معنی کلمه بیدمشک در لغت نامه دهخدا
بهاران که باد آورد بید مشک
بریزد درخت جوان برگ خشک.سعدی.نوبهار از غنچه بیرون شد بیک تو پیرهن
بید مشک انداخت تا دیگر زمستان پوستین.سعدی.زنف ، بید مشک بری. ( منتهی الارب ).
بیدمشک. [ م ُ ] ( اِخ ) دهی از دهستان مرکزی بخش قاین شهرستان بیرجند است و 100 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9 ).
بیدمشک. [ م ُ ] ( اِخ ) دهی از دهستان نهارجانات بخش حومه شهرستان بیرجند است و 158 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9 ).