شبیه

معنی کلمه شبیه در لغت نامه دهخدا

شبیه. [ ش َ ] ( ع ص ، اِ ) همانند. مثل. یقال : «هذا شبیه ذاک »؛ این مانند آن است. ( از اقرب الموارد ). مانند. ( متن اللغة ) ( منتهی الارب ). نظیر. شبه. همچون. همال. تا. چون. ند. همتا. ج ، اشباه :
نمتک و بسد نزدیکشان یکی باشد
از آن که هر دو به گونه شبیه یکدگرند.قریع.

معنی کلمه شبیه در فرهنگ معین

(شَ ) [ ع . ] ۱ - (ص . ) مثل ، مانند. ۲ - (اِ. ) تعزیه .
خوانی ( ~ . خا ) [ ع - فا. ] (حامص . ) تعزیه خوانی .
گردان ( ~ . گَ ) [ ع - فا. ] (ص فا. ) کارگردان نمایش های مذهبی .

معنی کلمه شبیه در فرهنگ عمید

۱. مانند، همانند.
۲. تعزیه.

معنی کلمه شبیه در فرهنگ فارسی

مانند، همانند
( صفت ) ۱ - نظیر مشابه مانند مثل ۲ - ( اسم ) تصویری که مطابق صورت اندام کسی کشیده شده شود . ۳ - تعزیه ( تسمیه شئ باسم جزئ زیرا اشخاص شبیه بزرگان شوند ) تعبیه : شهد ثالث از تعبیه و تشبیه در مصیبت حضرت سیدالشهدا... ممانعت می نمود ... تا شبی ... در خواب دید ... پس از آن خواب ... تعبیه و تشبیه را تجویز نمود .

معنی کلمه شبیه در دانشنامه آزاد فارسی

شبیه (تئاتر)
رجوع شود به:تعزیه

معنی کلمه شبیه در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] شَبیه به معنای مَثَل است.
شَبیه عبارت است از چیزی که با اشیاء دیگر صفات مشترک داشته باشد.
هر چه صفات مشترک بیشتر باشد، شباهت کامل است‏..
منبع
فرهنگ علم کلام، احمد خاتمی، ص۱۳۶.رده های این صفحه : واژه شناسی

معنی کلمه شبیه در ویکی واژه

identico
simile
کارگردان نمایش‌های مذهبی.
تعزیه خوانی.
مثل، مانند.
تعزیه.

جملاتی از کاربرد کلمه شبیه

جهان را شبیهی چو حمام نیست که در وی بسی جای آرام نیست
دست تو را به ابر که یارد شبیه کرد‌‌؟ چون بدره بدره این دهد و قطره قطره آن
به شبیه قد و رخسار بت من بودی به سرای سروچمن گر قمری بود تو را
شب شبه صفت آمد شبیه کلک سیاهت از آن به یک شکم آرد هزار دانه گوهر
بر لوح جهان چهره گشا نیست شبیهم در آینه هم، روی نما نیست نظیرم
ز عجز، قدرت کارش تمام صورت بست مصوری که شبیه تو نیمکار گذاشت
فصل ششم: در فرق میان فضایل و آنچه شبیه فضایل بود از احوال.
بدان خوبی در این چادر کریهی به هر چیزی بجز انسان شبیهی
صنعت: تشبیه مشروط
- ناطق قدسی را هم پنج قوه است: اندیشه، بخاطر آوردن، دانش، حلم و هشیاری و این نفس از چیزی سرچشمه نگیرد و بیش از دیگر به نفوس فرشتگان شبیه بود و خاصیتهایش عفت و حکمت است.