بیف

معنی کلمه بیف در لغت نامه دهخدا

بیف. ( اِ ) بیو. این دو نام را در کردستان به ارژن دهند. رجوع به ارژن شود. ( یادداشت مؤلف ).

معنی کلمه بیف در فرهنگ فارسی

بیو . این دو نام را در کردستان به ارژن دهند .

جملاتی از کاربرد کلمه بیف

چو آماده شد کار لشگر همه بایران بیفتاد بس همهه
این الگوریتم بعد از ساخت آسانسور نامیده می‌شود جائی که آسانسور ادامه می‌یابد تا در مسیر جدید حرکت کند (بالا یا پائین) تا زمانی که خالی شود و از کار بیفتد، فقط به خاطر این که به شخص اجازه بدهد یا عنوان شخص جدید را در همان جهت انتخاب کند.
استهلاک، نوعی کاهش بهاست که حتی در صورت نگهداریِ مناسب کالا و استفادهٔ صحیح از آن، رخ خواهد داد. به عنوان مثال، هنگام استفاده از یک چکش، در اثر ضربات مکرری که در طول زمان بر آن وارد می‌شود، سرِ چکش دچار «تنش» شده و تدریجاً موجب فرسایش آن می‌شود، حتی اگر از آن، به‌درستی استفاده شود. در عین حال، با یک استفاده صحیح و نگهداری و تعمیرات به‌موقع، انتظار هم نمی‌رود که چکش در اثر این استهلاک، از کار بیفتد.
چون بیفتد بر کن آنجا می‌طلب زور بگذار و بزاری جو ذهب
مدیریت از دید کارکردی، شامل وظایفی همچون برنامه‌ریزی، تصمیم‌گیری، سازماندهی، نوآوری، هماهنگی، ارتباطات، رهبری، انگیزش و کنترل می‌گردد. این نوع تعاریف از مدیریت اگر چه با کمی و کاستی یا فزونی‌هایی در واژه‌های بیان‌کنندهٔ وظایف روبروست، اما به نظر روان‌تر از تعاریفی است که می‌کوشند مدیریت را محصور به یک ویژگی خاص نمایند یا ارزش فلسفی خاصی به مفهوم بیفزایند. بااین‌حال، تعاریف متعدد از مدیریت با توجه به کارکردهای آن از سوی محققانی چون فایول یا گیولیک دارای تفاوت‌هایی است که به‌سادگی نمی‌توان از آن‌ها گذر کرد. آنچه واضح است علم مدیریت هنوز نتوانسته‌است تعریف خود را مدیریت کند.
بیفتاد چون ماهی دور از آب به حالش دل مرغها شد کباب
گر خورد آب از ابر کف با نیرویش پنجهٔ گل به دل سنگ بیفشارد چنگ
فکندند آتش چو باد خزان بیفتاد در خرمن جانشان
برو ای اشک و عذرخواهی را غرقه خون به خاک پاش بیفت
سوی او بیفکند پیچان کمند میان تژاو اندر آمد به بند
بیفکندش ا زدست بردشت جنگ چو طارق بدید این بیازید چنگ
قطره باران بیفتد از سحاب بی رضا و حکم آن عالیجناب
به خم کمندش دو بازو ببست سپهبد بیفکند بر خاک پست