
در آوریل ۱۸۸۹، ون گوگ نسخه ابتدایی را برای برادرش فرستاد و ابراز تاسف کرد و نوشت در حالیکه در بیمارستان قدیمی ارل بستری بودم در سیل رُن آسیب دیده است. تئو پیشنهاد کرد به آن آستر نو بیندازد، و برای کپی تابلو را پس فرستاد. این دوباره کاری در سپتامبر ۱۸۸۹به اتمام رسید و پس از آن هر دو نقاشی برای تئو فرستاده شد.
در سال ۱۸۹۸، لئو برای آمریکا که در آن کلیسا و دولت «از هم جدا و جدا شدهاند» ابراز تاسف کرد و از ترجیح خود برای رابطه نزدیکتر بین کلیسای کاتولیک و دولت، در راستای خطوط اروپایی نوشت.
در واقع ادبیات کودکان زبانی است که مارا با گذشته خود اشنا می کند و مارا به یاد کودکی خود می اندازد . که زمانی کودک بودیم و الان بزرگ شدیم و متاسفانه کودک درون را بخاطر بزرگسالی خاموش کردیم . صد حیف که کودک درون را خاموش کردیم.این سخن من نیست سخن هزاران استاد از جمله احمد رضی و مصطفی رحمان دوست و رابعه معروف به گلچین که باشکر باز باران با ترانه ما را به حال کودکی یاد اور و اینکه کودکی چیزی است که وقتی رفت به دست نمی اد . شفاف زلال مثل اب روان با کمترین چیز قناعت بر خلاف بزرگسالان که چنین نیستند.
متاسفانه نگارنده این فرمایشها را از سرخوشی و از سرمیل خود نگاشته و هیچ اطلاع درستی در این خصوص در اختیار نداشته و تحلیل منصفانه ای هم ارائه نداده است.