بهر حال

معنی کلمه بهر حال در فرهنگ فارسی

در همه حال بهمه صورت در هر صورت .

معنی کلمه بهر حال در ویکی واژه

comunque

جملاتی از کاربرد کلمه بهر حال

هابارد در بازگشت به گوام بیشتر وقت اش را صرف نوشتن چند دوجین داستان کوتاه و مقاله کرده و در امتحان ورودی دانشکده دریایی مردود شد. در سپتامبر سال ۱۹۲۹ در مدرسه آمادگی سواولی در مانسانس ویرجینیا ثبت نام کرد تا برای شرکت مجدد در امتحان ورودی آماده شود. بهر حال به خاطر نزدیک بینی اش کنار گذاشته شده و به جای آن به مدرسه پسرانه وود ورد در واشینگتن دی سی فرستاده شد تا برای ورود به دانشگاه واشینگتن آماده شود. در ژوئن ۱۹۳۰ با موفقیت از مدرسه فارغ‌التحصیل شده و سپتامبر بعدی وارد دانشگاه شد.
سرّ او معدن راز پادشاه گردد، بهر حالی که بود و بهر کویی که رود مقصدش درگاه اللَّه بود. دست تصرّفش از کونین کوتاه بود، پای عشقش همیشه در راه بود، بر پیشانیش نشان اقبال بود، در دیده یقینش نور اعتبار افعال ذو الجلال بود، بر رخسارش گل نوال بود، در مشامش روایح نفحات روضه وصال بود. بر سرش تاج وقار، در برش حلّه افتقار. بر ظاهرش کسوت عبودیّت، در باطنش نظر ربوبیّت. اینست صفت پیغامبران و رسولان که خیار خلق‌اند و صفوت بشراند، اعلام اسلام‌اند و امان جهان‌اند، بر سر کوی شریعت داعیان‌اند و بر لب چشمه حقیقت ساقیان‌اند.
چون عاقبت اینست چه تشویش کنیم روزی بشب آریم بهر حال که هست
گرچه آزادی بهر حالی بِه‌ است از بندگی خسروان را بنده بودن پیش او شاید همی
بهر حال، هابارد این حوادث را در دفتر خاطراتش ثبت نکرده‌است. او تحت تأثیر کشور چین و چینی‌ها قرار نگرفت و نوشته است: یک چینی نمی‌تواند با یک چیز زندگی کند و معمولاً آن را به پایین می‌کشد و مناظر بیجینگ را به عنوان ایستگاه‌های فضولی برای جهانگردان و قصرهای شهر ممنوعه را چرندی که ارزش اشاره افتخار آمیز را ندارند توصیف کرده‌است. او تحت تأثیر دیوار چین نزدیک شهر بیجینگ قرار گرفت اما نتیجه‌گیری کرد که چینی‌ها بخاطر حمام نکردن به مدت طولانی بو می‌دهند و مشکل چین این است که اینجا پول زیادی وجود دارد.
ای بهنگام شداید کرمت عدّت من وی بهر حال مربّی و ولی نعمت من
دگر خاتم بود مهدی بهر حال که جز مهدی نداند دفع دجال
بهر حالی نمی دانم شب از روز چنان واله، چنان مجنونم، ای جان
وَ إِنْ أَرَدْتُمْ أَنْ تَسْتَرْضِعُوا أَوْلادَکُمْ الآیة.... إِنْ أَرَدْتُمْ گفت و ان احتجتم نگفت تا جائز باشد دایه گرفتن بی حاجت و ضرورت. میگوید اگر مادر شیر ندهد که عذری دارد یا عذری ندارد، و فراغت وی را دایه گیرند، بهر حال بر شما تنگیی نیست که دایه گیرید. إِذا سَلَّمْتُمْ ما آتَیْتُمْ بِالْمَعْرُوفِ که مزد دایه بدهید و نیکو داشت وی بجای آرید چندانک در خور توان فرزند بود و بر حد منزلت او وَ الَّذِینَ یُتَوَفَّوْنَ مِنْکُمْ وَ یَذَرُونَ أَزْواجاً یَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَ عَشْراً الآیة... میگوید ایشان که بمیرند از شما و زنان گذارند، بر زنان است که در خانه شوهر چهار ماه و ده روز درنگ کنند عدّت را، چنانک در خبر است‌
بهر حالت که هستی، قاسمی، شکر که تا در راه او مشرک نباشی
اگر چه زحمت بسیار می دهم همه وقت زبان حال بهر حال عذر من خواهد
که دانند اهل تجارب که بهتر مجرّب بهر حال از نا مجرّب